
طلیعه
توانمندسازی استادان معارف به لحاظ نقش مهمی که در ارتقای کیفی نگرش معارفی دانشجویان دارد از اهمیت بالایی برخوردار است؛ چرا که عدم توجه به این مهم آسیبهایی را به دنبال خواهد داشت.
نباید از نظر دور داشت که در صورت به تأخیر افتادن شناخت نقاط ضعف و دلایل نارضایتی دانشجویان و عدم کنترل نقاط ضعف اساتید معارف اسلامی در حوزه تدریس، نارضایتی بین دانشجویان به وجود خواهد آمد و واحدهای تحلیل بیشتری آسیب خواهند دید.
چون ژرف بنگریم به شدت نیازمند ارزیابی و تحول علمی در تدریس دروس معارف اسلامی در دانشگاهها هستیم. باید ضمن تبیین کلان نظام ارزشی آموزش دروس معارف درصدد آسیبشناسی و بر طرف کردن آسیبها نیز بود و در نهایت با ارتقای سطح کارآیی این دروس به آفاق جدید گام نهاد.
نمودار الگوی ارزیابی و تحول علمی در تدریس دروس معارف اسلامی
بایستههای تدریس تحولمحور در دروس معارف اسلامی
برای رقمزدن نظام آموزشی مطلوب و خلّاق در عرصه تدریس دروس معارف اسلامی تمهیداتی اساسی لازم است. در این زمینه مدیران آموزش عالی باید درصدد بررسی جامع «وضعیت گذشته» و «وضع موجود» در قالب یک طرح کلان تحقیقاتی باشند. برخی از مهمترین بایستههای تدریس تحولمحور در دروس معارف اسلامی عبارتند از:
یک. تدریس مبتنی بر تفکر خلاق
یکی از عوامل مهم سببساز برخی از کاستیها در حوزه تدریس دروس معارف اسلامی در دانشگاهها، آگاهی نداشتن از نقش کلیدی خلاقیت فکری در انتقال پیام معارفی به دانشجویان است. توانایی «فکر خلاق» به مراتب بیشتر از «فناوری آموزشی» در کیفیسازی تدریس نقش دارد. باید بر این نکته تأکید داشت که به جای انتقال پر حجم اطلاعات به مخاطب رویکرد و نگرش دانشجویان به مسائل معرفتی را تغییر داد. مدرسان این حوزه نیازمند کسب مهارتهای تفکر خلاق، قابل انعطاف و دقیق هستند تا بتوانند راهحلهایی برای پیشبرد هرچه بهتر کلاس داشته باشند.
لزوماً در حوزه تدریس با اصلاح رفتار مربی نمیتوان به اهداف رسید. مدرس در حوزه تدریس نیازمند تفکر عمیق در اهداف و چگونگی تصمیمگیری و برنامهریزی خود و یک نگاه کیفی به مسائل خود است. به همین دلیل، تفکر سطح بالاترین ویژگی انسانی برشمرده میشود.
توانمندسازی اساتید معارف اسلامی در سه حوزه «فردی»، «سازمانی» و «دانشی» قابل بررسی است. تفکر خلاق، ارتقای قدرت انگیزشی، نوآوری و عزت نفس در حوزه توانمندسازی فردی میگنجند. طراحی برنامههای کیفی در عرصه مدیریت مشارکتی و سازمانی و غنیسازی قواعد تشویقی به توانمندسازی اجتماعی مربوط است. معرفتافزایی و مهارتافزایی اساتید معارف به توانمندسازی آنان در عرصه دانشی کمک میکند.
ساحتهای توانمندسازی اساتید معارف
تفکر خلاق به اساتید معارف کمک میکند تا احساس «خود اثربخشی» داشته باشند. با تفکر خلاق است که اساتید قابلیتها و تبحر لازم را برای انجام دادن موفقیتآمیز وظایف آموزشی و پژوهشی خود به دست میآورند. کارآمدی یک باور شخصی است که فرد احساس میکند میتواند وظایف خود را به طور موفقیتآمیز انجام دهد.
