هر چه پول داري پتو نخر!
By:
Sep 3, 2012
هر چه پول داري پتو نخر!
گزيدهخواني درسگفتارهاي تبليغي استاد قرائتي
به كوشش: حجت شعباني
اشاره
در شماره پيش(92) به نكات كليدي و كاربردي درسگفتارهاي تبليغي حجتالاسلام والمسلمين قرائتي، در كلاس طرح تربيت مبلغ استاد قرائتي پرداخته شد، كه با استقبال مخاطبان مواجه شد. در ادامه نيز گزيده ديگري از نكات جذاب ايشان تقديم ميشود.
معارف
لفتيسم يا سازمان آب؟!
گاهي کارهاي ما لفتيسم است؛ به اين معنا مطلبي را كه در يک دقيقه ميتوانيم بيان كنيم، يک ساعت به آن حاشيه و مقدمه ميزنيم! به طور مثال ميگوييم: شصت، يعني دو سي، شصت يعني سه بيست، شصت عدد بعد از 59 و قبل از 61 و...!! واقعيت اين است برخي از ما بايد رئيس سازمان آب شويم از بسكه در حرفهايمان آب ميبنديم! گاهي با اين مقدمهسازيها باعث طرد مخاطب ميشويم؛ لذا بايستي طوري سخنراني كنيم كه مخاطب حيفش بيايد از پاي منبر ما برخيزد و برود؛ بلكه با خود بگويد از هر دقيقه اين منبر يك حرف ياد ميگيرم.
هر چه پول داري پتو نخر!
بعضي آقايان10 شب يا يك ماه راجع به يك مسئله يا يك آيه صحبت ميكنند! نه قرآن اين طور هست و نه امام صادق(ع) اين طور بودند؛ پس اين كار هيچ توجيهي ندارد. مثل اينكه آدم هر چه پول دارد پتو بخرد! بلكه بايد بر اساس نيازهاي مردم صحبت كنيد. سعي نماييد هر جا براي تبليغ ميرويد نيازهاي مردم را بنويسيد و بر اساس آنها صحبت كنيد. ببينيد مردم گير چه چيزي هستند: اخلاق خانواده، حلال و حرام، اعتياد، زكات و خمس، نماز، خطهاي سياسي و... .
آخوندِ دوگانهسوز!
آخوند بايد دوگانهسوز باشد؛ در محرم و صفر، ماه رمضان، عقيدتي سياسي، دانشگاه، پادگان، دبيرستان، مدرسه و كلاس و... . اما اگر يگانهسوز باشد و مثلاً تابستان شد و دانشگاه و مدرسه تعطيل شد يا اينكه ما را در فلان اداره نخواستند بايد چه كار كنيم؟! بايد خودتان از درون بجوشيد، مثلاً ميتوانيد در چنين مواقعي براي فاميل جلسه برگزار كنيد؛ چراكه خدا هم به انسان دو كليه، دو گوش، دو چشم، دو دست و... داده است كه اگر يكي از كار افتاد بتواند از ديگري استفاده كند.
جلسات فاميلي
جلسه با فاميل مباني قرآني، روايي و عملي دارد؛ به اين شرح:
1. مبناي قرآني: راجع به جلسه فاميلي 5 آيه در قرآن داريم: «وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ»[1]؛ «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ»[2]؛ «وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الأقْرَبِينَ»[3]؛ (وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ»[4] (... قُلْ ِلأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ...»[5]
2. مبناي روايي: نامه (31 نهج البلاغه) اميرالمؤمنين(ع) به امام حسن مجتبي(ع) است.
3. مبناي عملي: يا «بُنَيَّ»ها در قرآن(لقمان،...)، نامه حضرت امام خميني(ره) به عروسش سركار فاطمه طباطبايي و... .
بنابراين مبلغان محترم، ميبايست در فصل تابستان جلسات خانوادگي و درسهاي فاميلي برگزار كنند.
