
درآمد
از آنجا که دین اسلام با فطرت انسان سازگار است، برای او قابل تحمل میباشد و به همین علت شریعت «سمحه سهله» نامیده شده است، نه «تساهل و تسامح» مصطلح. «تساهل» یک مفهوم مبهم فلسفی است که از سه قرن پیش به عنوان ارزشی بنیادین (اخلاقی، سیاسی،...) در غرب به شمار میرود.
در مباحث نظری اعمّ از عرفانی، فلسفی و كلامی، داوری درباره سازگاری و یا ناسازگاری یك اندیشه یا اعتقاد، تساهل و تسامح بر نمیدارد بلكه از ضوابط و موازین علمی و منطقی پیروی میكند؛ اما مباحث عملی فقهی، با میدان وسیعی از تساهل قرین است و علی رغم اتهامهای ناپسندی كه بر حریم مقدّس شریعت وارد میآید، ضوابط و احكام شرعی، بردباری، حلم، تحمل و صبر فراوانی را بر پیروان خود تكلیف میكند؛ اما هرگز این واژگان در معنای تساهل و تسامح مصطلح (بیقیدی و بیتفاوتی) نیست.
آیا با تمسک به هر تساهل و تسامحی میتوان بهراحتی از کنار مسایل عبادی گذشت و یا از آنها چشمپوشی کرد؟ میدانیم که در بسیاری از مسایل فقهی استنباط فقها با هم متفاوت است (حتی فقهای شافعی، مالکی، حنبلی و حنفی هم با یکدیگر اختلاف دارند) که بسیاری از این اختلافات را فقیه بزرگ شیعی شیخ طوسی(ره) در دو کتاب استبصار و تهذیب الاحکام گرد آورده است، آیا این اختلافات در اصل دین است یا در فروعات؟
تحمل و تساهلی كه فقه در تصویر مرز ایمان و كفر دارد، در هیچ یك از دیگر علوم دینی نظیر كلام، فلسفه، اخلاق و عرفان نمیتواند راه پیدا كند. شرك و كفر در مباحث كلامی و فلسفی و از آن فراتر در بحثهای اخلاقی و عرفانی، مرزها و ضوابط ظریف و دقیقی دارند و بر اساس آن موازین، بسیاری از اندیشهها و باورها از محدوده اندیشه دینی خارج میشود ولی فقه هیچ گاه به كفر و شرك افرادی كه حامل و ناقل آن اندیشهها هستند حكم نمیكند. كفر فقهی بر مدار انكار ضروریات دینی است و اندیشهای كه مستلزم انكار بدیهیات و ضروریات دینی است در صورتی به كفر منجر میشود كه اوّلاً قائل، به لزوم آنچه میگوید آگاه باشد و ثانیاً به آن ملتزم گردد. [1]
یکی از اركان سكولاریزم، تساهل و تسامح میباشد؛ و مذهب و اعتقادات مذهبى، فردى محسوب مىشوند. سكولار به كسى گفته مىشود كه زندگى و قوانین لازم آن را فقط با دید دنیوى تفسیر و تحلیل كند. شاید براى واژۀ فوق در زبان فارسى معادلى كه جامعیت و هویت مفهومى و منطقى آن را بازگو كند نداشته باشیم، ولى عنوان «جدایى زندگى اجتماعى از دستورات دینى» را تا حدّى مىتوان معادل آن دانست.
معنا ومفهوم سهولت و سماحت
«تسامح» از ریشه سمح به معنای مدارا و کوتاهی کردن میآید و در معنای آن نوعی بزرگواری و بخشش و توانایی وجود دارد؛[2] بنابراین میتوان تسامح را به معنای آسان گرفتن و چشمپوشى كردن (سستى و سهلانگارى كردن) دانست.
«تساهل» به معنى سهل و آسان گرفتن، به نرمى رفتار كردن و مداراست و در برخى از آیات قرآن به آن اشاره و سفارش گردیده است. یكى از موارد تساهل در قرآن، تساهل با پیروان سایر ادیان و حتى كافران است و یكى از درخشانترین آیات قرآن در سفارش به مدارا و تساهل است و لذا مىفرماید: «به لطف رحمت الهى با آنان نرمخویى كردى؛ و اگر درشتخویى سخت دل بودى بىشك از پیرامونت پراكنده مىشدند».[3]
اما اصطلاح «تساهل وتسامح» با اصطلاح «سهله وسمحه»ای که در اسلام به کار رفته تفاوت دارد. ترکیب «تساهل و تسامح» به عنوان ترجمه واژه «تولرانس» (TOLERANCE) به کار میرود. تولرانس به معنای تحمل کردن و اجازه دادن بدون هر گونه تایید و تشویق میباشد؛ واین یعنی آن اندیشه یا رفتار از نظر طرف مقابل مردود است، اما برای جلوگیری از آن واکنشی از خود نشان نمیدهد! تولرانس بیشتر به معنای بیقیدی و بیتفاوتی است. برای مثال تساهل، نسبت به سر و صدای همسایگان آپارتماننشین در صورت توانایی برای جلوگیری از آن متضمن عامل تساهل است. بنابراین تساهل دارای معنای منفی است؛ و آن به معنای پذیرفتن امری که از نقطه نظر پذیرنده مطلوب نیست.
