
اشاره:
دکتر منتظر القائم دانشیار و مدیر گروه تاریخ دانشگاه اصفهان است. تجلی هدایت؛ پژوهشی در تاریخ پیامبراعظم، سقیفه، تاریخ صدر اسلام؛ تاریخ اسلام تا سال49 هجری، و مزارات اصفهان، از جمله آثار مکتوب ایشان است. تا کنون چند ده مقاله علمی- پژوهشی در زمینه تاریخ و فرهنگ و تمدن اسلامی در دانشنامهها و همایشها منتشر کرده است.
متن ذیل نشست علمی وی به همین عنوان در دانشگاه معارف است؛ که تقدیم شما فرهیختگان میشود.
معارف
حضرت رسول؟ص؟ در بدو ورود به مدینه جملهای دارند که «اُمرت بقریة تأکل القری»[1] و من مأمورم شهری درست بکنم که قریهها را در خودش حذف کند و در ایام ورود به مدینه فرمودند: «أنا المدینه و علی الباب»[2] من تمدنسازم و علیابنابیطالب؟ع؟ دروازه آن است. حضرت رسول؟ص؟ تمدنی ساختند که پایههای فکری آن از قرآن مجید و سنتهای شخص رسول الله؟ص؟ بود و از همان ابتدا اقدامات ایشان نه فقط برای هدایت، بلکه برای سلامت ششگانه بشر، خانواده، جسمی، معنوی، روانی و جنسی بود؛ که با آیاتی که برایشان نازل میشد برای آن برنامه داشتند و لذا از همان زمان رسول الله؟ص؟ تمدنی پایهریزی شد که بعدها توانست بشریت را بیدار کند و ابداعات علمی بسیار زیادی را به بشریت تحویل دهد و این حرکت از همان روزهای اول هجرت شروع شد. کتابنویسی و کتابت از زمان خود رسول الله؟ص؟ بود که فرمودهاند «قیدوا العلم بالکتابة»[3] نوشتن نه در قرن دوم بلکه در زمان پیامبر؟ص؟ شروع شد. صحابه هر کدام تعداد زیادی کتاب نوشتند. تعداد زیادی کتاب در مدینه، کوفه و دمشق، نوشته شد و مسلمانان از همان زمان نگارش در پیشرفت و علم و تولید تمدن گام برداشتند. از همان سالهای اول فتوح، شهرسازی بر اساس شیوه رسول گرامی اسلام؟ص؟ در ساختن مدینه انجام گرفت و رسول الله؟ص؟ هم به سبک ابراهیم؟ع؟ در مکه، این رویه را شروع کردند.
سابقه تاریخی مسلمانان نشان میدهد که بیاغراق آنان از یک برنامه تمدنساز عظیمی برخوردار بودند؛ که آثار مسلمانان این را نشان میدهد. براساس همان برنامه تمدنساز است که اگر ما رویکردی به شکوفایی تمدن اسلام داشته باشیم میتوانیم برنامه تمدنساز دقیقی را از دل اسلام و تاریخ تمدن و فرهنگ اسلامی بیرون بکشیم.
برنامههای راهبردی برای نظامسازی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی بر مبنای راهبردهای مطلوب را تمدنسازی میگویند. برنامه برای معرفت یا دین یا عقیده و برای اداره سیاسی جامعه _ که امنیت را چگونه تأمین و جامعه را چگونه اداره بکنید و نظام سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نهادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی داشته باشید _ را تمدنسازی میگویند. تمدنسازی را گاهی نظامسازی و گاهی جامعهسازی میگویند لذا در علوم اجتماعی زیر مجموعه جامعهشناسی تعبیر شده است. در علوم سیاسی به آن نظام سیاسی و جامعه شناسان به آن جامعهشناسی میگویند. آیندهپژوهی در فرهنگ اسلامی ما مورد تأکید و تکریم قرار گرفته است. چند نمونه از حضرت امیرالمؤمنین؟ع؟ نقل کنم تا بدانید در روایات چقدر روی آینده پژوهی تأکید شده است:
امیر مؤمنان؟ع؟ میفرماید: «حد العقل النظر فی العواقب»[4]؛ «التدبیر قبل العمل یؤمن الندم»[5] که این تأکید بر آیندهنگری و آیندهپژوهی و برنامه و راهبرد داشتن است. اصول این برنامه بر مبنای هستیشناسی، روانشناسی و انسانشناسی در فرهنگ اسلامی است و اینها باید در تمدنسازی تعریف بشود. در این روایت جالب میفرماید: «رحم الله امرء ... و علم من این و فی این و الی این»[6] خدا رحمت کند کسی را که میداند از کجا آمده، کجا هست و به کجا خواهد رفت؛ که باید در تمدنسازی مورد نظر باشد؛ به قول مولوی که میگوید:
از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
در برنامه تمدنسازی باید بتوانیم مبانی را تبیین کنیم و تعریف درستی براساس راهبردهای مطلوب ارائه بدهیم. وقتی برنامه راهبردهای اصلی و قوانین، تببین شد، باید روی نظامسازی سیاسی که عبارت است از بنیان یک نظام سیاسی و اجتماعی و تعیین الگوی تنظیم روابط میان افراد جامعه و نهادهای سیاسی و مبنای راهبرد مطلوب برای حفظ سلامت و امنیت جامعه، کار کرد.