فلسفه تخته سياه
فلسفه تخته سياه اين است كه اگر كسي وسط كلاس آمد، بفهمد موضوع كلاس چيست و الان استاد كجاي مطلب را توضيح ميدهد. نقشه درس روي تخته بايستي طوري طراحي شود كه اگر كسي خواست نكته برداري كند، بتواند و اگر فردا نيز گروهي ديگر آمدند بدانند كه موضوع درس قبل چه بوده و تا كجا ادامه داشته است.
پيوند آيات و روايات
يكي از روشهاي بسيار مفيد در تدريس و تبليغ، تبيين پيوند آيات به همديگر است؛ براي مثال، سه پله به هم چسبيده در قرآن چنين است: خداوند ميفرمايد: «وَأَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي»[6] حالا اين ذكر چه فايدهاي دارد؟ «... أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[7] حالا اين اطمينان چه فايدهاي دارد؟ «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً»[8].
مثال ديگر، موضوع صراط مستقيم است: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»[9] صراط مستقيم چيست؟ 1.راه عبادت: «وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ»[10] 2.راه انبياء: «وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا»[11] 3.راه هدايت: «وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»[12] است.
گاهي ميتوان بين آيات قرآن و احاديث پيوند ايجاد نمود؛ به طور مثال: پيوند زيارت جامعه و قرآن. در زيارت جامعه داريم «و مَن اِعتصمَ بِکم فقد اِعتصمَ بِالله»[13] توسل به امام رضا(ع) توسل به خداست؛ سپس سراغ قرآن ميرويم كه ميفرمايد: «وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»[14]. بنابراين شما كه ميگويي «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»[15] يعني اهدنا الصراط توسل به امام رضا(ع).
ضربالمثلها در قرآن
انس شما با قرآن بايد طوري باشد كه ضربالمثلها و اصطلاحات معروف و واژههايي كه در دهان مردم است را در آيات دوكلمهاي يافته و در تدريس و تبليغ به كار ببريد؛ مثلاً: سعدي ميگويد: «بني آدم اعضاي يكديگرند» و قرآن ميفرمايد: «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ»[16]؛ يا مثلاً زماني كه ميخواهي بگويي «خودت را جاي كسي بگذار» بگو: «وَلَسْتُمْ بِآخِذِيهِ»[17]
چهار متلك قرآني!
در مسير تبليغ و تدريس معارف، براي شما چهار متلك در قرآن پيشبيني شده است. در سوره مطفّفين مىخوانيم كه مجرمان، مؤمنان را به شكلهاى مختلف تحقير مىكنند:
1. پيوسته به آنها مىخندند: «إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ»[18]
2. هر گاه از كنار آنها عبور مىكنند، غمزه مىآيند و چشمك مىزنند: «وَإِذَا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ»[19]
3. همين كه به سوى دار و دسته خود بر مىگردند، پشت سر مؤمنان فكاهى و طنز مىگويند: «وَإِذَا انْقَلَبُوا إِلَى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهِينَ»[20]
4. هنگامى كه مؤمنان را مىبينند، مىگويند اينها منحرفند: «وَإِذَا رَأَوْهُمْ قَالُوا إِنَّ هَؤُلاءِ لَضَالُّونَ»[21]؛ امّا مؤمنان استقامت كرده و از راه خود دست بر نمىدارند. قرآن در ادامه مىفرمايد: «فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ؛[22]روزى خواهد آمد كه مؤمنان، به كفار خواهند خنديد.».
چطور خودمان را بزرگ كنيم؟
راه اينكه خودمان بزرگ شويم اين است كه هر چه براي خود ميخواهيم، براي كل هستي بخواهيم: «اللهم اغن كل فقير»، «اللهم اشبع كل جائع»، «يا من ارجوه لكل خير».
