نگاهی به «انسان در آموزههای وحیانی»
By:
May 6, 2015
اشاره
از زمانی که درس «انسان در اسلام» بهعنوان دو واحد درسی در کنار سایر دروس معارف اسلامی مطرح شد، انتظارِ به جای متولیان بهویژه دانشجویان این دو رشته، شناخت دقیق «انسانشناسی اسلامی» و ظرفیتهای عملی آن در این دو رشته بوده است. از آنجا که معرفی این دانش برای رشتههای یادشده برای نخستینبار صورت میگیرد، تدوین اثری که مبانی این درس را در خود جای دهد، نیاز به استادی دارد که هم خود در مباحث انسانشناسی دست داشته باشد و هم از اصول و مبانی دانش پزشکی و روانشناسی مطلع باشد. بههمین جهت معاونت پژوهشی دانشگاه معارف اسلامی با همکاری وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، تدوین کتابی با ویژگیهای یادشده را به آقای دکتر سید رضا فیروزی از استادان با تجربه معارف اسلامی دانشگاه، پیشنهاد نمود؛ که نتیجه آن تولید کتاب «انسان در آموزههای وحیانی؛ با تاکید بر آیات و روایات(ویژه دانشجویان علوم پزشکی و روانشناسی)» میباشد. ضمن تشکر از زحمات گروه مبانی نظری اسلام معاونت پژوهشی دانشگاه معارف اسلامی، متن گفتگو با نویسنده فرهیخته کتاب، در اختیار شما گرامیان قرار میگیرد.
معارف
چرا در بین درسهای موجود معارفی به انسانشناسی توجه نمودهاید؟
ابتدا لازم میدانم از معاونت پژوهشی دانشگاه معارف اسلامی که با همکاری صمیمانه و حوصله شایسته تقدیر، تحقق چنین کاری را ممکن ساختند، صمیمانه تشکر و قدردانی نمایم. از نشریه معارف نیز که پیوسته برای اطلاعرسانی در حوزه دروس معارف اسلامی پیشگام بوده است، سپاسگزارم.
بنده به دلایل متعددی به مطالعات انسان شناسی دینی و فلسفی تعلق خاطر داشتهام. عامل اصلی این علقه هم وابسته به فهمی است که از حوزه دین و مطالعات دینی دارم و آن این است که مطالعات انسانشناختی هم به لحاظ نظری بسیار عمیق و تأمل برانگیزاند و هم به لحاظ مفید بودن، مخصوصاً در شرایط فعلی معرفتی، بحثی به پای آن نمیرسد. آنچه که از همه مهمتر باید دغدغه اصلی ما مدرسان معارف اسلامی دانشگاهها باشد، ملاحظه جنبه کاربردی مطالعات انسانشناسی است؛ منظورم مفاهیمی است که مبانی علوم جدید را میسازند و در نحوه زندگی انسانها مؤثرند. اکنون مسئله اصلی حوزههای فلسفی چه در حوزههایی که خداباوران در آن به تحقیق مشغولاند و چه در حیطه دنیای مدرن و به ویژه نگاه اومانیستی و فلسفه های هستْبودن این است که "انسان کیست؟" این پرسش و توابع آن، شالوده کلیه دانشهای دروس اختصاصی دانشجویان ما را نیز تشکیل میدهد و بحث از ابعاد مختلف آنها نه گریزپذیر است و نه گزیرپذیر. به عنوان نمونه، یکی از جدیترین مسائل این حوزه، بحث از معنای زندگی است که در فصل پنجم کتاب خود به آن پرداختهام و دانشجویان هم اقبال قابل توجهی بدان داشتهاند. شاید برخی از سروران و استادان بنده در گروههای معارف اسلامی خصوصاً آن دسته از بزرگورانی که مثل بنده در این ساختار تحصیل کردهاند، این دیدگاه را افراطی تلقی کنند، اما بنده به جدّ قائلم که اکنون مسائل ما مسائل فلسفه ارسطویی و اثبات و تفسیر خدا در پارادایم فلاسفه قبل از نزول قرآن نیست؛ البته نمیگویم متخصصان به آنها نپردازند، بلکه موضوعم ضرورتهای دروس معارف اسلامی است. باید در باب منطق قرآن در مورد سخن از خدا، انسان و جهان تأمل کرده و کتابهای مناسبتری تدوین کنیم که هم معرفتزا باشند و هم باورساز.
