
درآمد
درس و استاد معارف اسلامی، مأمور انباشت اطلاعات در حافظه دانشجو نیست؛ بلکه استاد معارف، پیش و بیش از متن و واحد و ترم، با قلب و تعلقات باطنی دانشجو سر و کار دارد. چه بسیار اساتید معارف اسلامی که از روی عشق به وظیفه و رسالت خود و ترویج آرمانهای انسانساز اسلام، قدم در کلاس معارف اسلامی مینهند. هرچند تلخیها و سختیهای وصفنشدنی را از دوست و دشمن تحمل میکنند.
اگر استاد معارف با این نگاه وارد درس معارف شد، در دانشگاه میدرخشد و برای دانشجو، علاوه بر استاد، مشاوری امین، برادری ناصح و پدری خیرخواه است. آنگاه آموزههای وحیانی اسلام، همراه با اخلاق نیکو و عمل منطبق بر ادعا، نه تنها در ذهن، که در عمق قلب و روح دانشجو مستقر میشود. این امر محدود به زمان و مکان نیست و باید به طور مستمر و روزآمد جریان داشته باشد. رکن اصلی تحول دروس معارف اسلامی، تحولخواهی استاد معارف است؛ آن استادی که در عین توانمندی در تولید متن درسی، در یک متن متوقف نمیشود و در عین داشتن معلومات قابل توجه، همواره در جستجوی نکتهها و ارمغانهای نو برای ارائه به دانشجو است. این استاد میتواند نظام دروس معارف اسلامی را متحول کند و بدون تکیه بر متن معین، محتوای آموزههای اسلام را در جان جوان جاری سازد. البته اگر در کنار این امر، متن درسی مطلوب (منظم، روان، منضبط، غنی، روشمند و...) نیز در اختیار استاد و دانشجو باشد، عمق اثر دروس معارف بیشتر خواهد شد.
تحول دروس معارف، نیازمند سنجش و پردازش دقیق است و البته عجلهبردار و مسامحهپذیر نیست. این تصور که میتوان در کوتاه مدت، مثلا دو ترم تحصیلی، تحولی مشهود در دروس معارف ایجاد کرد، نادرست، ناتمام و گواه کمتجربگی است. اما به حکم «مَا لَا یُدْرَکُ کُلُّهُ لَا یُتْرَکُ کُلُّه» باید به قدر وسع کوشید و امیدوار بود که خدای منّان عمر و امکان لازم را عنایت فرماید.
معنا و ابعاد تحول دروس معارف
تحول دروس معارف اسلامی، یعنی بهبود شرایط «متن، استاد و برنامه» در راستای تاثیرگذاری بر اندیشه و رفتار دانشجو. اما این مفهوم، مفهومی کیفی است. تاثیر یک آموزه معارفی را نوعا نمیتوان در جمعهای دوستانه دانشجویان در صحن دانشگاه دید؛ اما همین جوان سالها بعد، وقتی در موقعیت انتخاب و رأی قرار گرفت، رفتاری از خود نشان دهد که منشأ آن نکتهای در دروس معارف از استادی دلسوز و آگاه باشد. پس باید معیارهای توفیق دروس معارف را تحدید و تا حد ممکن کمّیسازی کرد. مثلا تعداد دانشجوی استقبالکننده از درس یک استاد، میزان حضور صبورانه دانشجو در کلاس یک استاد، میزان ارتباط دانشجو با یک استاد در بیرون از کلاس، میزان مراجعه و پرسش و مشورتگیری دانشجو از یک استاد نسبت به استاد دیگر، نشان از توفیق آن استاد است؛ همچنین اُنس با یک کتاب و مطالعه مستمر توسط دانشجو، نشان توفیق آن متن درسی است. البته این امور به سادگی حاصل نمیشود و کانون تعیینکننده این مؤلفهها، علم، مهارت، منش و روش استاد در تدریس و تعامل با دانشجو است. علاوه بر این که در این خصوص، تجربه بیش از تحلیل و بررسی نظری و جستجوی میدانی جامع بیش از پردازش حدسی اعتبار و اثر دارد.
