کلاس میدان تعامل دانشجو و استاد است!
By:
May 6, 2015
لطفا در ابتدا ارزیابی خود را از وضعیت فعلی گروهای معارف اسلامی دانشگاهها بفرمایید.
الحمد لله بنده وضعیت گروههای معارف اسلامی دانشگاهها را در مقایسه با سایر گروهها خوب میبینم. به عبارت دیگر ارزشیابی در این امر، نسبی است و اگر بخواهیم وضعیت موجود گروههای معارف را با سایر گروهها مقایسه کنیم بسیار خوب است؛ هرچند که هنوز به وضعیت مطلوب نرسیدهایم.
اولویتها، بایدها، نبایدها، چالشها و فرصتهای پیش روی گروهای معارف اسلامی را چه میدانید؟
فرصت پیشروی، این است که به طور کلی از 140 واحد درسی دانشگاهها در آموزش عالی ما مالک 20 واحد آن هستیم. به عبارت روشنتر دانشجویی که لیسانس میگیرد در واقع 20 قسمت آن را گذرانده است و بقیه را ما باید بسازیم؛ و این ظرفیت کمی نیست. خداوند یک میدان وسیع خدمت علمی، فرهنگی به اساتید معارف اسلامی داده که برای هر کسی فراهم نیست.
در ارتباط با چالشها، چالش عمدهای که اختصاص به گروه معارف ندارد بلکه به طور کلی مقوله دانش و دانشگاه در حال حاضر با آن مواجه است، عدم انگیزه دانشجویان برای فراگیری دانش است. شاید علت آن، مشکلات اشتغال، یا ازدواج باشد و یا علت این باشد که دشمنان ما در فضای مجازی قوی ظاهر شدهاند و دانشجو فکر میکند آن چه را در کلاس باید در طول یک ترم تحصیلی به دست بیاورد میتواند از طریق اینترنت با فشار دادن چند دکمه
در روز به دست آورد. لذا ما باید آموزشهایمان به روز باشد. باید از نظر حجم اطلاعات علمی، فرهنگی و دینی به دانشجو ثابت کنیم که ذخایر آگاهیهای ما که در این مدت به آنها منتقل میکنیم، از تمام آن چه که قرار است فضای مجازی به شما منتقل کند مهمتر است. یک استاد معارف باید چنان خودش را آماده کند که بتواند به دانشجو بگوید اطلاعاتی که من دارم را اینترنت نمیتواند به تو بدهد؛ این کار ما اساتید را مشکل میکند. امروزه به راحتی همهگونه اطلاعات در دست همه گونه اقشار رد و بدل میشود، پس اساتید ما باید از اینترنت جلوتر باشند و این مشکل کمی نیست که یک استاد بتواند خودش را به گونهای نگه دارد که خیلی بیشتر از اطلاعات اینترنت را در فلان موضوع خاص داشته باشد؛ به طوری که دانشجو احساس کند وقتی در کنار استاد مینشیند چیزی بیشتر از همجواری با کامپیوتر و اینترنت فرا میگیرد.
پس از سالها حضور در دانشگاه و پیشکسوتی در امر تدریس معارف، قطعاً به تجربههای موفقی هم دست یافتهاید که برای دیگر اساتید هم میتواند به عنوان الگو راهگشا باشد. در مورد تجربهها و نیز ابتکارات خود در دانشگاه بفرمایید.
