
اشاره:
دکتر حسن خجسته متولد سال ۱۳۳۱ در مشهد است. او دیپلم ریاضی، فوق دیپلم علوم انسانی، لیسانس پژوهش در علوم اجتماعی، فوق لیسانس مردمشناسی و دکترای مدیریت استراتژیک دارد.
از آثار قلمی دکتر خجسته در سالیان اخیر میتوان کتب زیر را برشمرد: رادیو چیست؟ مطالعه جامعه شناختی رادیو، مدیریت رسانه (مجموعه مقالات)، ارتباطات خطر، نظریهها و مدیریت، هنر و ارتباطات.
وی معاون رئيس سازمان صدا و سيما در امور صدا از سال 1377 تا سال 1387 و همچنین معاون برنامهریزی و نظارت سازمان از سال 87 تا 1392 بود.
معارف
سواد رسانهای چیست و ضرورت سواد رسانهای برای قشر فرهیخته دانشگاهی و به ویژه اساتید معارف در دانشگاهها را بفرمایید؟
تعریف کاربردی سواد رسانه این است که از رسانه چگونه استفاده کنیم؟ این امر هم جنبه محتوایی و هم جنبه فنی دارد؛ برای مثال اگر تلفن همراه دارید، بتوانید از امکانات فنی آن بیشتر استفاده کنید. اما بیشتر جنبه محتوایی آن مطرح میشود. زندگی ما آنچنان با واقعیتهای رسانهای گره خورده است که ممکن است ما این واقعیت را به جای حقیقت بگذاریم!
منظور از واقعیت و حقیقت چیست؟
ما یک حقیقت داریم که اتفاق افتاده است، اما درک من از این حقیقت، واقعیت را برای من شکل میدهد. چون به هر حال همه حقیقت را نمیتوانم بفهمم و البته هر میزانی که فهمیدم را وارد رسانه میکنم، آنچه وارد رسانه میشود، واقعیت رسانهای است!
به هر حال این واقعیت را وارد رسانه میکنم. و سپس در رسانهها و در شبکههای اجتماعی توزیع میشود. شخص به عنوان شنونده، بیننده یا خواننده، دریافتی از آن دارد. واقعیتی که شخص دریافت میکند، ممکن است با آن حقیقت فاصله زیادی داشته باشد، اما آن را به جای حقیقت میانگارد و بر همان اساس، راه و تدبیر زندگی خود را قرار میدهد و تصمیمهای مهمی برای زندگی خود میگیرید. قدیمترها چه درست میگفتند «شنیدن کی بود مانند دیدن!»
اکنون ما درگیر واقعیت رسانهای هستیم و خوب است راهکاری داشته باشیم که بتوانیم فاصله این واقعیت را با حقیقت یا حداقل واقعیت اولیه، کم کنیم. گاهی اوقات به دلایلی واقعیت رسانهای خاصی را در برابر مخاطب قرار میدهند. باید دید انگیزه این کار چیست؟
اهمیت این سواد برای نخبگان بسیار بیشتر است. عموم مردم گاهی از تعریف و تفسیر پدیدهای، قاصر هستند؛ علت این امر آن است که سواد و قدرت آن را ندارند و به همین دلیل به نظر کسانی توجه میکنند که به گمان آنها چنین قدرتی دارند. به یک نخبه نگاه میکنند و گاهی تحلیل و نظر نخبگان برای آنها حجت میشود. بنابراین نخبگان اهمیت بسیاری دارند، زیرا نظر آنها میتواند در زندگی دنیا و آخرت دیگران تاثیر داشته باشد.
در یک کنفرانس بین المللی یک مرد بینالمللی را دیدم که اصالتا اهل شیلی بود و در سوئد یا سوئیس زندگی میکرد و مدیر استراتژیک یک شرکت ژاپنی بود. مردی حدود 70 ساله بود، اما مانند یک مرد 45 ساله به نظر میرسید. خودش میگفت من از چپهای چگوارائی آمریکای لاتین هستم. میگفت من فکر میکردم خیلی زرنگم و میتوانم حقایق را از لا به لای آنچه رسانهها میگویند استخراج کنم. میگفت بعدها فهمیدم که این نظر بسیار ساده انگارانه است، زیرا محاصره اطلاعاتی چنان قدرتمند است که من هم هرچند با احتیاط بیشتر، اما در همان مسیر حرکت میکنم.
از او پرسیدم نظر شما در مورد زنان ایران چیست؟ خیلی تامل کرد که چیزی نگوید من دلخور شوم. به او گفتم نترس! تو تحت تاثیر همان واقعیت رسانهای هستی! حق هم داشت چون چیزی جز آنچه رسانهها میگفتند نمیدانست و چه چیزی را میتوانست در مورد زن ایرانی تخیل کند! بنابراین اگر داشتن سواد رسانهای برای مردم واجب است، برای نخبگان اوجب است!
