
شهيد صدر نگرش نظاموار به فقه را لازمه شناخت روح آن میدانست
شهيد صدر بر اين باور بود كه فقه يك نظام و سيستم هدفمند است كه هر كدام از اجزا و دادههاي آن در يكديگر كارگرند، همه به سوي برآوردن هدفهاي دين در حركتند و بايد بدان نگرش نظاموار داشت تا بتوان روح فقه را شناخت و شناساند.
28 سال پيش در 19 فروردينماه سال 1359 هجری شمسی، علامه متفكر آیت الله شهيد سيدمحمدباقر صدر که يكی از بزرگترين علما و شهدای قرن اخير است به همراه خواهر اندیشمندش «بنتالهدی صدر» به دست مزدوران رژيم بعثی عراق و بنا به قولی توسط شخص صدام معدوم به شهادت رسيدند.
وی در سال 1353 هجری قمری در كاظمين در خانه علم و دانش ديده به جهان گشود و در ده سالگی به سلك روحانیت درآمد و در هفده سالگی در رديف اساتيد و علما به تدريس فقه و اصول در حوزه نجف مشغول شد و كتاب «غايةالفكر» را در علم اصول تأليف كرد و نقطهنظرهای تازهای در علم اصول عرضه نمود كه مورد توجه مجتهدين اصولی قرار گرفت. کتابهای «فلسفتنا» و «اقتصادنا» از دیگر آثار علمی آن بزرگوار میباشد.
علامه شهيد صدر براساس مباني و نوآوریهاي شكلي و محتوایي اصولي و فقهي خود و نيز شناخت عالمانه دشواریها و پيچيدگیهاي تئوريك فقه شيعه و تلاش علمي و گسترده در حل آنها جان تازهاي به فقه بخشيد. او در نوشتههاي خود به ويژه مقاله «الاتجاهات المستقبلية لحركة الاجتهاد عند الشيعه» به شرح پارهاي از دشواریها و پيچيدگیهاي فقه و راه حل بنيادي آنها پرداخته است.
در ديد او هدف اصلي اجتهاد فقهي و رسالت فقها شرح و برابرسازي نظر اسلام در دو حوزه زندگي فردي و اجتماعي بشر است، ولي فقه موجود به دليل انزواي سياسي تنها به برابرسازي شريعت در حوزه زندگي فردي پرداخته است و فقيه ميانگارد بيش از اين وظيفهاي ندارد و از شرح شريعت در حوزه زندگي اجتماعي به دور مانده است.
شهيد صدر دشواریهاي برآمده از اين روش تفكر را اين گونه بر میشمارد: 1. نگاه فردگرايانه به شريعت و از اين روي فقيه فردگرا قانون ديه و قصاص را ناسازگار با قاعده لاضرر ميانگارد. 2. گشادن دشواریهاي فقهي با شيوههاي فردگرايانه؛ در مثل فقيه فردگرا مشكل (ربا) را مشكل فرد ميداند، نه يك گرفتاري و دشواري اجتماعي و تلاش او نيز بر گشادن اين گره اجتماعي از چشمانداز فردي است نه اجتماعي. 3. كارگر افتادن روش تفكر فردگرايانه در فهم نصوص: فقيه فردگرا براي پيامبر اسلام(ص) و امامان(ع) جايگاه حكومتي باور ندارد، از اين روي گفتار و رفتار آنان را روشنكننده حكم ثابت و دائمي شرع ميداند. 4. برابر نكردن روح نصوص شرعي بر واقع و برگرفتن قاعده از آن: فقيه فردگرا جمود بر الفاظ نصوص دارد و از استخراج روح نصوص شرعي و برگرفتن قاعده از آن و برابركردن آن بر واقع غافل است. از اين روي در يك موضوع ويژه به احكام گوناگون گردن مينهد و تجزيه را روا ميدارد.