بنده از معلمینی هستم که از سال 1361 تدریس خود را در دانشگاه شروع کردم و تا امروز حدود 33 سال سابقه تدریس دارم؛ و نظر به اینکه در رشتههای گوناگون هم تدریس میکردم، حجم تدریس بنده زیاد است. در واقع چون سابقه زیاد هست، پیروزیها و شکستهای مختلفی را هم تجربه کردهام. اگر بخواهم یک تجربه موفق را برای عزیزان بگویم که مثمر ثمر باشد از تجربههای اول معلمیام عرض میکنم که برای تازه واردها مفید است. وقتی وارد دانشگاه شیراز شدم، هنوز آموزش پزشکی از آموزش عالی جدا نشده بود. کلاسها هم مختلط و شلوغ بود. ما در تمامی استان فارس تنها سه استاد بودیم؛ لذا کلاسهای 500 نفری هم داشتیم، بنابراین پشت بلندگو درس میگفتیم! من در سالن جلال آلاحمد در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز که 700 دانشجو میگرفت، تدریس میکردم. وقتی در این فضا قرار گرفتم، گاهی دانشجویان سوالاتی میکردند که متناسب با تخصص و رشته خودشان بود. اغلب دانشجویان رشتههای پزشکی، مامایی، پرستاری، آمار، ستارهشناسی و همه رشتهها در این کلاسها بود. وقتی دیدم اینها سوالاتی میکنند که من باید اصطلاحات علمی آنها را یاد بگیرم که بتوانم پاسخگو باشم، تحقیقی طراحی کردم که آن خیلی به من درس دارد. اولا به آنها سوالاتی دادم و به آنها گفتم شما باید به این سوالات پاسخ بدهید. سوال کردم: رشته شما چیست؟؛ فایده و کاربرد رشته خود را حداکثر در ده سطر بنویسید؛ نام ده دانشمند صاحب نظر در رشته خودتان را نام ببرید؛ نظریات کاربردی آن دانشمند چیست؟ هر نظر را حداقل در پنج سطر بنگارید و توضیح دهید؛ اگر این نظر به شکل فرمولهای خاصی است، اجزای این فرمول را توضیح دهید؛ نام ده ابزار علمی از رشته علمی خودتان را نام ببرید؛ شکل توصیفی این ابزار علمی را و شکل مجموعه آن را به شکل واحد طراحی و نقاشی کنید؛ این ابزار اگر نام خارجی دارد، آن را هم بنویسید؛ پنجاه اصطلاح از اصطلاحات علمی رشته خود را نام ببرید؛ حدود پنجاه منبع از منابع معتبر رشته خودتان را معرفی کنید و در حد دو سه سطر به شکل کتابشناسی بیاورید؛ و... . جالب است بدانید که فردای همان روز، به هر استادی که در دانشگاه برخورد میکردم، استاد فیزیک، ریاضی، پزشکی،.. به زبان طنز میگفتند خدا از سر تقصیرت نگذرد که ما را بدبخت کردی! میگفتم شما باید پاسخگوی دانشجوها باشید و دانشجویان هم پاسخگوی من باشند. وقتی این تکلیفها داده شد، جالب است بدانید هر ده تکلیف را که از ده دانشجو کنار هم میگذاشتم دایرةالمعارف خاص یک رشته میشد و اینها در کتابخانه علامه طباطبایی دانشگاه شیراز نگهداری میشد و این تکلیف برای من خیلی پربرکت بود. به گونهای که در همان ترم دوم ورودم به شیراز، اطلاعات نسبتاً جامعی از هر رشته علمی که در آن دانشگاه بود فرا گرفتم و این در توفیق من خیلی موثر بود. لذا کلاس باید میدان تعامل میان دانشجو و استاد باشد. نباید دانشجو توقع داشته باشد که همیشه از استاد اطلاعات بگیرد. من هم باید توقع داشته باشم که از دانشجو علم بگیرم. دانشجویان منبع گرانبهایی برای ما اساتید هستند که اگر درست استفاده کنیم عالیترین مدارج علمی را در رشتههای گوناگون برای خودمان میتوانیم به دست بیاوریم.
چنانچه مستحضرید از سال تحصیلی 1393، شیوه تدریس نیاز محور به عنوان سیاست جدید گروههای معارف اسلامی در دانشگاه شده است. ارزیابی جنابعالی از این شیوه چیست؟ چه نقاط قوت و ضعفی را متوجه این شیوه میدانید؟
پیش از این هم این شیوه را برخی استادان با نام دیگر، در بین دانشجویان اجرا میکردند. به عنوان مثال من استادی را موفق میدانستم که وقتی به کلاس میرود، کتاب را ببندد و بگوید هر کس هر پرسش، مشکل و نیازی در این درس دارد، مطرح کند. سخن من در بعضی از ترمها به دانشجویان این بود که بنده اولویت را به نیازها و سوالات مهم شما میدهم.
این شیوه فواید زیادی دارد و باید در همینجا از مدیران محترم نهاد نمایندگی که به این فکر افتادند و نیز از برگزار کنندگان دوره کارآموزی مشهد که بسیار هم پربار بود، و به ویژه از استاد بزرگوار جناب آقای دکتر ملکی که انصافاً با دلسوزی این مسئله را در آنجا پیگیری کرده و کلاس را اداره فرمود، تقدیر و تشکر کنم.