حتی کلمه بردباری نمیتواند ترجمه خوبی برای تولرانس باشد؛ چرا که بردباری بیشتر به عنوان صفت به کار میرود که آن یک فضیلت است. اما میتوان بین بیتفاوتی و تساهل و تحمل، تفاوتهایی را در نظر گرفت، به این معنا که تساهل، نامطلوب دانستن یا منفور شمردن چیزی و سپس تحمل آن است، ولی در بیتفاوتی اصلاً امر منفور یا مورد حساسی وجود ندارد؛ همچنین تحمل از موضع ضعف است ولی تساهل، تحمل از روی آزادی و اختیار میباشد.
تسامح در ادله سنن
«دلیل» در لغت به معنای راهنما، اماره، نشانه و هر چیزی است که ارشاد و راهنمایی به آن قوام یابد؛ و مقصود از آن در اینجا ادله شرعیه است که عبارتند از مجموع ادله نقلی و اجتهادی که در شناخت احکام شارع مقدس در مسایل و موضوعات و حوادث به کار میآیند و از میان ادله اربعه (کتاب، سنت، عقل و اجماع) در قاعده تسامح تنها سنت ملاک است.
«سنن»، جمع سنت و آن به معناى «قول یا فعل یا تقریر معصوم» است. حجیت سنت نبوى، در فرق اسلامى مورد اتفاق نظر است و براى آن ادله عقلى و برگرفته از قرآن اقامه شده است. حجیت سنت اهلبیت؟عهم؟ نیز به دلیل عقلى نظیر سنت نبوى قابل اثبات میباشد. اما مقصود از سنت در قاعده تسامح همان معنای لغوی است یعنی رفتارها و اعمالی که پیامبر یا معصومان؟عهم؟ به نحو غیر الزامی و غیر وجوبی بر آنها تأکید کردهاند .
اما «تسامح» در ادله سنن به معنای سهل گرفتن نسبت به مدارک احکام مانند روایات است، ولی در مستحبات و مکروهات به «التسامح فی ادلّة السنن» معروف است و آنچه در فتواى بسیارى از فقها مبنى بر استحباب مثلاً غسلها و روزهها نقل شده همه به حسب ظاهر، مبنى بر قانون «تسامح در ادلّۀ سُنن» میباشد.
برای بررسی روایات و ادله تسامح میتوان به «احادیث من بلغ» مراجعه نمود که از آن جمله است حدیث امام صادق؟ع؟ که فرموده است: «كسى كه در ازاى انجام عملى از خداوند ثوابى به گوش او رسیده باشد و آن عمل را براى دستیابى به آن پاداش انجام دهد، همان را به او خواهند داد هرچند كه حدیث آنگونهكه باید به او نرسیده باشد».[4]
بررسی روایات تسامح نشان میدهد که از نظر سند، ضعیف هستند و بیشتر آنها از حد خبر واحد فراتر نمیروند و ضعف این روایات، با عمل اصحاب نیز قابل جبران نیست؛ زیرا شهرت عملیه باید مربوط به قدیم یعنی دوره امامان و عصر پیوسته به دوره امامان(دوره جمع آوری و تحقیق روایات) باشد و این قاعده زمانهای پسین را شامل نمیشود؛ حتی اگر شهرت عملیه تحقق یافته باشد چه بسا مستند مشهور، دلایل دیگری مانند حسن احتیاط و غیره باشد، و اگر مقصود شهرت فتوایی است، حجیت آن مخالفان زیادی دارد و از ظنون معتبر به حساب نمیآید و دلیل اطمینان آوری ندارد، و این خود مهمترین اشکال اخبار وارده برای اثبات تساهل و تسامح میباشد.
نکته بالاتر این که مسایل اصولی و احکام کلی که ابزار استنباط فقیه هستند، با خبر واحد قابل اثبات نیستند.
