
درآمد
کشورهای استعمارگر، برای سیطره بر دیگر جوامع از هر راهی بهره میجویند. از جمله «شگرد تبليغاتى استكبار جهانى در طول سالهای متمادى و امروز بيش از هميشه اين بوده كه افكار مردم دنيا را منحرف و آنها را اغوا كند.»[2] در این فرایند حتی کلیسا نیز به خدمت استعمار میآید.[3] چنین بهرهگیری حاکی از بهخدمت گرفتن دین و منادیان آن در جریان استعمارگری است. نظام سلطه در ایران برای آنکه بتواند این دسیسه را عملیاتی نماید، اقدام به ایجاد نوعی نگرش به اسلام نمود که در ادبیات امام خمینی؟ره؟ به «اسلام آمریکایی» شناخته میشود. این مدل از اسلام در نظام اندیشگی امام خمینی؟ره؟ برخوردار از دو بال اسلام متحجرانه و اسلام سکولار میباشد که مؤلفههایی همچون «اسلام تشریفاتی»، «اسلام سرمایهداران»؛ «اسلام سلطنتی»؛ «بیتفاوتی نسبت به ظالم و مظلوم» و «دوری از فهم و بحث و عمل سیاسی» در آن نمود دارد. در مقابل چنین نگرشی، اسلام ناب وجود دارد که بهرهمند از عدالتخواهی، ضد استکباری، ضد فساد، ضد اشرافیگری و ویژهخواری و ضد تحجر و التقاط میباشد. در واقع اسلام ناب، اسلامی است که «آرزوهاى خفته فروکشته قشرهاى مظلوم را در سطح دنیا -نهفقط در ایران- زنده و احیا کند».[4]
در کنار تمام فعالیتهایی که جریان استعمار در پیش میگیرد، عواملی درونی وجود دارد که مسئله انحراف از مسیر انقلاب و اسلام ناب را برجسته میکند که به مهمترین آنها پرداخته میشود:
عوامل انحراف:
1. دور ماندن از شنیدن سخن حق
اسلام در بافت اجتماعی خویش رهایی انسانها را روا نمیدارد و همواره عدم شناخت سخن حق را مورد نکوهش قرار داده است. بر این اساس «دور ماندن از شنیدن سخن حق و تبلیغ سخن حق، تك ماندن، تنها ماندن، انسانها را دچار انحراف فكری و عقیدتی میکند.»[5]
تبیین اندیشه اسلامی
در مقابل دور ماندن انسانها از سخن حق و در نهایت گرفتار انحراف شدن، تنها راهکاری که میتواند کارساز باشد، تبیین است. البته در تمام شبهات و جریانهای معاندی که درصدند مسیر انقلاب را منحرف سازند، مسئله تبیین کارایی دارد. به این خاطر است که امام خمینی؟ره؟ میفرمایند: «شماها که دعوت کردید تاکنون مردم را به اسلام و اسلامیت و به فضایل اخلاقی، امروز هم همت بگمارید که بیشتر دعوت کنید؛ هم مسائل روز را برای مردم بگویید و هم مفاسدی که مترتب بر فعل این گروهکهاست که میخواهند این جمهوری را به هم بزنند به نفع آمریکا یا به نفع شوروی– اینها را تنبه بدهید به مردم- و هم جنبه اخلاقی را.»[6] امام خمینی؟ره؟ تفکر اسلامی را بهرهمند از برهانی قاطع و منطقی عقلانی میداند که بدون آنکه واهمهای از مکتبهای منحرف شکستخورده داشته باشد حاضر به مناظره با هر مدعی اندیشهای است: «اسلام دین مستند به برهان و متکی به منطق است... با آنان به بحث و گفتوگو برخیزید و از دانشمندان اسلامی دعوت کنید با آنان در بحث بنشینند تا تهی بودن دست آنان ثابت شود.»[7]
مقام معظم رهبری نیز در برابر شبهات و دسیسههای گمراهکننده «جهاد تبیین» را طرح میکند. ایشان میفرمایند: «در قبال این حرکت گمراهکنندهای که از صدطرف به سمت ملت ایران سرازیر است؛ به مسئله تبیین اهمیت دهید. هر یک از شما بهعنوان یک وظیفه، مثل چراغ، مثل نور، پیرامون خودتان را روشن کنید؛ افکار درست و صحیح را منتشر نمایید. میتوانید در این زمینه به معنای واقعی کلمه، جهاد کنید.»[8]