سخن از تحول دروس معارف، منبعث از عدم تامین اهداف تعریف شده برای دروس معارف است. اگر معیاری برای توفیق دروس معارف وجود داشته باشد، همان، معیار تحول نیز خواهد بود. تحول به معنای تجدید سازوبرگ حرکت به سوی هدف تامین نشده و طرح ضرورت تحول دروس معارف، به معنای عدم موفقیت دروس معارف اسلامی است. باید منشأ یا علت عدم توفیق را یافت و در پی تامین ابزارها و لوازم و سازوکارهای تحول رفت. تحول بدون برنامه دقیق، عملی نیست. نباید انجام «کار بایسته و حساب شده» را با انجام «هر کار ممکن» جابجا گرفت. به نام تحول، تغییر یک یا چند ساختار و متن و تغییر یا جابجایی یک یا چند تصمیمگیرنده و تشکیل جمع جدید و ...، دردی را درمان نمیکند. متعلق تحول دروس معارف اسلامی، تنها متن و تنها استاد نیست، بلکه این دو در کنار هم و البته با اصالت استاد، متعلق تحول هستند. اگر ارادهای متعلق به تحول واقعی و بایسته در دروس معارف باشد، و نه صرف شعار و آمار و گزارش، باید این دو را در کنار هم ملاحظه کند. مبدأ و مقصد تحول نیز باید روشن باشد. یعنی باید روشن شود دروس معارف اسلامی در چه وضعیت و موقعیتی قرار دارد و باید به کدام وضعیت و موقعیت برآید. به تبع این امر، باید روش تحول نیز روشن شود.
سطح انتظار دانشگاهیان عزیز از استاد معارف در کنار روحانیت و نهاد نمایندگی مقام معظم، سطح حضور و تاثیر علمی و معنوی بزرگانی چون شهید بهشتی و شهید مطهری است. چنان که جمله جناب آقای دکتر رحیمی معاون محترم پژوهشی وزیر «عتف»، در جلسه اخیرشان با جناب حجت الاسلام و المسلمین دکتر رستمی و معاونان محترم پژوهشی دانشگاههای کشور به مناسبت هفته پژوهش همین بود. این، منزلتی است که عنایت ویژه و جدیت هرچه بیشتر اساتید بزرگوار معارف اسلامی را میطلبد.
معاونت پژوهشی دانشگاه معارف، در طرحی، تحول دروس معارف را در سه بخش «متن، استاد و گروه معارف» بدین نحو تعریف کرده است:
1.ارتقاء متون دروس معارف از یک متن آموزشی صرف به منبع معرفت دینی در دانشگاهها 2.ارتقاء استاد معارف اسلامی از استاد آموزشی صرف به راهنمای معرفتی و معنوی 3.ارتقاء گروههای معارف اسلامی، از گروه آموزشی به مرجع علمی به ویژه علوم انسانی در دانشگاهها. به میزان تحقق این سه هدف، مرجعیت علمی و فکری نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاها تامین شدنی است.
در خصوص متن هم باید گفت: عدم رضایت از متون تولید شده در سالیان متمادی مشهور است. البته کسی هم منکر ضعف برخی کتابها نیست. اما چه باید کرد؟ شکی نیست که تولید محصول بدون تشخیص ذائقه مصرفکننده شکست میخورد. بنابراین باید تولید کننده کتاب، سازوکار تشخیص ذائقه مخاطب را در اختیار داشته باشد. این طور نباشد که ذائقه مخاطب را کسی بسنجد و محصول را کسی دیگر تولید کند. به نظر میرسد عامل نامطلوب بودن کتب درسی، همین گسست بین تشخیص و تولید است. بنابراین باید هر دو بخش در اختیار یک مرکز باشد و این مرکز، با اطلاع جامع از حال و هوای مخاطب و عوامل جلب توجه و راهزنان ذهن او، محتوای معارف اسلامی را فراوری کرده و در اختیار او قرار دهد. ناگفته پیداست که همین امر فراوری و تولید محصول مطلوب، خود امری بسیار مهم و دقیق است. علاوه بر این، ارزیاب محصول تولید شده هم خود مصرف کننده است. یعنی باید ارزیابی کتب درسی بر عهده خود اساتید معارف اسلامی و دانشجویان باشند و این نظرات و ارزیابیها تام و مدام به تولید کننده منتقل شود. در این فرایند نباید از ابلاغ و تبلیغ غافل بود. چه بسا محصولی با کیفیت و مطلوب تولید شده، اما به دست مخاطب یا مصرف کننده (به ویژه استاد) نرسیده باشد. حقیر در جریان کتابهای تولیدی چند سال اخیر مشاهده میکنم که کتابی به چاپهای مکرر میرسد، در حالی که کتابی همتراز یا کیفیتر در چاپ اول و دوم مانده است! این نشان از عدم ابلاغ و تبلیغ به موقع و کافی است. در نتیجه متن درسی، نیازمند یک چرخه جامع «سنجش، تولید، توزیع، بازخوردگیری و بازتولید» است.