معنای تسامح در ادله سنن به این معنا نیست كه میتوان در عمل، تساهل و تسامح داشت؛ بلكه چون هر امر عرضی باید به امر بالذات ختم شود، همه ادله سنن و مستحبات نیز باید به پایگاه علمی و قطعی اتكا یابد كه حجیت آن ذاتی باشد و چون پشتوانه احادیث مربوط به مستحبات، ادله قطعی و یقینی است، دقتهای موشكافانه درباره اَسناد برخی از آنها ضرورت ندارد.
تسامح در عبادات
فقیهان و محققان بزرگ در مباحث کلامی و استنباطات و قواعد فقهی مثل قاعده لاحرج، قاعده فراغ، قاعده طهارت، قاعده تجاوز که در مباحث اصولی جنبههای آن را میتوان سراغ گرفت تسامح را مدنظر داشتهاند.[5] اما این مطلب در تمام مباحث عبادی کاربرد ندارد، لذا باعث اختلاف بین فقها گردیده؛ اما تمام این اختلافات در فروعات است. برای مثال فقها در شبهات محصوره که هیچ کدام از طرفین رجحان ندارند، حکم به اجتناب از هر دو طرف شبهه میکنند بنابراین در صورتیکه ظرف آب نجسی با غیر نجسی مشتبه شود و هیچکدام بر تقدم دیگری رجحان نداشته باشد باید از هر دو پرهیز کرد.[6] اگر چه در مقابل این عدم تسامح، محقق اردبیلی جواز استفاده از هر کدام را که مکلف انتخاب کند موافق قوانین و مقتضی روح سهولت شرع میداند.[7]
در نقد و بررسی نظر محقق اردبیلی مبنی بر جواز تسامح در شبهات محصوره، دو نکته باید گفت: اول؛ خود محقق نیز اشاره کرده این است که مطلب ایشان عدول از قول فقهاست زیرا شیعه و سنی قایل به عدم جواز شدهاند و در جاییکه یكى از دو لباس نجس است فقیه بر اساس وجوب احتیاط در شبهات محصوره، فتوا به احتیاط و وجوب اجتناب از هر دو را در نماز مىدهد، و احتیاط در فتوا با فتواى به احتیاط فرق دارد، چرا كه فتواى به احتیاط خود نوعى فتواست لذا در موارد فتواى به احتیاط، مقلّد نمىتواند به مجتهد دیگری رجوع بنماید. دوم؛ بیان تدریجی اصل حكم و نزول آن، با تدریج در اجرا كاملاً فرق دارد. نباید تساهل و تسامح و تدریج در اجرای احكام و رفق و مدارا با مردم را با تساهل و تسامح اشتباه گرفت چرا که در صدر اسلام، حكم شراب نازل نشده بوده، نه آنكه حكم آمده بود و رسولخدا؟ص؟ مدارا یا تسامح میكرده؛ چون آن حضرت هرگز اهل سازش نبوده است، یعنی در مكّه خمس، روزه و مانند آن واجب نبوده؛ گرچه نماز حساب دیگری داشته است.
تسامح در حدود
در باب حدود و تعزیرات، احکامی بیان شده که توجه به آنها از احکام کیفری اسلام رفع شبهه میکند و در مورد احكام كیفرى (حدود) جهل مرتكب جرم را به عنوان یك شبهه در رد و اسقاط كیفر پذیرفته است. حتى در مواردى كه جهالت شخص مرتكب جرم از روى سهلانگارى و تقصیر باشد فقها، جاهل به موضوع و حكم جرم را (چه قاصر و چه مقصر) معاف از كیفر دانستهاند؛ زیرا كه اصل حدود بر پایه تخفیف گذارده شده است.
در نقد و بررسی تسامح در حدود باید یادآور شد که این موارد از قبیل تساهل وتسامح نیست بلکه گاهی توبه مجرم مایه نجات وی میشود. مشهور فقها معتقدند در اینگونه جرایم اگر شخص، قبل از آشكار شدن جرم و اثبات آن در محكمه توبه كند، مجازات و حدّ شرعى ساقط مىشود. قلمرو اثر بخشى توبه در سقوط مجازات دنیوى در جرایمى است كه به حقاللّه برگشت كند مانند شرب خمر كه زیانش به جامعه انسانى و مصالح عمومى بر مىگردد. به طور مسلم، هر چیزى كه مضر به مصالح عمومى باشد، تجاوز به حقاللّه خواهد بود نه به حق دیگران. بنابراین یكى از اصول مجازات اسلامىانعطافپذیرى آن و سقوط مجازات در صورت توبه مجرم است كه با توجه به فلسفه مجازات- كه صرف انتقام و تنبیه مجرم نیست، بلكه تربیت و اصلاح نیز هست- معنا پیدا مىكند.