البته در مشی رفتاری مقام معظم رهبری نیز مشاهده میگردد که ایشان از ابتدای انقلاب بر تبیین امور بهشدت اهتمام داشتهاند. ایشان در خاطرات خود مطرح میسازند که اوایل پیروزی انقلاب، دشمن بر روی دانشگاه مسلط گشتند و به معنای واقعی دانشگاه به میدان مبارزه مسلحانه تبدیل شده بود «بنده همان وقتها هر هفته در دانشگاه تهران جلسه داشتم. هر هفته میرفتم مسجد دانشگاه تهران نماز و سخنرانی و پاسخ به سؤالات؛... جنگ به معنای واقعی و تیراندازی (بود)... یکی از روزها...، وقتی آمدم جلوی در دانشگاه، بعضیها گفتند وارد نشوید، دانشگاه خطرناک است؛ چند نفر محافظ هم خود ما داشتیم، اینها هم گفتند نروید؛ گفتم نمیشود باید بروم دانشگاه، در مسجد لابد منتظر من هستند؛ آمدیم وارد دانشگاه شدیم... تیراندازی بود، همدیگر را میزدند... آمدم مسجد دانشگاه، دیدم هیچ خبری نیست، دانشجوها هم نیامدهاند، ترسیدهاند.»[9]
بنابراین با وجود خطر جانی که برای ایشان وجود داشت اولویت را در تبیین و پاسخگویی به شبهات میداند. اساساً باید دانست سکوت و بیتوجهی به بازخوانی ادبیات و ارزشهای اسلامی بستر را برای انحراف و تحریف فراهم میسازد.
2. غرور و تکبر
بدون تردید از جمله عوامل انحراف، غرور است که در مسیر انسان قرار میگیرد. «اگر خداینکرده غرور به سراغ ما بیاید، آن وقت انحرافها و انحطاطهای گوناگونی را پیش پایمان خواهیم دید... این از دامهای بزرگ شیطان است. معمولاً بعد از پیروزیهای بزرگ، خطرهای بزرگ وجود دارد.»[10] به این خاطر است که مقام معظم رهبری در تبیین شخصیت والامرتبه امام خمینی؟ره؟ بیان میدارند: «یأس، ترس، غفلت و غرور در شخصیت امام خمینی؟ره؟ معنا نمییابد؛ زیرا ایشان فقط به دنبال رضای الهی بود. از این رهیافت است زمانی که امام بهتنهایی مسیر نهضت اسلامی را آغاز نمود، نترسید و مأیوس نگشت و دورانی که جامعه ایران همصدا نام ایشان را فریاد میزدند و به وی عشق میورزیدند، مغرور نگشت؛ زمانیکه خرمشهر سقوط کرد دچار آشفتگی نگردید و مأیوس نشد و زمانیکه با فداکاری، خرمشهر آزاد شد غرور در امام خمینی؟ره؟ رخنه ننمود و فرمود: خرمشهر را خدا آزاد کرد. وحشت، قدرت، یأس و غرور بر ایشان غالب نشد؛ زیرا رضای خدا را میطلبید و اعتماد به حضرت ربوبیت داشت.»[11]
رهبری معظم اذعان می دارد که در نظام فکری امیرالمؤمنین؟ع؟ عوامل انحراف دو مؤلفه تکبر ورزیدن و تکبر پذیرفتن دانسته شده است؛[12] «فَاللَّهَ اللَّهَ فِي كِبْرِ الْحَمِيَّةِ وَ فَخْرِ الْجَاهِلِيَّةِ... فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ مِنْ طَاعَةِ سَادَاتِكُمْ وَ كُبَرَائِكُمْ! الَّذِینَ تَكَبَّرُوا عَنْ حَسَبِهِمْ، وَ تَرَفَّعُوا فَوْقَ نَسَبِهِمْ».[13] «ایشان از دو مؤلفه کبر ورزیدن و پذیرش این حالت دیگران را مورد نکوهش قرار داده است. امیرالمؤمنین؟ع؟ تأکید میفرماید که هرگز از دیگران ترفع و تکبر قبول نکنید».[14]
تقوا و مراقبت مدام از خویشتن
مسیری که میتواند از تکبر و غرور ممانعت کند، یقیناً خویشتنداری و رعایت تقواست. فعالان سیاسی میبایست با مراقبت از خویش مانع از لغزشها و فسادهای شخصی گردند. چرا که «گاهی لغزشهای کوچک، انسان را به لغزشهای بزرگ و بزرگتر و گاهی به پرتاب شدن در اعماق درههایی منتهی میکند.»