نیازها و حیطههای تحول در دروس معارف اسلامی دانشگاهها
By:
Jan 16, 2021
درآمد
بیمقدمه باید گفت اگر تحول در دروس معارف اسلامی ضرورت نداشته باشد این همه بحث و وقت و سرمایه و کارهایی که در این راستا انجام میشود، لغو خواهد بود و اگر ضرورت دارد باید با عزمی جدی به آن پرداخته شود. کسی که میخواهد وارد عرصه تحول شود باید بداند بحث تحول در دروس معارف اسلامی بسیار مهم و البته خطرناک است، چون این بحث به نوعی حقالناس است. هر گونه تحول در نظام دروس معارف اسلامی در صورتی که منفی و غلط باشد حق عظیمی از سوی میلیونها جوانِ دانشجو بر گردن مسئولان میماند و آنان قطعاً از عهده آن برنخواهند آمد! ضمن اینکه اگر تحول درست اتفاق بیفتد نظام اسلامی بیمه میشود و اگر درست اتفاق نیفتد نظام اسلامی، که حاصل خون این همه شهید است، به خطر میافتد و آسیب میبیند.
تحول نیاز به اتاق فکر دارد
هر گونه اقدام و تحول و فعل و انفعال اگر قرار است انجام شود قطعاً باید بر اساس یک تفکر و نگاه راهبردی باشد. پس برای تحول ملزوماتی نیاز داریم، که اتاق فکر یکی از مهمترین ملزومات تحول است. یک اتاق فکرِ منسجم، متشکل از افراد صلاحیتدار و نه صرفاً دارای عنوان و شهرت؛ افراد دارای تجربه مناسب و خوش فکر و دارای تفکر راهبردی و سعه اطلاعات و آشنا به مهارتهایی که در این حیطه به آنها نیاز هست. افرادی که وقت بگذارند، نه اینکه اتاق فکر کارِ رده دوم و سوم و چندم آنها باشد.
اتاق فکر صوری کاری از پیش نمیبرد، اتاق فکری میخواهیم که در آنجا مسائل درست دیده و اندیشیده شود و نگاه سیستمی و راهبردی داشته باشد. نگاه سیستمی یعنی نگاهی جامع الاطراف و دقیق و دیدن همه عوامل و موانع مؤثر در تحول، کسی که نگاه سیستمی دارد میداند؛ مجموعهای، به عنوان مثال یک دستگاه عظیمِ دارای انواع پیچ و مهره و قطعات و اتصالات، اگر یک پیچ یا مهره آن در جایی شل باشد یا بیفتد ممکن است کل سیستم را از کار بیندازد. در تحولِ دروس معارف نیز ممکن است یک مانع جدی، به همه اتفاقات مثبتی که میخواهیم رقم بزنیم آسیب بزند. درست دیدنِ همه عوامل و موانع وظیفه اتاق فکر است. کسی که میخواهد وارد اتاق فکرِ تحول بشود باید نگاهی آسیبشناسانه به معنای تبعاتنگر و آیندهنگر داشته باشد. واقعنگر باشد نه آرمانی و در توهم و خیال، نگاهی ژرفنگر و نه سطحینگر و پوپولیستی و نمایشی و آماری، در اتاق فکر تحول لازم است.
هدف گذاری و غایت نگری
یکی دیگر از ملزومات تحول، هدف گذاری و غایت نگری است؛ هدف غایی این تحول میتواند یک دانشجوی مؤمن و معتقد و متخلق و متقی و متفکر و ژرفنگر و عاشق انقلاب و انقلابی و ولایتمدار و ظلم ستیز و در یک کلام، دانشجوی حقمدار باشد. این دانشجو خروجی و نتیجه تحول است. برای رسید به این هدف غایی یک سری اهداف میانی لازم است که باید مورد توجه قرار گیرد. اهداف میانی میتواند تحول در حیطه هر درس یا کتاب و گرایش و ترم و سال تحصیلی یا هر دوره تحصیلی باشد. بدون هدف گذاری کار کردن، آب در هاون کوبیدن و هدر دادن بودجه بیتالمال است.
حیطههای تحول
تحول در دروس معارف اسلامی دارای حیطههای مختلف است که باید ضمن شناسایی آنها، در خصوص هر حیطه هم تحول لازم را ایجاد کنیم.