ما در حوزه عمل به جدّ مشکل داریم و باید فکری اساسی بکنیم؛ حتی قائلم مباحث را به حوزههای مطالعات میدانی ببریم و دانشجویان را با فضای واقعی زندگی آشنا کنیم. این مطالبه آنقدر آرمانی نیست که نتوان به آن دست یافت. در کارگاههای روش تدریسی که اخیراً ارائه میکنم، به این شیوه تأکید دارم. بیتردید، تلاشهای انجام گرفته قابل تقدیرند، اما راه پیش رو به تعبیر حضرت امیر؟ع؟ «صعب مستصعب» است و به دلیل سیال بودن اقتضائات این دروس، دستیابی به آنچه مطلوب است دشوار، اما قابل وصول است. با تمامی این اوصاف، این حقیر، مطالب مذکور را در حوزه انسانشناسی، سهلالوصولتر از محتواها و روشهایی میدانم که هم اکنون بر دروس معارف اسلامی حاکم است. در این کتاب سعی کردهام به این هدف نزدیک شوم و انشاءالله در کتاب آتیام (اندیشه اسلامی 1 با رویکرد انسانشناختی) این مسیر را ادامه خواهم داد.
در عنوان کتاب قید «ویژه دانشجویان علوم پزشکی و روانشناسی» اضافه شده است. علت این قید و نکاتی که در کتاب سبب این اختصاص میشود، چیست؟ آیا منظورتان از پزشکی، رشتههای صرفاً پزشکی است یا زیر شاخههای علوم پزشکی را هم دربر میگیرد؟
علوم پزشکی یعنی کلیه رشتههایی که در نظام آموزشی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ارائه میشود؛ نه فقط رشتههای پزشکی. قدر مشترک این مباحث با حوزه روانشناسی هم ملهم از ارتباط رشته روانشناسی با نحوهای از درمان بوده و مخاطب همه این رشتهها، انسان در حوزه بهداشت و درمان است.
تمایز کتابتان نسبت به کتابهای موجود در حوزه انسانشناسی در چیست؟
قبل از پاسخ به پرسش شما، اجازه بفرمایید ابتدا تشکر و قدردانی ویژهای از معاونت پژوهشی دانشگاه معارف اسلامی به خاطر تدوین کتابهای انسانشناسی در یکی دو سال اخیر داشته باشم. خوشبختانه در مدت اخیر تلاشهای بسیار ارزشمندی در تقویت محتوای درس انسان در اسلام در معاونت پژوهشی دانشگاه معارف صورت گرفته است. از اولین قدم ارزشمند که توسط برادر ارجمندم جناب آقای دکتر گرامی صورت گرفت تا دو سه متن اخیری که تدوین شده است، همگی شایسته تقدیراند. تقریرات برادر دانشمندم جناب حجت الاسلام و المسلین دکتر کیاشمشکی که در قالب یک مجموعه چند رسانهای توسط واحد سمعی بصری دانشگاه معارف اسلامی ارائه شده بسیار گرانبهاست، که توصیه مؤکد دارم، همکاران محترم، آن مجموعه را به دقت مورد ملاحظه قرار دهند؛ گرچه زمینه کار گسترده است و ما نیازمند تدوین کتابهای کمک درسی برای سازماندهی مطالعات جانبی دانشجویان در این واحد بسیار حیاتی هستیم.
آنچه بنده به آن پرداختهام به لحاظ ساختاری مجموعهای مرکب از کتاب درسی دانشجو و کتاب راهنمای تدریس استاد است که شامل یک کتاب و لوح فشرده خواهد بود و نیز شامل فایلهای پاورپوینت، طرحهای پیشنهادی تدریس و کلیپهای مناسب دروس، معرفی منابع، محورهای مناسب پژوهش دانشجویان و استادان، و لینک مقالات مرتبط است. سومین بخش این مجموعه شامل کتابهای غیردرسی است که مکمل فصول کتاب دانشجو خواهد بود. یک سوم این کار که همان کتاب دانشجوست، هماکنون ارائه میشود و بقیه را به خواست خدا، تدریجاً و با اولویت تدوین کتاب راهنمای تدریس ارائه خواهم کرد. اگر خدا توفیق دهد، قصد دارم یک مدل جامع برای کتابهای درسی به نظام آموزشی به ویژه دروس معارف اسلامی پیشنهاد دهم تا انشاءالله تدوین و تألیف کتابها به چنین سمت و سویی برود.