سه «يَحْسَبُونَ» در قرآن
«يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ»[23] يعني فرد خيال ميكند سلسله جليله است؛ «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ»[24] او خيال ميكند كار خوبي انجام ميدهد؛ «وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَى شَيْءٍ»[25] او خيال ميكند كسي (قاضي، امام جمعه، نماينده فلان و بهمان) است؛ بنابر اين قرآن ميفرمايد: «يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ»[26] تو خيال ميكني كسي هستي؟! هيچي!
سه رقم قبولي داريم!
1. قبول معمولي «قَابِلِ التَّوْبِ»[27] 2. قبول حَسَن «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ»[28] 3. قبول أحسن «و تقبّل بأحسن قبولك»[29]. پس اثرات درجات اعمال متفاوت است.
چرا خدا ما را خلق كرد؟!
زمان شاه جواني آمد پيش من و گفت: آقاي قرائتي چرا خدا مرا خلق كرد؟ من جواب ندادم و مم مم كردم. دو سه بار سئوالش را تكرار كرد و من هم جوابي ندادم و مم مم كردم!! جوان كمي ناراحت شد. گفتم: چرا ناراحت شدي؟ گفت: شما روحاني هستي و سئوال ميكنم كه جواب بدهي؟! گفتم: به همين دليل خدا شما را خلق كرده! يعني اينكه تو كه ميتواني حرف بزني چرا مم مم ميكني؟! خدا كه ميتواند از خاك گندم درست كند و از گندم اسپرم درست كند و از اسپرم آدم درست كند. اگر كسي بتواند كاري را انجام دهد و انجام ندهد به او انتقاد است؛ كما اينكه من ميتوانستم جواب شما را بدهم و ندادم و شما انتقاد كردي. خدا هم اگر بتواند كاري انجام دهد و نكند به او انتقاد وارد است. بنابراين آفرينش فيض خداست و لطف كردن اشكال ندارد.
به اندازه كرده خود ميارزي!
يك مبلغ بايد بداند چقدر دين دارد و چقدر ميارزد. هر كسي ميخواهد ببيند چقدر دين دارد، ببيند كجا گول ميخورد. اگر كسي به خاطر يك سكه دروغ بگويد، يك سكه ميارزد، و لو دكتر يا آيت الله باشد. اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «اگر كره زمين را به من بدهند كه پوست جويي از دهان مورچهاي بگيرم، نميگيرم». يعني اينكه ارزش اميرالمؤمنين از كره زمين هم بالاتر است. ببين كجا خلاف كردي، هر جا خلاف كردي همان مقدار ميارزي. مرحوم مطهري& ميگفت: هر كي ميخواهد ببيند چه كسي است؟ ببيند چه خوابي ميبيند؛ در طول روز به همه ميگويد التماس دعا اما تو خواب، دست به چه كارهايي كه نميزند!!
نمرهام چند است؟
رشد ما در سايه زحمت و صبر ماست. اگر همه مردم غصه نداشته باشند، پس ملكه صبر چه ميشود؟! اگر همه مردم يكجور پول داشته باشند، كلمه سخاوت چه ميشود؟! ارزش ما به كيلو نيست! ارزش ما به ايثار، سخاوت، صبر، شكر، تحصيل، تواضع و... است؛ در كل ارزش ما به كمالات است. اگر همه مردم يك جور باشند اصلاً كمالات نيست. من هر وقت ميخواهم از شهيد مطهري تجليل كنم، ميگويم مطهري بعد از سخنرانياش از من پرسيد: نمرهام چند است؟ با اينكه من شاگردِ شاگرد ايشان بودم اما تواضع ميكرد و ميپرسيد نمرهام چند است؟ بهشت دار رشد نيست، دار جزاست. دار رشد، بايد حوادث تلخ و شيرين باشد. دنيا چون دار رشد و آزمايش است بايد هم وسايل تلخي باشد هم وسايل شيريني. شما اگر ميخواهي رانندگي ياد بگيري بايد گردنه و دره باشد تا ببينيم رانندگيتان چطور است. ارزش ما با رشد انتخابي است و رشد اجباري ارزش ندارد.