[15] و باعث میگردد انسان مصداقی شود برای کلام الهی که میفرماید: «ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ»[16] تکذیب آیات الهی بدترین مرتبه است که ممکن است انسانها دچار آن گردند. انسان وقتی نسبت به کجرویها و خطاها بیتفاوت شد در مقابل دشمن، آن تابآوری را نخواهد داشت. اینکه «میبینید یک عدهای در مقابل دشمن منهزم میشوند، طاقت نمیآورند، نمیتوانند ایستادگی کنند، به خاطر آن چیزی است که قبلاً از اینها سرزده است؛ باطن خودشان را با گناه و خطا خراب کردهاند. لغزشها انسان را فاسد میکند»[17] همچنانکه قرآن میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا» بنابراین اینگونه نیست که «ما فکر کنیم یکنفری شب مؤمن میخوابد، صبح منافق از خواب بیدار میشود؛ نه، بهتدریج و ذرهذره پیش میآید.»[18] چنین فردی میبایست مراقبت از خویشتن نماید.
3. نگرش ارتجاعی
از جمله آفاتی که انقلابهای دنیا را تهدید میکند؛ مسئله ارتجاع است. «یعنی حرکتی که انقلاب شروع کرده بود و ملّت داشتند در این مسیر با نیروی انقلابی و با سرعت حرکت میکردند، در یکجاهایی سست و بعد متوقف بشوند و بعد برگردند؛ این ارتجاع است؛ ارتجاع یعنی برگشت.»[19] در حقیقت این بیماری و میکروب وارد کالبد سالم جامعهای میگردد که تلاش نموده و با حرکتی عظیم، گامی به سمت خداوند برداشته است.[20] البته در عصر کنونی نظریه پردازان غربی درصددند با تحمیل فرهنگ غربی، جوامع در حال پیشرفت را بر همان سابقه تاریخی وابستگی ملت، در لوای یک تئوری شبه روشنفکرانه برگردانند؛ و با شعار جهانیشدن به دنبال تغییر گفتمان جوامع هستند. این جهانیشدن در واقع پیوستن به نظم نوین جهانی است که جامعه سیاسی همچون سیاهیلشکر آمریکاییها نقشآفرینی خواهد کرد.[21] بنابراین برخی به نام نواندیشی و اصلاح به دنبال تغییر در هدفها هستند «درحالیکه این برگشتن از راه و عقبگرد است.»[22] به این خاطر است که مسئله تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و یا قتلعام فرهنگی بهشدت از سوی معظمله دنبال میشود[23] چراکه دشمنان بر این عقیده هستند که «هر انسانی قابل فاسدشدن است. هر کس باشد میتوان فاسدش کرد» اما آنچه در معادلات فکری دشمنان جای نگرفته است «الا المتقین» قرآن است معنای تقوا را نمیتوانند فهم کنند.[24] با چنین تبیینی مسلماً پیشرفت و پسرفت انقلاب به اراده انسانها وابسته است «ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَم یَکُ مُغَیِّرًا نِعمَةً أَنعَمَها عَلى قَومٍ حَتّى یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم» اگر چنانچه نعتمی از ملتی گرفته شود به خاطر تحول در اراده انسانها است به این خاطر است که در دعای کمیل بیان میشود: «اللَّهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَم».[25]
باید خاطرنشان نمود اصلاح در روش و شیوه به همراه پایبندی و استقامت در اهداف و مبانی بسیار پسندیده است. بدون تردید در روشها باید اصلاح و تکامل رخ دهد؛ زیرا در روش آزمون و خطا وجود دارد اما «بعضی در هدفها... تجدیدنظر میکنند؛ (این) اصلاح نیست؛ این برگشتن از راه و عقبگرد است.»[26] درصورتیکه «اگر آرمانگرایی به انزجار از آرمانها تبدیل شود و با قالبی نو طرح گردد طبعاً همان ارتجاع و کهنهپرستی خواهد بود.»[27]
حفظ روحیه انقلابی
آنچه میتواند انسانها را از تحول فکری نگه دارد «حفظ و حراست از روحیه و انگیزههای انقلابی» است. «بدون روحیه انقلابی، زحمات و فداکاریها و خونهایی که مردم در راه احیای اسلام دادند از بین خواهد رفت و اگر حکومتی هم بر سر کار باشد آن حکومت، جمهوری اسلامی نخواهد بود؛ بنابراین خبرگان باید از میزان انگیزه انقلابی در جامعه و عوامل مقابله با آن، ارزیابی داشته باشد و بر اساس آن، مطالبه کند.»[28]