محورهای تحول دروس معارف اسلامی
1. تحول محتوایی دروس معارف اسلامی، به معنای کنار گذاشتن ارکان و مبانی معرفتی دروس معارف اسلامی نیست. مثلا نمیتوان اصول اعتقادی، اوصاف متون دینی (قرآن و حدیث)، آرمانها و شعائر محوری انقلاب اسلامی یا میراث تمدنی اسلامی را از متن دروس معارف اسلامی کنار نهاد و مضمون دیگری جایگزین کرد؛ چیزی که هست این که باید غنای مطالب را ارتقاء داد تا دانشجو در درس معارف اسلامی، مثلا درس اندیشه اسلامی1 و 2، احساس کند مطالبی به مراتب برتر و بهتر از مطالب دبیرستان به دست میآورد. این امر با مهارت استاد در ارائه و غنای متن درسی قابل تامین است. به عنوان مثال در درس اندیشه 1 و 2 توقف در متن براهین توحید، ارمغان جدیدی ندارد، اما امتداد مطلب در توحید عملی و آثار آن و استشهاد به سیره و سنت اولیا و صلحا، برای دانشجو جذابیت توأم با معرفتبخشی دارد. در درسی مانند انقلاب نیز باید از قلمرو تفسیر انقلاب به عنوان یک پدیده سیاسی اجتماعی فراتر رفت و کارکردهای انقلاب مبتنی بر آرمانهای انقلاب اسلامی را با شواهد آماری پیش روی دانشجو نهاد.
البته در این میان نباید از آسیبهای خواسته یا ناخواسته بر سر راه دانشجو غفلت کرد. شرح این نکته مجال دیگری میطلبد که عمدتا در بحث مهارتهای استادی قابل طرح است. اما کوتاه این که جوان دانشجو باطنا در پی پاسخ به پرسشهای درونی و گمشده حقیقی خویش است، هرچند در ظاهر رفتارش نمایان نباشد؛ اما به محض این که ندایی از جنس پاسخ مطلوب خویش بشنود، اقبال خواهد کرد. استاد معارف باید علاوه بر خطاب آموزشی، فراخوان و جهتدهی معنوی و تربیتی را نیز در کلاس خود جاری سازد.
تنوع و تکثر متون درسی، نیاز دیگری است که منبعث از تنوع و تکثر بالای قومیت، مذهب، زبان، فرهنگ و ... است. ایران اسلامی در عین این تنوع و تکثر، دارای وحدتی مثالزدنی است و محور اصلی این وحدت، مبانی فطری اسلام است. چه بهتر که ابعاد مختلف فطری دین مبین اسلام بر محمل قومیتها و مذاهب و زبانها و فرهنگها به دانشجوی امروز ارائه شود. این امر، یکی از بخشهای طرح تحول دروس معارف اسلامی است که در دانشگاه معارف اسلامی طرح شده و مدنظر قرار دارد.
2. محتوای مطلوب، باید با فنون موثر ارائه شود. در نظام آموزشی، سخن از روشهای نیمهمستقیم و غیرمستقیم، فراوان است. روشهای تدریس و کلاسداری متنوع و فراوانند؛ اما استاد و نویسنده موفق، کسی است که روش متناسب با محتوای درس معارف را یافته و مجهز به آن، وارد کلاس شود. مثلا اگر درس استاد در قلمرو تفسیر قرآن کریم است، برخورداری استاد از قرائت شیرین و جذاب آیات امتیاز فزایندهای است تا معارف آیات الهی بر محمل حلاوت صوت و لحن، به ذائقه جوان القا شود. علاوه بر این که استاد معارف باید این توان را داشته باشد که معرفت ناب متعالی قرآن، سنت، حکمت و اندیشه اسلامی را فراوری کرده و به سطح ذائقه جوان برساند. در این راستا ممکن است طی یک ترم تحصیلی به ظاهر چند درس بیشتر از متن یک کتاب خوانده نشود اما بهره دانشجو از بیان و شرح استاد بسیار بیش از متن درسی امتحانی باشد.