تفکر خلاق به اساتید معارف اسلامی کمک میکند تا «فنون تدریس» خود را ارتقا ببخشند. نباید از یاد برد که عدم توجه به فنون تدریس به کاهش کیفیت تدریس دروس معارف در دانشگاهها میشود. برخی از اساتید دروس معارف اسلامی با روشهای جدید آموزش و تدریس آشنایی ندارند و از شیوههای ناکارآمد قدیمی در امر آموزش استفاده میکنند. نتیجه این امر، تبدیل دروس معارف اسلامی به محلی خستهکننده با بازدهی کم است. افزون بر این، تدریس دروس معارف اسلامی ظرافتهای خاصی دارد که با دیگر دروس متفاوت است و میطلبد که استاد معارف اسلامی با اصول روانشناسی و ارتباط مؤثر نیز آشنایی داشته باشد.
دو. تناسب بخشی میان «محتوای تدریس» و «شرایط محیطی»
از جمله بایستههای تدریس تحولمحور تناسب میان «محتوای آموزشی» و «شرایط محیطی» است. بدین معنا که محتوای آموزشی با شرایط محیطی دانشجو نظیر: «زمان»، «مکان»، «رشته»، «سن»، «جنسیت» و ... هماهنگ میگردد.
متناسب بودن آموزش با شرایط محیطی سبب رغبت دیگران به دادههای تدریس میگردد. از دیگر سو این مسئله آموزش را از حالت نظری صرف و اغلب بی فایده و یا کم فایده، به یادگیری مفید تبدیل میکند؛ انسان را از علم غیرمفید نجات میدهد و او را از علم نافع بهرهمند میسازد.[2]
توجه به «ظرفیتهای فکری و عقلانی» و «تفاوتهای فردی مخاطبان» و در نظر گرفتن «سطح درک و فهم مخاطب» در ارائه نوع برنامه و پیام و ارتباط با او و انتقال پیامهای اخلاقی و تربیتی، و ملاحظه تناسب محتوای کلامی با گنجینه فهم مخاطب در پذیرش پیام نقش تعیینکنندهای دارد؛ زیرا ارسال پیام با هدف تغییر نگرش مخاطب صورت میگیرد تا مخاطب در زندگی خویش از اصولی پیروی کند که در این پیامها بیان میشود. بنابراین، هدف از ترویج و ارائه یک پیام دینی، تغییر و دگرگونسازی «بینش» و «نگرش» مخاطب پیام است. بنابراین، توجه ویژه به مخاطب امری ضروری است. از این رو، اگر برنامه و یا پیامی متناسب با سطح فهم مخاطب نباشد، عملاً تأثیرگذار نخواهد بود.
برای نمونه در تدریس تاریخ اسلام و تاریخ امامت باید از راهبرد «تمرین تجسم» استفاده کرد. بسیاری از دانشجویان در کلاس معارفی تاریخ، خود را در موقعیت واقعه تاریخی ترسیم نمیکنند و دیدگاههای مردم زمانه واقعه را تجسم و درک نمیکنند. تمرین مداوم به شیوه ایفای نقش یا پذیرش دیدگاه، روشی مؤثر در افزایش توانایی همدلی دانشجویان است.
برای درک دیدگاههای متفاوت دانشجویان، از روش «ایفای نقش» باید استفاده کرد. معمولاً وقتی واقعه عاشورا تدریس میشود همگان دوست دارند خود به جای شخصیتهای ممتاز داستان قرار دهند. اما آیا تا به حال پیش آمده است که از دیدگاه سپاهیان عمر بن سعد به واقعه نگریست.
در کلاس تاریخ اسلام یا تاریخ امامت باید دانشجویان تشویق شوند که خود را به جای مردمی که در دوره تاریخی یا موقعیت جغرافیایی مورد نظر زندگی میکردند یا میکنند، قرار دهند و تصور کنند آنها چه احساسی داشته یا دارند. این کار کمک میکند تا دانشجویان تمایل و گرایش به اینکه شبیه شخصیتهای الگویی باشند یا مثل آنها فکر کنند و از شخصیتهای منفی دوری گزینند را افزایش میدهد.
راهبردی نمایشی موسوم به «صندلی داغ»[3] نیز وجود دارد که میتوان از ان برای تقویت انتقال پیام معارفی به دانشجویان استفاده کرد. در این روش، یکی از دانشجویان داوطلب میشود که روی «صندلی داغ» بنشیند و نقش شخصیت یا فردی خاص در واقعه تاریخی را ایفا کند و دانشجویان دیگر با وی مصاحبه کنند. پاسخهای دانشجویی که روی صندلی داغ نشسته است باید مبتنی بر طرز فکر شخصیت مورد نظر تاریخی باشد، نه مبتنی بر افکار خودش. این فرایند کمک میکند تا عمق شکلگیری واقعه تاریخی از سوی دانشجویان درک شود.