توجه به نیازهای مشترک در تحولِ محتوا
محتوا اولین حیطه تحول است که تقریباً به ذهن همه میرسد؛ آیا محتوای دروس موجود ما را به اهداف مورد نظر میرساند یا باید متون جدیدی طراحی شود؟ محتوا علی القاعده بر اساس نیازها طراحی میشود، اما ممکن است نیازها غلط دیده شود. در یک تقسیمبندی نیازها دو دسته هستند؛ یک سری نیازهای مستحدثه و اختصاصی داریم که ممکن است مرتب و روزانه در بین جوانها ایجاد شود و برای بقیه جامعه موضوعیت ندارد. یک سری نیازهای مشترک بین انسانها داریم که این نیازها میتوانند پایه و اساس کار باشند و مهم نیز هستند. دین بر اساس نیازهای مشترک وارد زندگی ما میشود و انسان 1400 سال قبل با انسان امروز در آن نیازها با هم مشترک هستند. به همین دلیل است که معتقدیم دین برای همیشه پاسخگو است، چون نیازهای مشترک انسان ثابت است.
ما در طراحی دروس باید در وهله اول به نیازهای مشترک توجه کنیم. قبل از پرداختن به نیازهای مشترک نمیتوانیم و حق نداریم به نیازهای اختصاصی بپردازیم. قبل از شکلگیری اعتقادی یک دانشجوی پزشکی، نباید در مورد اخلاق پزشکی برای او صحبت کنیم، قبل از باور به یک نظام اخلاقی در زندگی، نمیتوان از اخلاق پزشکی یا اخلاق قضاوت یا وکالت یا.... صحبت کرد. اول باید به باورها و نیازهای اولیه و درجه یک و اهم، در تدوین دروس و محتوا توجه شود. در نگاه نیاز محور این توجه وجود نداشت، بلکه نیاز سنجی را به عهده دانشجو گذاشتند و به شکل منفعل عمل شد! مثل اینکه یک مریض به پزشک مراجعه کند و پزشک از او بپرسد؛ چه داروهایی نیاز داری که بنویسم؟! بیمار باید احوالات خود را بگوید و پزشک بر اساس علائم و حالاتِ بیمار تشخیص دهد که چه بیماری دارد و نیازهای بیمار را تشخیص دهد و بر اساس آن دارو تجویز کند.
همچنین در مرحله اول نباید به دانشجو بگوییم: تو به فکر چه هستی و چه نیازهای فکری داری و به آن بپردازیم، بلکه اول باید زیربنای فکری جوان را بسازیم، بعدا به نیازهای مستحدثه و نیازهای اختصاصی رشتهها و گرایشها توجه کنیم. اینکه دروس را برای تنوع، چند سال قبل 16 عنوان کردیم تا دانشجو هر چه را خواست به دنبال آن برود، اشتباه بود و در تحول باید به این مسئله پرداخته و بحث شود.
محتوا باید دارای غنای علمی و اتقان علمی باشد همچنین باید ناظر به اهداف غایی و میانی باشد. اتقان به معنای اینکه مستند باشد و مظنونات و خرافات از ساحت این دروس دور باشد. مباحثی که ارائه میشود در وهله اول به نیازهای اساسی و بنیادین و پایه توجه کند. مباحث پایه در اعتقادات و اخلاق و همه گرایشهایی که ارائه میکنیم مشخص است. مثلا در مباحث اعتقادی زیربنای فکری و اعتقادی دانشجو نسبت به خدا و معاد و هدفمندی خلقت و ضرورت دین درست شود. بدون توجه به این تقدم و تأخر در مباحث، بقیه بحثهای ما لغو و بی ارزش است. جوان برای اینکه بتواند با ما همراه شود باید بفهمد که موجودی عبث نیست و خلقتش بر اساس یک تصادف رخ نداده است. باید بداند مثل همه عالم هستی موجودی هدفمند است. شبهاتی که در مورد دین مطرح هست بررسی و پاسخ داده شود تا دانشجو با خیال راحت متدین شود. وقتی دانشجو متدین شد خودبخود بسیاری از مشکلات فکری و فردی و اجتماعی زائل میشود چون دین برای همه اینها پاسخ دارد. بدون شناخت این مباحث بنیادین قطعا دانشجو با ما در دروس آتی همراهی نخواهد کرد.
محتوا باید تاثیرگذار و جذاب و کاربردی و بهروز و شاه کلیدی باشد، البته بهروز بودن محتوا به معنای این نیست که مباحث حتما نو باشد. ساده بودن و استفاده از تمثیل و داستان و نشان دادن کاربرد مباحث و پیوند زدن آنها به نیازهای انسان، درسها را جذاب و تاثیر گذار و ماندگار میکند. مطالب شاه کلیدی یعنی به جای اینکه یک قفل را برای جوان باز کند و یک مشکل را حل کند، شاه کلید را به جوان ارائه کند تا خود او بتواند مشکلات را مرتفع کند. این نگاه باعث میشود محتواهای صحیح و بنیادین انتخاب شود.