3. ادبیات مطلوب، محیطی بسیار وسیع و پر تنوع است. تحول ادبیاتِ دروس معارف اسلامی، از کسی توقع میرود که خود ادیب باشد یا دستی برآتش ادبیات و قریحه داشته و قطعاتی از پیشینه تعلیم و تعلم خود را به سیر در ادبیات گذرانده باشد. این عرصه بنابر حاکمیت ذوق و قریحه، گاه رهزنان جدی معرفتی هم دارد. مرحوم علامه جعفری بارها این بیت را از مثنوی میخواندند که «لفظ شیرین است و زیرش دامها/ لفظ شیرین ریگ آب عمر ما». آرایههای ادبی و الفاظ جذاب تیغی دولبه است. یکی از دانشجویان موفق و پرانگیزه دوره دکتری مبانی نظری در دانشگاه معارف که به اقتضاء تحقیقاتشان برخی رمانهای غربی یا تابع غرب را میخواندند، به بنده گفتند الفاظ این رمانها بسیار روان و جذاب است، اما محتوایشان غیر از تاریکی باطن، چیزی در پی ندارد. بنده عرض کردم: طبیب نخستین کسی است که با مرض و آلودگی مواجه میشود. استفاده از ادبیات خوب در دروس معارف باید طبیبانه باشد نه از سر ذوق و قریحه که جولانگاه خیال و خیالات است. ادبیات شخصیتهایی مانند شهید مطهری، علامه جعفری و دیگر بزرگان که به اصطلاح «انضمامی» است برای دروس معارف اسلامی ضروری است. نمونههای موفقی در آثار وجود دارد مثلا یکی از اساتید مشاور تربیتی و اخلاقی، متونی از آثار حضرت امام خمینی «ره» را که ادبیات بسیار فاخر و وزن علمی بسیار بالایی دارد و شاید جوان دانشجو با آن ارتباط برقرار نکند، طوری بازنویسی و روانسازی کرده است که بدون مخدوش شدن محتوای معرفتی، جذابیت متن بسیار بالا و برای پیر و جوان مفید است.
جهت تاکید، تکرار میکنم که رکن اصلی موفقیت دروس معارف اسلامی، استاد است. استادِ برخوردار از علم، مهارت، نظم و بیش از همه «اخلاص»، بیگمان منشأ جذب و هدایت دانشجو و سرمایه اصلی دروس معارف اسلامی است. حدود هفت سال پیش، در جلسه گروه معارف اسلامی یکی از دانشگاهها، موفقترین استاد معارف آن دانشگاه گفتند: رمز موفقیت استاد معارف اسلامی، این است که جوان دانشجو را دوست داشته باشد. آن روز معنای سخن ایشان را درنیافتم اما امروز فهمیدهام که دوست داشتن جوان، شرط هدایت جوان است که همان سیره اهلبیت علیهم السلام در هدایت انسانهاست. این امر منشأ همه ملزومات علمی و مهارتی و ابزاری است که داشتنشان از استاد موفق معارف اسلامی توقع میرود.
در پایان به فراخور وظیفه سازمانیام ضمن قدردانی صمیمانه از همکاران عزیزم در دانشگاه معارف در مسیر چهارده ساله تربیت استاد معارف اسلامی و تولید متون درسی معارف اسلامی، نظر اساتید محترم را به حدود دویست اثر درسی تولید شده در پنج گرایش دروس معارف اسلامی در این دانشگاه جلب میکنم. این آمار، حاصل تلاشها و تجربههای ارزشمند این عزیزان در کنار همکاریهای اساتید محترم معارف اسلامی سطح کشور است و رشد کمی و کیفی متون درسی معارف در گرو استمرار این همیاری و همدلی است. در دانشگاه معارف اسلامی، فرایند، سازوکارها، ابزارها، سرمایههای سخت افزاری و نرمافزاری و از همه مهمتر تسلط مدیران و اساتید محترم، فعلیت دارد و تولید متون درسی، دستور کار معاونت پژوهشی این دانشگاه است و مضیقههای مختلف مالی و اداری و ساختاری و ... تاکنون مانع جدی در این مسیر نبوده است. امیدوارم با عنایت هرچه بیشتر مدیران بالادستی به ویژه ریاست محترم نهاد، این ماموریت با کیفیت هرچه برتر استمرار یابد.