در گام اول شاید مهمترین عیب این شیوه این باشد که همه گروههای معارف در دانشگاهها، اساتید فرهیختهای مثل کسانی که در مشهد، کارگاه آموزش روش تدریس نیازمحور را برای ما استادان تدریس کردند، ندارند. اگر دانشجویان ما در سراسر کشور استادانی مثل استادان ما که در مشهد تدریس میکردند میداشتند که خیلی خوب بود. این یک چالش است. عیب دیگر، چالش نظم دانشجو است؛ یعنی یکی دیگر از مشکلات این طرح این است که ما استادان گروههای معارف در کلاسهایمان نیز دانشجویانی چون شرکت کنندگان کارگاه مشهد نداریم! سوای از پیشینه و سابقه همه فراگیران دوره در امر تحصیل و تدریس معارف، بهترین امکانات را برای ایشان تدارک دیده بودند که بیتأثیر در امر آموزش نبود؛ مثلاً ما را در بهترین هتل اسکان دادند، بهترین غذا را هم میدادند، و ... .
در فلسفه میخوانیم اگر امری میخواهد موفق شود «فاعل» باید کمال لازم را داشته باشد و به تمام اقتضائات فاعلیت خودش عمل کند. «قابل» هم باید تمام اقتضائات قابلیت را داشته باشد و به آن عمل کند. دانشجو و استاد، هرکدام شئونی دارند. بنابر این بنده یکی از چالشهای دانشجویی را مسئله «انگیزه» میدانم؛ که آن هم به نظر بنده به خاطر نبود اشتغال است. دانشجوهای ما آنگونه که دیگران فکر میکنند بیدین نیستند. اگر زمینه فراهم شود دانشجویانی پای کار هستند. لذا این چالشها را که میگویند چرا دانشجوها از فلان طرح استقبال نمیکنند، بیشتر برآمده از دل مشکلات اجتماعی میدانم، نه مشکلات خود بچهها.
من معتقدم قضایایی که باید حل شود و منشأ بسیاری از مشکلات است، «ازدواج و اشتغال» جوانان است که به تبع آن انگیزهها بالا میرود و طبیعتاً بیشتر این مسائل خود به خود حل میشود. جاذبه استاد و دوستی او با دانشجویان چارهساز است. استاد باید آنقدر باسواد باشد که بتواند نیازهای دانشجو را در بحث تدریس، مشاوره، و حتی ازدواج برطرف کند. زندگی ما باید مثل زندگی رسول گرامی اسلام؟ص؟ باشد. مگر این نیست که پیامبر؟ص؟ در مدینه الرسول برای صحابه خواستگاری هم میکردند. بالاخره سیمای یک استاد معارف به گونهای است و دانشجو در چهره او اعمال پیامبر؟ص؟ را میبیند.
بار دیگر بر دانشافزایی اساتید و ارتقاء ایشان تاکید میکنم.
از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید، سپاسگزاریم.
بنده هم متشکرم. من همیشه نشریه شما را مطالعه میکنم و باید همینجا از شما تقدیر و تشکر کنم که دلسوزانه کار میکنید. اگر در این کارها عشق نباشد، یک پایه عمدهاش میلنگد. وقتی نشریه شما میرسد و تورقی میزنم، میبینم که عزیزان در اینجا واقعاً مردانه کار کردهاند.
سوتیتر
در گام اول شاید مهمترین عیب این شیوه این باشد که همه گروههای معارف در دانشگاهها، اساتید فرهیختهای مثل کسانی که در مشهد، کارگاه آموزش روش تدریس نیازمحور را برای ما استادان تدریس کردند، ندارند. اگر دانشجویان ما در سراسر کشور استادانی مثل استادان ما که در مشهد تدریس میکردند، میداشتند، که خیلی خوب بود. عیب دیگر، چالش نظم دانشجو است؛ یعنی یکی دیگر از مشکلات این طرح این است که ما استادان گروههای معارف در کلاسهایمان نیز دانشجویانی چون شرکت کنندگان کارگاه مشهد نداریم!