داستان، نقش بسیار مهمی در انتقال پیام معرفتی به دانشجویان دارد. داستانها بسیار قدرتمند، فعال و سرگرم کنندهاند و دارای فرایندی از حرکت به سوی خلاصهبندی رضایتبخشی هستند – به عبارتی دیگر، بیشتر پویا هستند تا ثابت.
عدم توجه اساتید معارف اسلامی به تحولات جهانی و متغیرهای زمانی آسیبزا است. سوگمندانه گزارشهایی از عدم تغییر منابع و جزوه درسی برخی از مدرسان دروس معارف اسلامی در مدت زمان طولانی وجود دارد.
یک نکته اساسی در خور یادکرد این است که به همان اندازه که کهنهگرایی و گذشتهگرایی به تدریس آسیب میرساند، «زمانهزدگی» که به صورت عصریسازی افراطی و تجددطلبی در همه چیز جلوهگر شده است، از جمله موانع رشد محتوایی تدریس دروس معارف اسلامی است. با سیال و بیثبات شدن معارف دینی، حقایق بسیاری در زیر گل و لای این سیل تجددطلبی دفن میشود. و اندیشههای تازه نیز مجالِ نما و نمود و بروز و بقا نمییابند و در این میان نواندیشی حقیقی رخ در حجاب میکشد. هر چند این رفتار غلطانداز، گاه به غلط، نواندیشی یا آزاداندیشی نیز نامیده میشود امّا خود از بزرگترین عوامل رکود معر فت دینی به شمار میرود. نباید نو آوردن و نو گفتن را، هر چه که باشد، بالذات ارزشمند انگاشت، برخی امروز حتی در فهم و بیان آموزههای دینی تابع خوشایند و بدایند عناصر و جریانات روشنفکریاند!
سه. طراحی نوآورانه نقشه راه تدریس
هر نوع برنامهریزی در حوزههای مختلف تدریس بر الگویی استوار است که در آن متغیرهای مختلف شناسایی شده، روابط و پیوستگی میان آنها بررسی و معلوم شده است. با وجود دشواری سنجش کیفی تدریس، ساخت چنین الگویی ممتنع نیست.
در صورت ساخت چنین الگویی در عرصه تدریس دروس معارف اسلامی میتوان اهداف آموزشی را به صورت کمی و کیفی تعریف کرد و با توجه به امکانات و زمینههای موجود، میزان تغییرات عملی و مطلوب را سنجید. بر پایه الگوی برنامهریزی آموزشی در تدریس امکان مدیریت تدریس فراهم میشود، به این معنا که مدیریت تدریس در صدد تغییر متغیرها در جهت دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده است. در صورت وجود یک الگو میتوان تغییرات لازم را در متغیرها مورد مشاهده قرار داد و حتی مقدم بر آن میتوان متغیرهای مدیریت را تعیین کرد.
طرح درس سندی است که اجزای مختلف آموزشی فعال برای مشارکت دانشجویان به منظور دستیابی به اهداف اموزشی را ترسیم میکند. در یک طرح درس نوآورانه است که پیامهای معرفتی به ترتیب و در مراحل و زمانهای مشخص و به شیوهای منطقی به دانشجویان منتقل میشود.
بروندادشناسی کاربست نقشه راه تدریس
شاید برنامهریزی در تدریس نتواند «دستنیافتنیها» را «دستیافتنی» کند، اما قطعا فقدان آن میتواند «دستیافتنیها» را «دست نیافتنی» کند. دست یافتن به آرمانهایی که در آموزش دروس معارف اسلامی پیش روی ما نهاده شده است، ضرورت توجه بیشتر به برنامهریزی تدریس را ایجاب میکند.
یکی از حساسترین مراحل برنامهریزی در تدریس، مرحلهای است که پس از سنجش میزان تأثیر آموزشهای گذشته نیازهای آموزشی در افق زمانی آینده مشخص میگردد. در این مرحله باید به برآورد و ارزیابی خواستهها و نیازهای مبرم پرداخت و با قراردادن حاصل این برآوردها و ارزیابیها در چارچوب محدودیتهای امکانات و منابع، هدفهای مشخصی برای بلندمدت (هدفهای آرمانی) و برای میانمدت (هدفهای کلی) تعیین کرد و سپس با استفاده از الگوهای برنامهریزی تدریس، هدفهای برنامه را به صورت کمی مشخص نمود.