محتوا ناظر به سالهای تحصیلی قبل باشد تا از هر گونه تکرار مُمل و مُخل جلوگیری شود، دانشجو نگوید من اینها را سالهای قبل هم خواندهام. مطالب باید مکمل هم باشند و در این مسئله اول مباحث بنیادین و پایهای خوانده شود ضمنا باید نواقص قوانین هم برطرف شود، در بعضی دانشگاهها میبینیم دانشجو اول اخلاق را میگیرد بعد سراغ اندیشه و معارف میرود که این غلط است. اول باید مباحث بنیادین و پایهای درست شود بعد سراغ مباحث دیگر رفت، دروس مثل حلقههای یک زنجیر هستند. گرایشهای پنج گانه حلقههای یک زنجیر هستند که مجموعه آنها هدف واحدی را دنبال میکنند که تربیت دانشجوی مؤمن و متخلق است. طراحی درس معارف نباید به شکل جزیرهای باشد، مثلا متولیان دروس اندیشه برای خودشان در یک اتاق کار کنند و متولیان دروس دیگر در اتاق دیگر، بلکه همه باید بر هم نظارت و اشراف داشته باشند و مکمل یکدیگر باشند تا مجموعه این زنجیر بتواند صاحبش را به مقصد برساند.
استاد رکن تحول است
حیطه دوم روشها است؛ چه بسیار بذر خوب که مورد استفاده قرار نمیگیرد و تلف میشود، یعنی محتوا خوب است اما اگر روشها خوب نباشد محتوا را تلف میکند.
حیطه استاد در اثربخشی دروس معارف
حیطه سوم استاد است که اثربخشی مستقیم در دروس معارف دارد. سلوک فردی استاد خیلی مهم است، اگر بهترین و غنیترین مباحث را به یک استاد غیر متخلق بدهیم آنها را نابود میکند بلکه تأثیرات منفی میگذارد. محتوای غنی به تنهایی کافی نیست بلکه استاد هم باید متخلق باشد. این تخلق عملی در حیطههای مختلف باید توجه شود، ولی یکی از نکاتی که باید خیلی مورد توجه باشد دغدغهمندی استاد است. استادی که فقط دغدغه معاش دارد، میخواهد پولی در بیاورد و اموراتش را بگذراند و یا تنها در پی استخدام باشد و.... این استاد قطعا تاثیرگذاری پایینی خواهد داشت. اما استادی که دغدغه هدایتگری و اصلاح جوان و دغدغه انقلاب و نظام اسلامی را دارد هر جملهاش میتواند انسانی را متحول کند. پس روی سلوک فردی استاد و آموزش او توجه جدی باید شود.
البته توجه به سلوک فردی به تنهایی کافی نیست، اگر استادی سالک هم باشد اما تخصصها و مهارتهای لازم را نداشته باشد نمیتواند تأثر گذار باشد. استاد خوب باید به انواع مهارتهای کاربردی نیز اشراف نسبی داشته باشد؛ مهارت پاسخگویی و مخاطبشناسی و کلاسداری و مدیریت زمان و ارتباط مؤثر با مخاطبان و مهارتهای فردی مثل کنترل خشم و صبر و مدارا، مهارتهایی است که استاد باید به آنها مزین شده باشد و نیز باید به او آموزشهای لازم داده شود. استاد باید برنامه درسی مشخص داشته باشد و با یک نظام منسجم وارد عرصه تدریس شود. استاد نمیتواند باری به هر جهت وارد کلاس شود و هر چه به ذهنش رسید بگوید! این مدل تدریس ما را به اهدافی که میخواهیم نمیرساند. اشراف علمی استاد نسبت به درس و دروس مرتبط یک ضرورت است و اگر استاد این اشراف را نداشته باشد یا حتی ضعیف باشد آثار مخربی خواهد داشت.
یکی از مباحث بسیار مهم این است که آموزشِ استاد را جدی بگیریم، یک استاد خوب که درست آموزش دیده باشد هزاران جوان را درست تربیت میکند، برعکس یک استادی که درست آموزش ندیده و تربیت نشده از جهات مختلف میتواند آثار مخرب برای هزاران جوان داشته باشد. این نکته بار مسئولان و کسانی که در انتخاب استاد دخیل هستند را سنگینتر میکند. ما هر کسی را به صِرف داشتن مدرک نمیتوانیم در این عرصه بپذیریم، پذیرش نباید رها و واداده باشد. اگر نصابهای لازم را نداریم آموزش برای تربیت استاد به شکل جدیتر در دستور کار قرار گیرد. دانشگاه معارف آموزشهای خوبی را برای دانشجویان دارد. آموزش ضمن خدمت هم مهم است و اساتید نباید از آن دور باشند، آموزش مثل شارژ باطری موبایل است که دائم استاد باید خود را به آن متصل کند.