بنابراین گاهی توبه، خطا، نسیان، اجبار، اضطرار، اکراه و... باعث رفع مجازات میشود، چنانچه رسول خدا؟ص؟ میفرمایند: «رُفِعَ عَنْ أُمَّتِی تِسْعَةُ أَشْیاءَ الْخَطَأُ وَ النِّسْیانُ وَ مَا أُكْرِهُوا عَلَیهِ وَ مَا لَا یعْلَمُونَ وَ مَا لَا یطِیقُونَ وَ مَا اضْطُرُّوا إِلَیهِ وَ الْحَسَدُ وَ الطِّیرَةُ وَ التَّفَكُّرُ فِی الْوَسْوَسَةِ فِی الْخَلْوَةِ مَا لَمْ ینْطِقُوا بِشَفَةٍ».[8]
نه تنها در باب حدود، تسامح و تساهل راه ندارد بلکه رسولخدا؟ص؟ نسبت به حدود با دقت بیشتری عمل میکردند به دلیل آنکه خود حضرت میفرمایند: از لغزش اشخاصی که اهل شرّ نیستند درگذرید مگر در حدود الهى.[9] شاهد بر مطلب جریان زنى است از طایفه مخزومى که متاعى را به عاریه مىگرفت و سپس آن را انكار مىكرد و به این طریق اموال مردم را سرقت مىكرد. نبى مكرم اسلام؟ص؟ دستور قطع دست او را صادر فرمود و واسطه و شفاعتخواهى کسی را نیز نپذیرفت.[10] بنابراین در اجرای حدود الهی نیز جای تساهل و تسامح نیست.
تسامح در عرصههای مختلف
تسامح در حقوق: به معنای آسان گرفتن بر مردم و بهکارگیری انعطاف و اغماض در اجرای قوانین برای رعایت مصالح مردم است؛ البته تا جایی که نقض قوانین و باعث انحراف نشود.
تسامح و تساهل در عقاید: یعنی عدم مداخله و ممانعت، یا اجازه دادن از روی قصد و علم به عقایدی که مورد پذیرش شخص نباشد؛ و به عبارت دیگر تحمل عقیده مخالف و اجازه ابراز این عقیده است. یعنی وقتی انسان در زندگی اجتماعی با اعمال و عقایدی مواجه میشود که با عقاید و افکارش ناسازگار است برای پرهیز از تنش باید آنها را تحمل کند و به این خویشتنداری، تساهل و تسامح گویند. طبعاً این تسامح از باب احترام به افکار او نیست بلکه صرفاً برای کمک به تعادل قوا و آرامش اجتماعی است زیرا هر فردى متوجه است كه به وسیلۀ آرامش اجتماعى میتواند به سعادت خود برسد. در اینجا تساهل و تسامح فقط برای پرهیز از تنش است و بعد از اینکه آرامش به دست آمد انسان وظیفه دارد اعمال حق را بفهماند وگر نه مسئول است.
تسامح در اخلاق: به معنای حلم و بردباری و رفق ومدارا با دیگران است. حلیم یعنی بردبار و معنى آن در بارۀ خدا چنانكه طبرسى ذیل آیۀ 225 بقره گوید مهلت دهنده است «وَ اللّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ»: خدا چارهساز و مهلت دهنده است؛ یعنی به گناهكاران مهلت میدهد و در عذاب آنها عجله نمیكند. حلیم 15 بار در قرآن شریف استعمال شده است؛ 11 بار دربارۀ خداوند، و چهار بار دربارۀ ابراهیم، اسماعیل و شعیب است.
تسامح در حوزه مدیریت: یعنی آسانگیری و نرمش در مقابل زیردستان و مدارا با آنها؛ اما تا چه حد؟ آیا ما باید در مقابل زیردستان در امر مدیریت با هر عقیدهای که باشند تسامح کنیم؟ آیا میتوان قانون را زیر پا گذاشت؟ تسامح در سیاست به معنای خودداری است از اعمال خصمانه بر ضد آنچه قبول نداریم یا نمیپسندیم یا از نظر سیاسی مخالف آن هستیم.[11]
نتیجهگیری
در حوزه فقه و دین به هیچ عنوان تساهل و تسامح به معنای سهلانگاری، بیتفاوتی و بیقیدی، راه ندارد. در حوزه فقه و احکام دو بخش وجود دارد: در ضروریات، تساهل راه ندارد ولی در ظنّیات میتوان قایل به تساهل و تسامح شد. اگر در ضروری دین قایل به آن شویم لازمهاش پذیرفتن نقیض آن است. اگر نماز ضروری دین است و طبق تسامح منکر ضرورت وجوب آن شویم دو حرف متناقض است. حتی تساهل و تسامح به معنای حلم و مدارا در برابر حقستیزان نیست تا بگوییم تساهل به معنای زندگی با صلح و آرامش است. مدارا با سایر ادیان پذیرفتنی است اما به معنای پذیرش عقاید و رفتارهای غلط دیگران قابل قبول نیست.