4. بیتوجهی به ارزشها
غالباً مسئله بیتوجهی به ارزشها زمانی رخ میدهد که تحولاتی در حال شکل گرفتن است. «آنهایی كه به تحول و تغییر توجه میكنند و ارزشها را در درجه اول قرار نمیدهند، خطر انحراف برایشان وجود دارد؛ اینها هم باید مراقب باشند.»[29] درحالیکه اساساً انقلاب که مبتنی بر تحول بنیادین است بر اساس مجموعهای از ارزشها با اتکای به یک حرکت جلورونده شکل میگیرد.[30] بیتوجهی به ارزشها از سه رهیافت صورت میگیرد؛ گاهی با اتکای بر عقلگرایی، ارزشها منسوخ و طرد میگردند. گاهی بهگونهای مسائل را سامان میدهند که با تغییر هسته اصلی مدیریت، سبب تغییر ارزشها میشوند؛ «مسیر دین آنوقتی تغییر پیدا میکند که آن نقطه و هسته اصلی تغییر پیدا کند؛ یعنی هسته قدرت، هسته مدیریت، هسته ریاست؛ اگر تغییر پیدا کند، همهچیز تغییر میکند.»[31] و گاهی با ترویج مادهگرایی و شهوتپرستی در جامعه از گرایش به ارزشها و معنویت جلوگیری میشود؛ «اگر از خود مراقبت نکنیم، یا از ناحیه سستی و ضعف در پایهها و مبانی عقیدتی یا از ناحیه شهوات انحراف به انسان روی میآورد. حتّی کسانیکه پایهها و مبانی اعتقادی آنها محکم است، شهوات نفسانی بر نگاه و بینش عقلیِ درست و عمیق نسبت به خط و راه و هدف غلبه مییابد و انسان را منحرف میکند.»[32]
در دوران مبارزات نیز جریانها و گروههایی بودند که بدون توجه به ارزشها به مواجهه با رژیم میپرداختند، حتی در زندان زمانی که برای نماز اذان داده میشد علیه افراد مذهبی میشدند و مطرح میکردند که چقدر میگویید «حىّ علی الصّلوة»، بگویید «حىّ علی الجهاد» اما «تجربههای روزگار نشان داد که بیاعتنایی به نماز، چه بر سر انسان و چه بر سر جهاد انسانها میآورد؛ هم جهاد را تعطیل میکند، هم جهت مبارزه را از جهاد بودن خارج میکند و به مبارزه برای قدرت و هوای نفس تبدیل میکند.»[33] همچنان که در میان دانشجویانی که به فتح لانه جاسوسی اقدام کردند عدم توجه آنها به ارزشها و عدم عمق بینشی آنها موجب تحول در نظام رفتاریشان گردید. «دانشجوی مسلمان، دانشگاه را فتح کرد، لانه جاسوسی را فتح کرد امّا خودش از درون مغلوب شد!... چرا؟ برای اینکه دچار ضعف تحلیل و ضعف محتوا بود؛... بعضی از بچههای دانشجو در آن روز، ماها را که آنوقت تازه از زندان و تبعید و این قبیل چیزها بیرون آمده بودیم، انقلابی نمیدانستند؛... همینهایی که الآن هم هستند؛... یعنی واقعاً اُرتدُکس(بودند)، یک انقلابی اُرتدُکسِ سفت و سخت، خیلی قرص و محکم- منتها آن ذهنیت، از محتوای لازم خالی بود، (لذا) در یک نقطه حساسی ضربه خورد.[34]
بنابراین جریانی که بیتوجه به ارزشهای اسلامی اقدام به فعالیت و مبارزه نماید در واقع همچون «ناخن کشیدن بر سنگ» نهتنها پیشرفتی ندارد؛ بلکه بر خود نیز ضرر میرساند.[35]
5. غلظت در ادبیات دینی