چهار. اهتمام به آموزش پنهان و غیرمستقیم
استاد معارف اسلامی در دانشگاه جایگاهی فراتر از صرف انتقال دهنده اطلاعات دارد. دانشجویان به عنوان یک انسان مسلمان مشکلات و نیازهایی دارند که توقع دارند که مدرسان معارف اسلامی به آن مشکلات توجه داشته باشد. ارتباط غیرصمیمی مدرسان معارف اسلامی شاید مهمترین ضعف اساتید در این عرصه باشد. مدرسان دروس معارف اسلامی به جهت عنوان خاص و ویژهای که تدریس میکنند باید ارتباط غیرآموزشی خود را با دانشجویان ارتقا ببخشند.
عدهای از مدرسان معارف اسلامی در دانشگاهها حتی در کلاس درس تلاشی برای آشنایی با نام دانشجویان نیز نمیکنند. این ارتباط ضعیف، از یکسو بر رشد معرفتی مورد توقع از دروس معارف اسلامی اثر منفی میگذارد و از سوی دیگر مانع از ایفای نقش معلمی توسط مدرسان میشود.
دروس معارف اسلامی در صورتی بر دانشجویان اثرگذار است که آنان به اساتید اعتماد داشته باشند و علاوه بر دریافت پیامهای ارسالی، آنها را نیز بپذیرند. در این زمینه اساتید معارف اسلامی باید جلب اعتماد عمومی را شعار اصلی خود قرار دهند و از طریق تجزیه و تحلیل بازخوردهای دانشجویان، رعایت اخلاق حرفهای، اعتماد به دانشجویان و ارزش قائل شدن برای همه آنان و ... اعتماد آنان را جلب کنند.
پنج. نیازشناسی معارفی دانشجویان
تدریس دروس معارف اسلامی اگرچه از یک سو برای شکلدهی و جهتدهی ذهنیت جامعه صورت میگیرد، اما از سویی نیز تحتتأثیر آن است. نیاز دانشجویان است که تعیین میکند چه موضوع و در چه موقعیتی قابل آموزش هست یا نیست؛ و نیاز به پژوهش دارد . نیاز مخاطب اگر آشکار؛ آگاهانه و هوشیارانه و دارای عمق کافی باشد ضرورت پژوهش دوچندان می شود.[4]
نمودار شاخصههای نیاز قابل پاسخ دانشجو
یکی از رسالتهای اساتید دروس معارف اسلامی این است که بافت ذهنی دانشجویان را بشناسند و به اقتضای آن تصمیم بگیرند و طرح بریزند و عمل کنند.
نیازسنجی آموزشی این امکان را فراهم میسازد تا نیازهای دارای اولویت رصد شوند. تعامل مستمر با دانشجویان، نظرخواهی آنان، نظرسنجی و ... از مواردی هستند که در بحث رصد ضروری به نظر میرسد و باید با برنامهریزی درباره آنها بر عمق و وسعت این ارتباط با دانشجویان افزود.
برای برقراری ارتباط نزدیک با دانشجویان و افزایش اعتماد آنان به پیامهای معارفی، باید نحوه فرایند محتوای تدریس را بر اساس نیاز دانشجویان و واکنشهای آنان از طریق روشهای افکارسنجی را مدیریت کرد. در واقع آنچه با عنوان مدیریت تدریس مطرح است، بیانگر مجموعهای از اقدامات، برنامهریزیها، تصمیمگیریها و هماهنگیها میان عوامل تولید پیام معارفی (اساتید معارف) و دریافتکنندگان(دانشجویان) است. به هر روی باید توجه داشت که عوامل ساختاری و محتوایی در عدم پایبندی دانشجویان به دروس معارف اسلامی نقش ایفا میکنند.
شش. توجه به اصل رفتارسازی در دانشجویان
مهمترین رسالت دروس معارف اسلامی در دانشگاهها خلق رفتارهای متعالی در دانشجویان میباشد. این مهم در دیگر دروس خیلی به چشم نمیآید. تغییر سبک زندگی، مقوله گسترده و پردامنهای است که ظاهر و باطن جامعه را در سطوح موجود و افقهای آینده دگرگون مینماید. رفتارها از نظر دامنه، به سه دسته «فردی، گروهی و همگانی» تقسیم میشوند.