در فقه امامیه قواعدی ذکر شده که ارتباط با تساهل و تسامح ندارد بلکه همان معنای سهله و سمحه در دین است. حتی رحمت ویژه الهی که در رفتار رسول اكرم؟ص؟ تجلّی كرده و آن حضرت مظهر رأفت و رحمت خداوند است رفتاری سرشار از عطوفت داشت، این نرمی و مدارا به معنای تساهل و تسامح نیست، بلكه با امر به معروف و نهی از منكر عادلانه و معتدلانه همراه بوده است.
اگر در اندیشه یا عملی، تسامح و تساهل راه یابد، مانند ویروسی آن را به هم میزند. انسان نباید اهل اِدهان و اِیهان و در مسائل دینی و اعتقادی، اهل تساهل و تسامح و غفلت باشد. حضرت علی ؟ع؟ الگویی است كه در مبارزه با ستم و كفر و الحاد، نه اهل ادهان بود و نه اهل ایهان: «وَ لَعَمْرِي! مَا عَلَيَ مِنْ قِتَالِ مَنْ خَالَفَ الْحَقَ وَ خَابَطَ الْغَيَ مِنْ إِدْهَانٍ وَ لَا إِيهَان».[12] اگر ادهان و ایهان و تساهل و تسامح رخت بر بندد، حبل متین و عروة الوثقی و قول سدید پدید میآید و چنین بنیان مرصوصی، قهراً ویران نمیشود.
تسامح در ادلّه مستحبات و مكروهات جایز است اما نمىتوان این تسامح را در غیر مستحبّات و مكروهات مانند قصه و وعظ به كار برد؛ و فرقى نمىكند مفاد روایت ضعیف، عملى مستقل مانند نماز مستحبّى باشد یا نیز مستقلّ در ضمن عبادتى بهگونۀ جزئیت یا شرطیت یا قید باشد، مگر احتمال منافات با آن عبادت وجود داشته باشد.
آنچه بر مستحبّات معتبر شرعى مترتّب است بر مستحبّاتى كه با تسامح در ادلّه ثابت شده نیز مترتّب مىباشد؛ مثلًا در نذر عمل مستحبّى مىتوان به مقتضاى خبر ضعیف عمل كرد اما تسامح در بقیۀ ظنون اگر ثواب بر آنها مترتّب شود، جایز است مانند اجماع منقول، شهرت و فتواى فقیه؛ و در غیر آن تسامح جایز نیست مانند گمانى كه از قیاس و الحاق شىء به اعمّ اغلب پدید مىآید.
تسامح در ادله سنن این نیست كه در فتوا دادن به آنها، نیاز به دلیل معتبر نباشد، بلكه مقصود این است كه بر حجیت و اعتبار خبر ضعیف در مورد مستحبات و مكروهات، دلیل وجود دارد نه اینكه مستحب و مكروه نیاز به حجت ندارد. تسامح در ادلۀ سنن به معنی نیاز نداشتن به دلیلى معتبر در مستحبات و مكروهات، امری نادرست است؛ چرا كه سنن نیز مانند احكام الزامى، حكم شرعى و نیاز به دلیل معتبر دارد، و گرنه مورد خطاب آیه «أَذِنَ لَکمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ »[13] خواهد بود.
پینوشتها:
[1] . جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، ص 24.
[2]. فیومی، مصباحالمنیر، ج 2، ص 288.
[3]. آلعمران، 159.
[4]. کلینی، الکافی، ج 3، ص 225.
[5]. آقا ضیاءعراقی، نهایةالافکار. و آخوند خراسانی، کفایةالاصول، بحث برائت.
[6]. شیخ طوسی، الخلاف، ج 1، ص 196.
[7]. مقدس اردبیلی، مجمع الفائده و البرهان، ج 1، ص 282.
[8]. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج15، ص 369.
[9]. ابی داود، سنن ابی داود، ج 4، ص 133، رقم 4375.
[10]. کلینی، الکافی، ج 7، ص 254.
[11]. آقاجانی قناد، تساهل و تسامح از دیدگاه امام علی؟ع؟ ص10-13.
[12]. نهجالبلاغه، خطبه 24.
[13]. یونس،59.