در برخی موارد کسانی با برجستهسازی مسائل دینی به دنبال سرپوش نهادن بر فعالیتهای خویش هستند. در این خصوص امیرالمؤمنین؟ع؟ میفرمایند: «وَ النَّاسُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَصْنَافٍ:... وَ مِنْهُمْ مَنْ يَطْلُبُ الدُّنْيَا بِعَمَلِ الْآخِرَةِ وَ لَا يَطْلُبُ الْآخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْيَا، قَدْ طَامَنَ مِنْ شَخْصِهِ وَ قَارَبَ مِنْ خَطْوِهِ وَ شَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ وَ زَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلْأَمَانَةِ وَ اتَّخَذَ سِتْرَ اللَّهِ ذَرِيعَةً إِلَى الْمَعْصِيَةِ».[36] مقام معظم رهبری نیز از جمله آفتهای انحراف را غلظت در ادبیات دینی میدانند: «غفلت كردن و از راه منحرف شدن یكی از آفتهایش این است كه ما ادبیات دینی را غلیظ كنیم؛ بدون اینكه مابإزایی در عمل داشته باشد.»[37] در دوران امام خمینی؟ره؟ نیز میتوان نمونهای از این را مشاهده نمود. زمانی که مجاهدین خلق با امام خمینی؟ره؟ جلساتی داشتند وقتی آنها برای استدلال خودشان از نهجالبلاغه بسیار استناد میکردند، سبب شد حضرت امام پس از جلسات مطرح نماید اینها از بن دندان ایمان ندارند.
پینوشتها:
[1] .
[2]. بیانات در دیدار جمعی از جوانان اهواز، 8/5/1382.
[3]. عیسی مولوی وردنجانی، حسین ارجینی، صدیقه ملکلو، شاخصههای تاریخنگاری مستشرقان در ایران معاصر، پژوهشهای معاصر انقلاب اسلامی، تابستان1399، ش 5، ص 25-30.
[4]. بیانات در دیدار جمعى از پاسداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و کمیته انقلاب اسلامى، 10/12/1368.
[5]. خطبههای نماز جمعه تهران، 1/12/1365.
[6]. امام خمینی، صحیفه امام، ج 15، ص 332.
[7]. همان، ج 10، ص 81.
[8]. بیانات در مراسم عزاداری اربعین حسینی، 5/7/1400.
[9]. بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان، 17/3/1396.
[10]. بیانات در دیدار اعضای هیئت دولت، 16/6/1388.
[11]. خطبههای نماز جمعه در بیست و یکمین سالگرد رحلت امام خمینی، 14/3/1389.
[12]. بیانات در پنجمین کنگره بینالمللی نهجالبلاغه، 19/1/1364.
[13]. نهجالبلاغه، خطبه 192.
[14]. بیانات در پنجمین کنگره بینالمللی نهجالبلاغه، 19/1/1364.
[15]. خطبههای نماز جمعه تهران، 20/6/1388.
[16]. روم: 10.
[17]. خطبههای نماز جمعه تهران، 20/6/1388.
[18]. همان.
[19]. بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی، 29/11/1396.
[20]. بیانات در دیدار جمعی از پاسداران، 5/10/1373.
[21]. بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر، 9/12/1379.
[22]. بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، 31/6/1383.
[23]. بیانات در دیدار جمعی از پاسداران، 5/10/1373.
[24]. همان.
[25]. سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سیویکمین سالگرد رحلت امام خمینی، 14/3/1399.
[26]. بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، 31/6/1383.
[27]. بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف، 1/9/1378.
[28]. بیانات در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری، 30/6/1396.
[29]. بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، 23/2/1379.
[30]. همان.
[31]. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت عید غدیر، 30/6/1395.
[32]. بیانات در دیدار اعضای هیئت دولت، 17/7/1384.
[33]. بیانات در دیدار دستاندرکاران ستاد اقامه نماز، 27/6/1385.
[34]. بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان، 17/3/1396.
[35]. عیسی مولوی وردنجانی، الگوی رفتاری امام خمینی در مواجهه با جریانهای سیاسی، ص 28.
[36]. نهجالبلاغه، خطبه 32.
[37]. بیانات رهبری در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت، 8/6/1384.