اساتید معارف اسلامی در این زمینه باید سه اصل «آموزش اثربخش»، «آموزش فرهنگساز» و «آموزش مصونساز» را مورد اهتمام قرار دهند.
ضروری است اساتید دروس معارف اسلامی با توجه به مرجعیت آموزشی خود در جامعه، از طریق افزایش غنای آموزش، افزایش تنوع در آموزش، توجه به جذابیت در آموزش، استفاده از محتوای متنوع، بهکارگیری همزمان آموزشهای مستقیم و غیرمستقیم «اثربخشی آموزشی» را مدنظر قرار دهند.
«آموزش فرهنگساز» به این معناست که اساتید باید با برنامهریزی برای ارائه آموزشهای فرهنگساز، اقدام به تبدیل نگرش دینی به رفتار دینی در دانشجویان کنند.
با توجه به رقابت شدید حاکم بر فضای رسانهای و تلاش مستمر رسانههای بیگانه در تحمیل مدل الگویی خاص در سبک زندگی، یکی از وظایف کلیدی رسانهها مصونسازی دانشجویان در این عرصه است. ضروری است اساتید با «آموزش پیشگیرانه(مصونساز)» با واکسینه کردن دانشجویان و افزایش قدرت تحلیل آنان به پیشگیری از اثرگذاری شبهات در جامعه کمک کند.[5]
اصول آموزشی در تغییر رفتار دانشجویان در دروس معارف اسلامی
سخن پایانی
یکی از عوامل کهنهگرایی در تدریس معارف اسلامی در دانشگاهها، عدم وقوف بر کاستیها و نیازهای واقعی دانشجویان در این زمینه است؛ و طبیعی است که تا کاستیهای موجود دیده نشود، برای تعالی تدریس، گامی برداشته نمیشود. ضرورت شناخت نیازهای واقعی در این زمینه، پرسشهایی را به میان میآورد:
ردیف |
عنوان پرسش |
1 |
توقع ما از آموزش دروس معارف اسلامی در دانشگاهها چیست؟ |
2 |
وضعیت فعلی تدریس دروس معارف اسلامی در دانشگاهها چگونه است؟ |
3 |
«وضعیت موجود»[6] آموزش معارف اسلامی در دانشگاهها با «وضعیت مطلوب»[7] چه فاصلهای دارد؟ |
4 |
پیدایش «وضعیت فعلی» و یا فاصله بین دو وضعیت یادشده را به وسیله کدام عامل و یا عوامل میتوان تبیین کرد؟ |
5 |
محققان حوزه مطالعات دینی در پیدایش وضعیت فعلی چه نقشی دارند و مسئولیت آنها در کاستن فاصله، چیست؟ |
پینوشتها:
[1] .
[2] . در این زمینه اساتید معارف اسلامی باید با آگاهی و شناخت کافی از مقتضیات روز جهانی و نیز شیوههای نوین آموزشی، و بهرهگیری از سازوکارهای روانشناختی برای جذابیتبخشی به تدریس خود، و مهارتافزایی برای افزایش توان رقابت با اساتید کیفی در دیگر دروس، همواره با لحاظ کردن عنصر زمان، در پی نهادینهسازی کیفی انتقال پیام معارفی باشند.
[3] . hot seating.
[4] . گستره وجودی دانشجویان برای اساتید، شبیه به یک منطقه عملیاتی برای فرماندهان نظامی است، همانگونه که فرمانده نظامی، اگر بدون شناخت از منطقه، دست به عملیات بزند خطا کرده و امکان دارد با خطرهای بزرگی روبهرو شود، استاد و معلم نیز دقیقاً همینگونه است. در وجود مخاطبان نیز موانع بزرگ و کوچک روانی و موقعیتهای استراتژیک و... وجود دارد که اگر در صدد تسخیر مخاطب هستیم، باید به شناسایی او بپردازیم.
[5] . فضای مجازی افکار و هیجانهای دانشجویان را در معرض تغییر و حمله قرار میدهد، و تلاش میکند منابع دخیل در تصمیمگیریها و رفتارهای دانشجویان را تحت کنترل قرار دهد. از این روست که با تسخیر فکر و ذهن دانشجویان، بافت جامعه و ساختارهای اساسی آن به گونهای تغییر خواهد یافت که خواست گردانندگان فضای مجازی باشد.
[6]. Present state.
[7]. ideal state.