تحول در مسئولان و قوانین تقدم زمانی دارد
حیطه چهارم تحول، تحول در مسئولان و قوانین و مقررات است که باید نگاه جدی به آنها داشته باشیم و چه بسا در تحول اول باید از این حیطه شروع کنیم و از اینجا تحول آغاز شود. یعنی در نگاه مسئولان و قوانینی که از سوی آنها وضع میشود و قوانین راهبردی که از سوی آنها ایجاد میشود تحول رخ دهد تا بتوانیم با پشتوانه خوبی به اهداف برسیم. این حیطه دو زیر شاخه دارد؛ یکی قوانین و مقررات و دیگری خود قانونگذاران. در قوانین و مقررات ما باید بر قوانین قبلی نظارت داشته باشیم و قوانینی که غلط است باید اصلاح شود و قوانین صحیحی که اجرا نمیشود باید جدی گرفته شود. همچنین ایجاد قوانین جدید در دستور کار قرار گیرد است، قوانین غلط از بین برود و قوانین جدید جایگزین شود. همه اینها نیازمند نظارت در اجرا است که این هم باید به شکل جدید و جدی در دستور کار قرار گیرد. اگر نظارت ضعیف شد قوانین و مقررات هم به درد نمیخورد، لذا همه اینها کنار هم باید توجه شود.
شاخه دوم خود قانون گذران هستند، حق الناس بزرگی برگردن ماست، بحث دانشگاه و دانشجو و آینده نظام اسلامی است. هر کسی نمیتواند در جایگاه قانونگذار قرار گیرد. افراد قانونگذار مثل افرادِ اتاق فکر باید دارای ویژگیهای خاصی باشند که مهمترین آنها داشتن نگاه راهبردی است.
بعضی اوقات در سطح کلان کشور نمونههایی دیده میشود که حاکی از خلاء در قوانین است. در قانونگذاری دروس معارف اسلامی، کسانی که دور هم جلسه میگذارند و در این مورد بحث میکنند، سعی کنند اول نگاه خودشان را اصلاح کنند و نگاه سیستمی و راهبردی را در خودشان ایجاد کنند و از جریانهای سطحی و آماری و پوپولیستی و نمایشی به شدت پرهیز کنند چون فردای قیامت نمیتوانیم پاسخ دهیم!
سوتیتر
هر گونه اقدام و تحول باید بر اساس تفکر و نگاه راهبردی باشد. پس برای تحول ملزوماتی نیاز داریم، که اتاق فکر یکی از مهمترین ملزومات تحول است. یک اتاق فکرِ منسجم، متشکل از افراد صلاحیتدار و نه صرفاً دارای عنوان و شهرت؛ افراد دارای تجربه مناسب و خوش فکر و دارای تفکر راهبردی و سعه اطلاعات و آشنا به مهارتهایی که در این حیطه به آنها نیاز هست. افرادی که وقت بگذارند، نه اینکه اتاق فکر کارِ رده دوم و سوم و چندم آنها باشد.
محتوا اولین حیطه تحول است که تقریباً به ذهن همه میرسد. در طراحی دروس باید در وهله اول به نیازهای مشترک توجه کنیم. قبل از پرداختن به نیازهای مشترک نمیتوانیم و حق نداریم به نیازهای اختصاصی بپردازیم. قبل از شکلگیری اعتقادی یک دانشجوی پزشکی، نباید از اخلاق پزشکی با او صحبت کرد، قبل از باور به یک نظام اخلاقی در زندگی، نمیتوان از اخلاق قضاوت یا وکالت یا.... صحبت کرد. در نگاه نیاز محور این توجه وجود نداشت، بلکه نیازسنجی را به عهده دانشجو گذاشتند و به شکل منفعل عمل شد! مثل اینکه یک مریض به پزشک مراجعه کند و پزشک از او بپرسد؛ چه داروهایی نیاز داری که برایت بنویسم؟! بیمار باید احوالات خود را بگوید و پزشک بر اساس علائم و حالاتِ بیمار تشخیص دهد که چه بیماری و چه دارویی دارد.