نداشتن سواد رسانهای چه آسیبهایی برای اساتید معارف دانشگاهها دارد؟
یکی از مشکلات این است که برخی اساتید معارف دانشگاه ها، درگیر مسائل جاری جامعه نمیشوند؛ به همین دلیل چه در رسانههایی مانند رادیو و تلوزیون و چه رسانههای جدید، حضوری کم اثر دارند.
آنها از واقعیاتی که به دست و پای مردم پیچیده شده است، دور هستند.
هرچه جامعه مدرنتر باشد، فشار بر مردم بیشتر است و هرچه سنتیتر باشد، فشار کمتر است. برای مثال ما که در جامعه نیمه مدرن هستیم، در خانههای که بچه دبستانی دارند، بسیار استرس وجود دارد که بچه به سرویس برسد یا نه. در واقع سازمانها بر مردم مسلط هستند و مردم هیچ راه فراری ندارند. در واقع در جامعه مدرن، سازمانها ارتباطشان از بالا به پایین و یک سویه است.
مسئله دیگر، رابطه بین فردی است؛ دو نفر در کلاس درس با هم رفیق هستند، اما در مناسبات اجتماعی رقیب هم به شمار میآیند. مثالی که برای دانشجویان فوق لیسانس میزنم این است که اگر کنکور دکتری باشد، به هم اطلاع نمیدهید، چون قرار است 2 نفر قبول شوند و اگر به دیگران بگویید ممکن است خودتان رد شوید. جنس رابطه رقابت میشود و البته رقابت مادی هم هست و نه معنوی.
در مورد ارتباط داشتن انسانها با خود هم باید گفت، در گذشته اگر انسانها در خود فرو میرفتند و تأمل میکردند، ممکن بود به کمالاتی برسند، اما امروز ممکن است این عمل منجر به خودکشی شود، چون فرد هرچه فکر میکند میبیند از همه عقب افتاده است و همه از او جلو زدهاند.
با توجه به اینکه امروز با گسترش شبکههای اجتماعی، احادیث و تعالیم دینی هم در این شبکهها مطرح میشوند، اساتید معارف چگونه باید با این مسائل برخورد داشته باشند؟
گاهی برخی در شبکههای اجتماعی روایت میگذارند؛ به آنها میگویم آیا شما به این روایات توجه دارید و آنها را تبدیل میکنید؟ به این معنا که آنها را برای امروز به صورت کاربردی مطرح کنید. برای مثال، توصیه شده سعی کنید زودتر سلام کنید. این سخن، امروز به این معناست که هرکس تلفن میزند و شما گوشی را بر میدارید، شما اول سلام کنید.
روایتی هست که امام صادق؟ع؟ با یکی از صحابه در حال طواف بودند که یک نفر چند بار آن صحابه را صدا زد؛ امام به او فرمودند که او اکنون بر تو حق دارد و باید بروی ببینی با تو چه کار داشته است. اگر بخواهیم این روایت را به مناسبات امروزی تبدیل کنیم، این میشود که اگر دیدید کسی به شما زنگ زده، حتما با او تماس بگیرد و ببینید چه کار داشته است. یا اگر شما مدیر جایی هستید، هرچند ممکن است وقت نداشته باشید، اما به هر حال باید به مردم جواب بدهید.
مثال دیگر اینکه خانواده در تعالیم دینی ما بسیار اهمیت دارد . این را امروز در مناسبات اجتماعی چگونه میتوان باز تولید کرد؟ امروز اگر میخواهیم وام بگیریم، باید 2 ضامن وجود داشته باشد، خوب چه اشکال دارد ضامن را از خانواده قبول کنند.
حضرت امیر؟ع؟ میخواستند کسی را حد بزنند، اما باید نزد خانوادهاش میرفت، حضرت فرمودند، ضامن بیاور. هیچ کس حاضر نبود ضامن شود، ابوذر ضامن شد. حضرت فرمودند اگر نیاید تو باید جای او حد بخوری. البته او آمد، اما خیلی دیر آمد.
حال اگر بخواهیم این مسئله را امروز تبدیل کنیم، به این صورت میشود که اگر کسی تصادف کرد و به زندان رفت، پسرش یا برادرش بتوانند جای او به زندان بروند. یا اگر خانم یک نفر معامله کرد و چک داد اما ضرر کرد، خواستند او را زندان ببرند، شوهرش بتواند بگوید من جای او میروم.
وقتی گفته میشود که تعالیم دین همیشگی و جاودانی است، به این معناست که باید در هر دوره برای مناسبات آن دوره تبیین شود. در این صورت است که حرفها جدید میشود.