نظام سیاسی باید نهادهای سیاسی جامعه را تضمین کند و نظامی طراحی نماید که نهادهای گوناگون بتوانند در آن سلامتی جامعه را تضمین کنند. نظامسازی فرهنگی یعنی مجموعه عناصر فکری و فرهنگی با ارتباطات معین که در تعادل پویای اثربخش بر حسب راهبرد مطلوب سازمان یافته تحت مدیریت واحد، راهبری گردد؛ مثل الگوی عبادی، اخلاقی، آموزشی، توحید فکر و گفتمان قوی در برابر گفتمان رقیب. نظامسازی اجتماعی، مجموعهای از عناصر اجتماعی و روابط معین است که در تعادلی پویا و اثر بخش سازمان یافته و تحت مدیریت واحد دانش عمل میکند؛ مثل همزیستی و همبستگی جامع، بنیاد عدالت، حقوق آحاد ملت، زن، فرزند، خانواده، غربزدایی، و سبک زندگی مشخصی که اسلام میتواند ارائه کند. باید برای همه چیز برنامه داشته باشد؛ باید تفریحات، سلامت جسمی، روانی، سلامت خانواده، سلامت جنسی و سلامت اجتماعی را بتواند حفظ کند.
سازمان بهداشت جهانی چهار سلامت که قبلاً سه تا بوده است یعنی سلامت روانی، جسمی و اجتماعی قبول دارد و در دهه 80 سلامت معنوی را هم قبول کرد و اسلام نیز سلامت خانواده و سلامت جنسی را اضافه نموده است.
نظامسازی اقتصادی، مجموعهای از عناصر اقتصادی با روابط معین است که در تعادل پویا و اثربخش بر حسب راهبردهای مطلوب اقتصادی سازمان یافته تحت مدیریت واحد رهبری گردد؛ مثل تولید ثروت از طریق راههایی که اسلام قبول دارد مانند توازن اقتصادی، عدم تمرکز ثروت و... .
اما آنچه ظرفیت اسلام برای تمدنسازی است، اراده الهی در ساخت تمدن میباشد. قرآن، نوید قدرتمندی مسلمانان و موحدان را به ما داده است. «وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ»؛[7] یا «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ»[8] و در یک آیه میفرماید: «هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا»[9] ما شما را از زمین آفریدیم و آبادانی در زمین به وجود بیاورید. لذا مسلمانان هر جا که رفتند، آباد کردند.
این ظرفیتها و پتانسیلهای دانشگاه را دین و معارف اسلامی دارد؛ چون برای تولید، نظام اقتصادی، نظام فرهنگی و نظام اجتماعیاش، برنامه دارد. فقه ما فقه تمدنسازی است. اسلام برنامه دارد و اطلاعات علمیاش بسیار قوی. فقه اسلامی با علوم گوناگون ممزوج است. این ظرفیت در کشورهای اسلامی شبه قاره هند، در قاره اقیانوسیه، آسیا، خصوصاً غرب آسیا پراکنده است. غیر از آن، چند ده میلیون مسلمان در اروپا زندگی میکنند. همچنین ظرفیت آب و هوایی ایران دقت کنید و... . تنوع جغرافیایی و معادن خداداد را تماشا کنید که چه ظرفیت قوی را برای مسلمانان قرار داده است. از ظرفیتهای کنونی دنیای اسلام، ظرفیت ژئوپلیتیک را ببینید. ژئوپلیتیک یعنی یک نقطه جغرافیایی که دارای اهمیت سیاسی، نظامی و اقتصادی باشد. زمین استراتژیک، یک منطقه جغرافیایی مهم و حیاتی است. آب راهها در تعیین سرنوشت سیاسی ژئوپلتیک آن مناطق خیلی مهم هستند. در جهان 100 تنگه را ژئوپلتیک گفتهاند که پنج تا از بزرگترین و حیاتیترینهای آنها برای مسلمانهاست. جمعیت شیعه جهان امروزه حدوداً 150 میلیون نفر است. بالای 90٪ جمعیت ایران شیعه هستند، بحرین 70٪، پاکستان 20٪، عراق 60 ٪، لبنان 35٪ و یمن 50٪ شیعه (شیعههای زیدی و اسماعیلی و دوازدهامامی) است. میراث تمدنی که اسلام برای ایجاد یک تمدن دارد را اشاره کردیم.