به نظر شهيد صدر راز و رمز خاتم بودن و هميشگي زماني و مكاني دين در وجود احكام دگرگونيپذير و دگرگونيناپذير و تركيب بهينه اين دو در پيوند با هدفهاي دين است. او از اين رهگذر به فتاواي نويني دست يافت. شهيد صدر براي گشودن اين دشواریها كه بازدارندههاي بزرگي در راه قانوني و حقوقي شدن فقه شيعه در سطح كلان زندگي بشرياند، راهگشاهاي چندي را ارائه كرده كه به بعضي از آنها اشاره ميكنيم:
الف. نظامواري و هدفمندي فقه: او بر اين باور بود كه فقه يك نظام و سيستم هدفمند است كه هر كدام از اجزا و دادههاي آن در يكديگر كارگرند و همه به سوي برآوردن هدفهاي دين در حركتند و بايد بدان نگرش نظاموار داشت تا بتوان روح فقه را شناخت و شناساند.
ب. تقسيم احكام شريعت به دگرگونيپذير و دگرگونيناپذير: به نظر او راز و رمز خاتم بودن و هميشگي زماني و مكاني دين در وجود احكام دگرگونيپذير و دگرگونيناپذير و تركيب بهينه اين دو در پيوند با هدفهاي دين است. او از اين رهگذر به فتاواي نويني دست يافت. از باب نمونه احياي زمينها را در دوره كشاورزي مدرن به تنهایي عامل مالكشدن نميداند و مصلحت انديشي ولی امر را ضميمه ميكند، بلكه احيا در عصر معصومان(ع) را كه كشاورزي سنتي و ابتدایي بوده، عامل مالك شدن زمينها ميداند.
ج. فراغ قانوني (منطقةالفراغ): شهيد صدر بر اين باور بود كه فراغ قانوني يا ميدانهاي آزاد حقوقي كه در برگيرنده مباحهايند، امور امضایي احكام حكومتي و ولايتي است و امتياز شريعت و عامل پويایي و سازگاري آن با زمانها و مكانهاي گوناگون است و بايد بدان توجه داشت.
د. تقسيم نصوص به تبليغي و ولايتي: علامه صدر بر اين عقيده بود كه پيامبر اسلام(ص) و امامان(ع) داراي دو مقام بودهاند و بر پايه هر مقام نصوصي از آنان صادر شده است: 1. مقام تبليغ و تشريع احكام. 2. مقام ولايت و امامت. احكام نصوص گونه نخست را هميشگي و دگرگونيناپذير و احكام روايات مقام دوم را موقت و دگرگونشونده ميدانست.
شهيد صدر افزون بر شناخت دشواریهاي درون فقهي و طرح نوآوریهاي محتوایي براي حل آنها، از شكل و شيوه ارائه تلاشهاي فقهي غافل نبود و در اين راه پيشنهادهایي ارائه و كارهایي را انجام داد.
منبع: ایکنا
ديدگاه آيت الله مكارم شيرازي درباره تكرار برخي آيات در قرآن
حضرت آيت الله العظمی مكارم شيرازي ديدگاه خود درباره تكرار برخي آيات و داستانها در قرآن را بيان داشت. ایشان در پاسخ به پرسشي درباره دليل وجود تكرار در برخي آيات و داستانهاي قرآن كريم با اشاره به وجود دو گونه تكرار پارهاي از تاريخها و تكرار پارهاي از آياتي كه بيان كننده واقعيت خاصّي در قرآن است، به تشريح دليل آن پرداخت. متن اين پرسش و پاسخ بدين شرح است:
«چرا در قرآن پارهاي از آيات تكرار شده و همچنين چرا پارهاي از داستانها در موارد متعدّد آورده شده است.؟»
پاسخ: « بايد توجّه داشت قرآن مجيد در مدّت بيست و سه سال بر حسب موقعيّتها و حوادث و پيشامدهاي مختلف نازل شده است. قرآن يك كتاب خشك قانوني و يا يك كتاب كلاسيك نيست كه قوانين و مسائل علمي را بطور دستهبندي شده بيان نمايد. قرآن كتاب ارشاد و تبليغ و هدايت است و هدف آن اين است كه حقايق زندگي انساني و دستورات لازم براي رسيدن به كمال انساني را بيان كند و از راه نفوذ در روح و افكار مردم و موضع قوانين اجتماعي صحيح، جامعهاي به وجود آورد كه كمال مادّي و معنوي را دارا باشد. براي تأمين چنين هدفي، قرآن مجيد درباره تمام موضوعات مورد لزوم سخن گفته است. قرآن تدريجاً و در حوادث مختلف و براي پاسخگويي به نيازهاي گوناگون در طول 23 سال نازل شده است. امّا در مورد تكرار در قرآن به دو نوع تكرار برميخوريم: 1- تكرار پارهاي از تاريخها؛ 2- تكرار پارهاي از آياتي كه بيان كننده «واقعيّت خاصّي» است.