لازم است اساتید معارف برای تبدیل تعالیم دین، مسائل اجتماعی را درک کنند و پاسخ آنها را از دل آیات و روایات خارج کنند. اساتید معارف موظف هستند این تبدیلها را انجام دهند و تئوریزه کنند، اما متاسفانه این کارها را نمیکنند. اساتید معارف باید به مسائل اجتماعی هم بپردازند و منحصرا به مباحث نظری اکتفا نکنند.
اگر اساتید معارف از سواد رسانهای بهره مند شوند، درکی ثانوی از همه مسائل پیدا خواهند کرد. آنها باید کمک کنند مباحث معارفی به بدنه اجتماعی وارد شود. این امر سبب میشود تا راهحل مسائل اجتماعی، راحتتر پیدا شود.
حضور در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی تا چه حدی برای اساتید معارف لازم است؟
فضای مجازی لغزنده است. چه مرد، چه زن، چه جوان، چه متاهل و چه مجرد، همه ما باید وارد این شبکهها بشویم. اگر ما وارد نشویم فرزندان ما و جوانان وارد میشوند و در این صورت ما با دست خودمان تمام فضا را به آنها دادهایم. آنهایی که شاید خیلی هم اهل دین و ایمان نباشد و یا شاید ضد دین باشند. پس ورود ما اجتناب ناپذیر است.
توصیهها و پیشنهادهای خودتان را درباره سواد رسانهای به استادان معارف بفرمایید.
سواد رسانهای چنین نیست که به صورت 2 واحد درسی ارائه شود؛ مانند درس معارف است که از یک سطحی از آن میتوان به سطح دیگر گذر کرد. اما اگر به یک سطح عمومی برسید میتوانید سایر سطوح را به صورت جهشی بگذرانید. شاید مراحل اولیه آن سخت و پیچیده باشد چون هم مسائل نظری و هم مسائل تکنیکی و فنی دارد. در واقع معناشناسی رسانه پیچیده است و باید بسیار تمرین کرد. اما اگر فرد به این مرحله رسید، دیگر میتواند اجتهاد کند. توصیه موکد من این است که برای اساتید معارف ابتدا 2 واحد درس سواد رسانه بگذارند که دریچه جدیدی را برای آنها باز میکند تا بتوانند راههای ارتباط با مردم به ویژه جوانان را پیدا کنند.
تکنیکهای استفاده از سواد رسانه را برای استفاده اساتید معارف دانشگاهها بفرمایید.
در بحثهای نظری رویکرد انتقادی مطرح است. خوشبختانه نگاه اساتید معارف به این پدیدهها ذاتا انتقادی است، اما بحث دیگر آن نشانهشناسی، معناشناسی و تکنیکهای تولید معنا در رسانه است. شما میتوانید معنای فیلمنامه خوب را طوری که کسی متوجه نشود، با طراحی لباس بازیگر، انتخاب بازیگر خاص یا با تدوین و ترکیب معناهای ضمنی، تغییر دهید. البته این تکنیکها تمامی ندارد و به نظرم درس سواد رسانه، درسی پرلذت خواهد بود.
امروز مردم گاهی بی بی سی را نگاه میکنند و پیام را میگیرند و توجه ندارند چه کسی و با چه منظوری این پیامها را میفرستد. چون شیوه ارائه را بلد است و دانستن این شیوهها برای اساتید معارف خیلی مهم است.
رسانهها در ارائه روایت صحیح و تبیین دقیق وقایع چه مسئولیتی دارند؟[1]
جامعه امروز جامعهای است که مرتب میخواهد از محیطش اطلاعات داشته باشد تا بتواند تصمیم بگیرد و در هر لحظه بسیار متحول، متلوم و رنگبهرنگ است. بنابراین، اطلاعدادن واقعیتهای پیرامونی به افراد برایشان امر مهمی است؛ چراکه واقعیت را درست روایتکردن کمک میکند تا بتوانند درست تصمیم بگیرند.
یکی از مهمترین مسائل امروز عالم رسانه روایت و روایتگری است، آن هم بهخاطر جنگ روایتی است که در عالم وجود دارد. یک مؤسسه آمریکایی در اینباره میگوید ما در این قرن وارد جنگ روایت میشویم و هر کس بتواند روایت خودش را -به یک معنا گزارش خودش را- از پدیدهها در آن روز حاکم کند، آن روز حاکم است.
بعضی وقایع برای جامعه یا ملت، مهم و سرنوشتساز است؛ چون سرنوشتساز است، باید بهسرعت این موضوع در بستری دقیق و صحیح روایت شود. اگر شما روایت نکردید، مخاطب ناچار است که روایت دیگران را -اگرچه نادرست- بشنود که در رفتار و گفتار جامعه و محیط تأثیر میگذارد. بنابراین، روایتگری درست و صحیح کاری اساسی و ضروری و وظیفه اخلاقی و انسانی است.