کتاب فعلی، از یک مدل قرآنی – فلسفی خاص تبعیت میکند که منطق تصنیف آن حول دو محور «خلافت الهی انسان» و «اسماءالله» تنظیم شده است. نمیگویم همه حرفها بیسابقه است، اما کتاب حامل مباحث جدیدی در حوزه ارتباط نظریه و عمل است. به منابع متعددی مراجعه کردهام، اما بیش از همه در مورد نیازهای دانشجویان تأمل کرده و نوشتهام؛ یعنی محتوای این کتاب تدوین اقوال نیست؛ هذا من فضلِ ربی. هدف بنده، ترسیم یک مدل قرآنی مستدل از انسانشناسی با تأکید بر ابعاد مشاغل علوم پزشکی است که تاکنون صورت نگرفته بود. در مجموع، هم به لحاظ ساختاری و روشی و هم به لحاظ محتوایی، مطالب جدیدی مطرح شده است. لبّ کلام این است که انتظار دارم کسانی که این واحد را با چنین کتابی میخوانند، به ده هدف اصلی که خروجیهای مطلوب محتواست، دست یابند که در ابتدای کتاب با عنوان «ده انتظار طلایی کتاب از شما» مطرح شده است. به دنبال مشتی الفاظ نبودهام، بلکه قصدم تعلیم و تربیت انسانهای مسئول در حوزه بهداشت و درمان است.
جنابعالی از اساتید باسابقه و معروف در تدریس معارف اسلامی به شیوه فعّال و فرایند محور هستید. کتاب قبلی شما در حوزه اندیشه اسلامی 1 هم با همین رویکرد تألیف شده است. آیا در این اثر جدید نیز با همان رویکرد مباحث دنبال شده و یا اینکه از شیوه دیگری استفاده نمودهاید؟
بنده هنوز در همان فضا تدریس میکنم و به این روش و اثرات معجزهآسای آن در حد اشهاد حضوری ایمان دارم؛ ولی روش این کتاب در عین فعال بودن با روش کتاب «معارف اسلامی 1 به روش فعال» متفاوت است. البته نه این که شیوهاش فعال نباشد، اما از مدل دیگری به نام روش «پیش سازمان دهنده» تبعیت میکند که آن هم از راهبردهای تعاملی در تدریس تبعیت میکند و برای کارهای میدانی دانشجویان علاوه بر پژوهشهای نظری در راستای تقویت بنیه علمی، افزایش نگرشهای مثبت متعلمان و ارتقای مهارتهای مشاهده آنان، طراحی شده است.
یکی از مباحث اساسی کتاب شما بحث ارتباط اسماء الهی و حقیقت وجود انسان است. بهخصوص در این اثر از اسم «شافی» به کرات استفاده شده است؛ ضرورت طرح آن چیست؟
اگر بخواهم به اختصار پاسخی بدهم، عرض میکنم که ما باید تلاش کنیم روح حاکم بر مطالعات دانشجویان را در دروس اختصاصیشان به عالم و آدم، به یک نگاه الهی تبدیل کنیم؛ یعنی آنها آنچه را که مطالعه میکنند آیه بدانند و رفتارهای شغلیشان نیز ملهم از همین نگاه باشد. سعی کردهام این دیدگاه را برای دانشجویان علوم پزشکی و روانشناسی ذیل دو اسم مبارک «شافی» و «محیی» ترسیم کنم.
بنده بحث اسماءالله را کلیدیترین مبحث قرآن میدانم و معتقدم هر آنچه قرآن کریم در ساختار توصیف و تبیین، امر و نهی، حق و تکلیف، احکام و اخلاق و ... ارائه میکند به دو اصطلاح کلیدی «اسماء الله» و «خلافت الهی انسان» مرتبط است؛ و فهم این مسئله، فهم همه آن چیزی است که قرآن برای آن نازل شده است. فهم از انسان و ارائه خدمات بهداشتی - درمانی برای این موجود پیچیده را هم در همین ساختار تحلیل کردهام و در سه ترمی که این کتاب به صورت آزمایشی در قالب درسنامه تدریس شد، دانشجویان هم به جدّ از آن استقبال کردهاند.
با توجه به سابقه تدریستان در دانشگاه، اقبال و توجه دانشجویان به درس انسانشناسی را چگونه ارزیابی میکنید؟
الحمدلله نتایج به دست آمده بسیار خوب و فراتر از انتظار است و به همکارانم در حوزه مبانی نظری اسلام توصیه میکنم این حوزه را جدی تلقی کنند. در باب نتایج تدریس این کتاب نیز پژوهشی صورت گرفته است که انشاءالله در قالب یک مقاله به زودی منتشر خواهد شد.