در مورد داستانهاي تاريخي بايد توجّه كنيد كه هدف اساسي قرآن از ذكر تاريخ گذشتگان، توجّه دادن مردم به قوانين مسلّم زندگي است كه بر زندگي انسانهاي پيشين حكومت داشته است.
قرآن ميخواهد مردم را با اين قوانين آشنا كند و آنها را توجّه دهد كه علل ترقّي و پيشرفت و يا انحطاط جوامع و ملل گذشته چه بوده است؟ خودداري آنها از قبول دعوت پيامبران چه نتايج خطرناكي به بار آورده و رواج ظلم و ستم با آنها چه كرده و كدام عامل بود كه آنها را به انقراض و سقوط كشانيد و بالاخره نقاط ضعف و قوّتشان چه بوده است؟
قرآن در داستانها مردم را به اين قوانين و حقايق متوجّه ساخته و همچنين عاقبت نافرماني افراد گردنكش و جبّار را نشان داده است.
همين حقيقت ايجاب نموده كه قرآن سرگذشت جوامع گذشته را زير و رو كند و جنبههاي مختلف آن را نشان دهد. بنابراين، اگر قرآن در موارد مختلفي مثلاً از «بني اسرائيل» و يا «آفرينش آدم» سخن ميگويد، در هر مورد به قسمت و فراز خاصّي از اين موضوع اشاره ميكند و ميخواهد در هر مورد، مردم را به نكته خاصّي توجّه دهد كه در مورد ديگر به آنان توجّه نداده است.
اين حقيقتي است كه با دقّت در داستانهاي قرآن به دست ميآيد.
در موارد ديگري كه پارهاي از آيات قرآن تكرار شده، مثلاً تكرار آيه شريفه «فَبِاَي آلاَءِ رَبَّكُمَا تُكَذِّبَانِ» در «سوره الرّحمن» بايد توجّه داشت اين تكراري براي نتيجهگيري از تأثير خاصّ رواني در روحيّه خوانندگان و شنوندگان قرآن است. خدا وقتي براي بيدار ساختن روح و فكر يك جمعيّت سخن ميگويد گاهي بر روي موضوعاتي كه جنبه رواني و عاطفي خاصّي دارد تكيه ميكند و آن را تكرار مينمايد؛ مثلا، در همين سوره «الرّحمن» خداوند در مقامشمردن نعمتهاي مهمّي است كه در آفرينش انسان و تشكيل جامعه و تمدّن انساني و ادامه آن، نقش اساسي دارد و همچنين در اين سوره نعمتهاي بزرگي بيان ميشود كه در زندگي جهان ديگر براي انسان فراهم شده است، خداوند در خلال شمردن اين نعمتها كه به منظور تحريك عواطف بشر است، آيه «فَبِاَي آلاَءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ» را تكرار ميكند و از اين راه در خلال شمردن اين نعمتها حسّ حقشناسي انسان را بيدار ميكند و او را به خضوع در برابر حقيقت وا ميدارد و وجدان و عواطفش را تحريك ميكند. بنابراين، اين نوع تكرار هم در جاي خود از نظر ارشاد و هدايت لازم است و مخلّ به فصاحت و بلاغت قرآن نيست، بلكه از محسّنات كلام نيز به شمار ميرود؛ زيرا موجب تأكيد و تأثير بيشتر ميگردد.
اين قبيل تكرار در ادبيّات فارسي و عربي فراوان است و شواهد بسياري از قصايد عرب در دست است كه مشتمل بر تكرار يك «بيت» و يا يك «مصراع» و يا يك «جمله» ميباشد.
از جمله در قصيدهاي كه «عدَّي بن ربيعه» دايي «إمْرء القِيس» در مرثيه برادرش «كُليبْ» سروده است، جمله «عَلي أنْ لَيْسَ عِدْلا مِنْ كَليبْ» بيست مرتبه تكرار شده است. در اشعار ادباي بزرگ فارسي زبان نيز نمونههاي زيادي دارد.
منبع: رسا