مردم ایران هویت پر نشاط خود را در حوادث گوناگون انقلاب اسلامی و عرصههای نوعدوستی مختلف بارها نشان دادهاند، رسانهها و خود مردم چه مسئولیتی در حفظ این هویت دارند؟
وقتی از هویت صحبت میکنیم، در واقع داریم از مای اجتماعی صحبت میکنیم. اگر مای اجتماعی امروز را با مای قبل از انقلاب مقایسه کنیم، آن موقع این ما احساس ضعف و زبونی داشت؛ چون نهایتش یک نفت و تعظیم و تکریم به غربیها بود. امروز امّا این ما معنای دیگری دارد؛ مایی که اجازه نداد نظام تکقطبی جهانی شکل بگیرد؛ مایی که مسلحترین دشمنان جهانی ایران جرئت نکردند به آن نزدیک شوند؛ مایی که اجازه نداد خاورمیانه جدیدی مطابق منافع غرب بر ضد منافع کشورهای منطقه شکل بگیرد. این ما همهاش نتیجه تداوم جریان انقلاب است.
بنابراین، باید هوشیار و هوشمند بود و اجازه نداد آنها مایی را که مملو از قدرت و عزت است، عوض کنند. این نیاز دارد که آن جریان اصلی انقلاب تداوم پیدا کند. البته در طول راه سختیها و فشارهای بسیاری است، ولی برای اینکه آن هویت پرعزت با قدرت حفظ شود، باید به هم کمک کنیم تا این سختیها را به حداقل برسانیم، انشاءالله.
یک رسانه برای ارائه روایت غالب و مؤثر بر افکار عمومی چه نکاتی را باید مورد توجه قرار دهد؟
همانطور که عرض کردم، در جریان ارتباطات امروز، افکار عمومی دائم مترصد این است که از محیطش، از خودش، از پیرامونش، از گذشتهاش و از آیندهاش اطلاعاتی بگیرد برای اینکه بتواند درست حرکت کند. اینجا رسانهها نقش ویژهای پیدا میکنند تا بتوانند اطلاعاتی به افراد بدهند که هوشمند شوند. منتها جریان رسانه در عالم رسانه تکنیکهای ویژهای برای تأثیرگذاری بر مخاطبان دارد. به همین دلیل ما رشتههای گوناگونی در حوزه رسانه تحت عنوان تبلیغات یا نظریههای ارتباطات مثل نشانهشناسی رسانهای داریم که از این نشانهها و این علائم چگونه در یک تصویر یا صوت استفاده شود که تأثیر بگذارد.
ما در ایران یک جریان حرفهای رسانهای داریم که کارش را تا حدی بلد است و پاسخگوی کارش هم هست، منتها یک جریان غیرحرفهای آماتوری هم داریم که گاهی کارش خوب است، گاهی هم چون شناخت حرفهای ندارد روی افکار عمومی تأثیر منفی میگذارد. مثلاً، تا با پدیدهای مواجه میشود که فکر میکند به نظرش مهم است، آن را منتشر میکند، امّا نمیداند مضر است. حرفهایها میفهمند مضر است و این را با تفسیر بازنشر میدهند.
کار بزرگی که باید صورت بگیرد اینکه جریان آموزشی مدام رسانهای باشد تا کسانی که میخواهند در عرصه رسانه بهصورت غیرحرفهای فعالیت کنند به این لایهها توجه داشته باشند. مثالی برایتان بزنم: بعد از حمله آمریکا به افغانستان، آمریکاییها برای اینکه بتوانند مجاهدین را حذف و منزوی کنند، از واژه جنگسالاران افغانستان استفاده کردند. جنگسالاران افغانستان واژه منفی است، ولی اینقدر از این واژه استفاده کردند که نهتنها در رسانههای دنیا، بلکه در بعضی از رسانههای خودمان هم جا افتاد. برچسبزدن به این میگویند. یک برچسب میزنند، بعد مرتب تکرار میکنند. اینقدر برچسبزنی پرقدرت است که حتی جریان حرفهای هم خطا میکند، وای به حال جریان آماتوری که درگیر نباشد.
ما الآن در عالم رسانه وارد حوزه رقابت بسیار شدیدی شدیم که به جنگ رسانهای شبیه است. بنابراین، باید خیلی هوشمندانه با شناخت و تدبیر و آشنایی با شیوههای کاربردی تبلیغات وارد این میدان شویم؛ و الّا ممکن است بر افکار عمومی تأثیر منفی بگذاریم.
پینوشت:
[1]. از این پرسش به بعد، گفتگوی دکتر خجسته با پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR است؛ که نقش رسانهها در ارائه روایت صحیح و تبیین وقایع را بررسی کرده است.