در پایان اگر راهکاری برای جذابیت بیشتر دروس معارف به خصوص درس انسانشناسی دارید، بیان فرمایید.
پرسش شما سؤال پردامنه و گستردهای است؛ اما معتقدم اگر معارف مندرج در دروس معارف اسلامی را به متن زندگی دانشجویان ببریم و عملاً معارف دینی را در مهارتهای زندگی افراد ارائه کرده و مهارتهای زیستن فرد را خصوصاً با دیگران بر مبنای معیارهای دینی ارتقاء دهیم، نتایج مطلوبتری دریافت خواهیم کرد. حوزه انسانشناسی، زمینهای گسترده و ژرف در حوزه مباحث دینی و فلسفی است. پیشنهاد میکنم همکاران محترم و فرهیخته در این زمینه به نیازهای دانشجویان خصوصاً جنبههای معرفتی که به کاربردهای عملی در زندگی میانجامد و به ایجاد سبکی از زندگی، خصوصاً زندگی شغلی دانشجویان، منجر میشود، توجه بیشتری مبذول فرمایند. بحث دقیق در این زمینه نیازمند مجال بیشتری است که اجازه میخواهم به همین مختصر اکتفا کنم.
از فرصتی که در اختیار بنده قرار داده شد سپاسگزارم. با آرزوی توفیق روز افزون برای شما.
سوتیتر
باید دغدغه اصلی ما مدرسان معارف اسلامی دانشگاهها، ملاحظه جنبه کاربردی مطالعات انسانشناسی باشد؛ منظورم مفاهیمی است که مبانی علوم جدید را میسازند و در نحوه زندگی انسانها مؤثرند. اکنون مسئله اصلی حوزههای فلسفی چه در حوزههایی که خداباوران در آن به تحقیق مشغولاند و چه در حیطه دنیای مدرن و به ویژه نگاه اومانیستی و فلسفه های هستْبودن این است که "انسان کیست؟" این پرسش و توابع آن، شالوده کلیه دانشهای دروس اختصاصی دانشجویان ما را نیز تشکیل میدهد و بحث از ابعاد مختلف آنها نه گریزپذیر است و نه گزیرپذیر.
تکی��� حc ȏc � عمومیِ پیشرفتۀ خود مقررات آیین نامه راهنمایی و رانندگی را مراعات میکردند، قوانین جریمه به چه منظور وضع میشد؟
نه ایمان به ثواب و عقاب اخروی، بی نقش و تأثیر است و نه وجود قوانین و قوای قهری. این هر دو به جای خود لازم و ضروری است.
سوتیتر
نه فقط حجاب،که تمام احکام تبیین شده در قرآن، بیانگر وظایف مؤمنان است، نه غیرمؤمنان ناپایبند. اما همان قرآن فرموده است: «وَمَنْ یبْتَغِ غَیرَ الإسْلامِ دِینًا فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ» پس از ظهور اسلام و تبیین احکام آن، پیروی از غیر اسلام از فرد پذیرفته نیست. با این حال قرآن خود میفرماید: «لا إِکرَاهَ فِی الدِّینِ»؛ اما این به آن معنا نیست که اگر کسی اصل دین را پذیرفت و نخواست به احکامش پایبند باشد، بتواند آشکارا به تمرد بپردازد و بهانهاش این باشد که «لا إِکرَاهَ فِی الدِّینِ». غیرمسلمان را نیز نمیتوان به اجبار به پذیرش دین اسلام واداشت، اما او حق ندارد در جامعه مسلمانان، هنجار شکنی کند و کاری که حتی در دین خود باید به آن پایبند باشد، علنی ترک کند. قرآن، ترک همه گناهان را وظیفه هر مؤمنی میداند: آدمکشی، رشوهگیری، سرقت، زنا،ربا و...! آیا این به آن معنا است که اگر کسی نخواست مؤمن باشد، آزادانه هر گناهی را دوست داشت انجام دهد و حکومت و مردم او را از آن باز ندارند؟! بر پایه آن نظریهپردازیِ سست، هر مجرمی حق دارد پس از انجام گناه و جرمش بگوید: دستورهای قرآنی ویژه مؤمنان است، من که مؤمن نیستم تا موظف به انجام یا ترک کاری باشم؟!
پینوشتها:
[1] . www.kadivar.com
[2]. آل عمران: 85.
[3]. بقره: 256.