امتحان الهي
يك مبلغ موفق بايد موارد زير را بداند:
الف) فلسفه امتحان الهي
خدا كه ميداند ما چه كاره هستيم، پس چرا امتحان ميكند؟! جواب اين سئوال در نهجالبلاغه است؛ حضرت امير(ع) ميفرمايند: خدا ميداند هركسي چه كاره است و امتحان نميكند تا بفهمد، بلكه امتحان ميكند تا از بشر كار سر بزند. چون تا از ما كاري سر نزند ما استحقاق پاداش نداريم. براي مثال، شما به صرف اينكه ميدانيد فلاني لحافدوز است، به او مزد نميدهيد، بلكه بايد چيزي برايتان بدوزد تا به او پول بدهيد. يعني همان طوري كه شما با عِلمت به كسي پول نميدهي، خدا هم همين طور است؛ بنابراين امتحان ميكند تا از طرف كاري سر بزند و اجر و پاداش بر اساس آن كار باشد.
ب) قطعي بودن امتحان
در مورد امتحان حدود 20 آيه در قرآن داريم، و امتحان قطعي است. كسي دعا كرد خدايا مرا امتحان نكن! حضرت فرمود اين طور نگو بلكه بگو خدايا مرا به مشكلات امتحان گرفتار نكن؛ چرا كه امتحان سنت است: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأمْوَالِ وَالأنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ»[30]
ج) ابزار امتحان
خداوند ميفرمايد: «وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ»[31] تمام خيرها و شرها ابزار امتحان هستند.
د) واكنش نسبت به امتحان
يك مبلغ بايد بداند كه مردم در برابر امتحان چهار دستهاند:
1. گروه جيغ (جيغزنها)؛ اين گروه همین که با حوادث تلخ روبرو شدند، داد و فریاد راه میاندازند و به لطف و حکمت خداوند و به نظام آفرینش بد میگویند: «إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا»[32]
2. گروه صبر؛ اين گروه کسانی هستند که سختیها را با روح استقامت و پشتکار تحمل میکنند و با زبان دل میگویند: ما همه از خداییم و به سوی او باز میگردیم: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»[33]؛ و خداوند ميفرمايد به آنها بشارت دهيد«وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ».
3. گروه شُكر؛ اين دسته کسانی هستند که حتی از گروه دوم نيز بیشتر رشد کردهاند و در برابر سختیها شکر هم میکنند. در زیارت عاشورا میخوانیم: «اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم»[34].
4. گروه داوطلب؛ دسته چهارم آنانند که هنگام برخورد با ناگواریها نه تنها به عدل خدا بدبین نمیشوند و نه تنها شکر میکنند، بلکه عاشقانه به سراغ ناگواریها میروند: «واجعلنی فی میادین السابقین»[35]
پينوشتها:
[1] . طه/132.
[2] . تحريم/6.
[3] . شعرا/214.
[4] . مريم/55.
[5] . احزاب/59.
[6] . طه/14.
[7] . رعد/ 28.
[8] . فجر/27-28.
[9] . حمد/6.
[10] . يس/61.
[11] . انعام/153.
[12] . آل عمران/101.
[13] . بخشي از زيارت جامعه كبيره.
[14] . آل عمران/101.
[15] . حمد/6.
[16] . مائده/ 196.
[17] . بقره/ 267.
[18] . سوره مطفّفين/ 29 – 32.
[19] . همان.
[20] . همان.
[21] . همان.
[22] . مطفّفين/34.
[23] . اعراف/30.
[24] . كهف/ 104.
[25] . مجادله/ 18.
[26] . مائده/ 68.
[27] . مومن/3.
[28] . آل عمران/ 37.
[29] . دعاى وداع ماه رمضان.
[30] . بقره/155.
[31] . انبياء/ 35.
[32] . معارج/ 20.
[33] . بقره/156.
[34] . ذكر سجده در زيارت عاشورا.
[35] . قسمتی از دعای کمیل.