برنامه گذشته مسلمانان تمدنسازی را نشان داده است؛ به همین سبب تمدنسازی از دوران هجرت پا گرفت. تحولات بسیار چشمگیر و بیمانندی داشت. بنده ثابت میکنم که تمدن اسلامی تا قرن 11 رونق و ابداع و گفتمان جدیدی داشت. مثلا لگاریتم را در قرن یازدهم مسلمانان به بشریت میدهند اما در اویل قرن 19 اروپاییها آن را به نام خودشان ثبت میکنند! مسلمانان تا قرن 11 پیشرفتهای متناوب نزولی و صعودی داشتند اما بعد از قرن 11 حرکت تمدنی ما کُند شد. در جبر، تدوین علم مثلثات، توابع مثلثاتی را مسلمانان اضافه کردند و خواجه نصیر اینها را به صورت یک علم مستقل در آورد ولی اروپاییان آن را به نام خودشان ثبت کردند و کلمات لاتین را نوشتند. یا بنیاد رصدخانههای مختلف و تدوین 109 زیج که گاهی یک زیج 20 سال طول میکشیده است. این پتانسیل در جهان اسلام بسیار قوی بوده، منتها قرن 11 رصدخانه به دستور شیخ الاسلام تخریب میشود. نگارش دایرةالمعارف پزشکی را در قرن 11 مرتب داشتیم ولی حرکت ابداعی آن کند شد. در علم جغرافیا، دایرة المعارفهای جغرافیایی، کتب جغرافیای زمینی و دریایی، نقشهکشی خوارزمی و عبدالله مستوفی را داشتیم.
امام صادق؟ع؟ در توحید مفضل توزیع و انتقال غذا از روده به کبد از طریق رگها را توضیح داده است؛ اما کشف گردش کوچک خون را به ابن نفیس دمشقی که در قرن هفتم و ویلیام فاولر در قرن دهم است نسبت دادهاند.
شکوه شهرسازی و معماری، مسلمانان در قرن 11 در دهلی نمایان است. قلعهای به نام شاه جهان ساختهاند که وقتی آن را میبینیم، هنوز هم تازگی خاص خود را دارد و یکی از عجایب هفتگانه عالم است. چهارصد سال است که سنگ مرمر روی گنبد آن نصب است و آیات قرآن را در این مقبره آوردهاند. این مجموعه دارای مسجد، مقبره و مهمانخانه است و عروج را چقدر زیبا تعریف کرده است. این یک نمونه از ظرفیت قوی مسلمانان در معماری است. در هنرهای دستی در اصفهان که سنبل آن میدان نقش جهان است. صوفیان هم در شهر سازی و هم در مسائل مختلف علمی برنامه داشتند. چون شاهان صوفی خودشان چیز زیادی بلد نبودند و از نظر دینی هم غیر از شاه طهماسب قوی نبودند اما به دلیل حضور حکماء, علماء و دانشمندان در کنار این پادشاهان است که برنامههای راهبردی دارند. کتاب شیخ بهایی که یک فقیه، منجم، ریاضیدان و فیسلوف است به عنوان یک متن استاندارد ریاضی، تا قرن 19 در اروپا چاپ میشده است؛ اما در مدارس خود ما اینها را تعطیل میکنند! دیگر ریاضی در مدارس علمی ما خوانده نمیشود!
به کلام امیرالمومنین؟ع؟ خطبه 132 توجه کنید که میفرماید: «اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی کان منابسة فی سلطان و لا التماس شئ من فضول الحطام و لکن لنرد المعالم من دینک ونظهر الاصلاح فی بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطلة من حدودک»[10]. این بازگشت به اسلام است که مصلحان زمان ما از سید جمالدین و اقبال لاهوری تا مرحوم امام خمینی ؟ره؟ و دکتر شریعتی بر آن تأکید دارند.
مرحوم شریعتی تحت عنوان جستجوی هویت اسلامی به این مطلب اشاره دارد و مرحوم امام فرمودهاند که اسلام از تمدنگزاران بزرگ جهان بوده است. و سید جمال میگوید در کشورهای اسلامی اسلام هست و مسلمان نیست و در غرب اسلام نیست و مسلمانی هست!
تجدید حیات اسلام باید بر معیارهای معارف درونی دین و برنامههای تمدنساز صورت بگیرد. ما معارف، هستیشناسی، انسانشناسی، معادشناسی و فقه سبک زندگی را از دین فرا بگیریم و بعد آنها را در قالب برنامه تمدنساز ارائه دهیم. هدفهای اصلی بازگشت به اسلام راستین علوی و نبوی برای سلامت، ایجاد امت اسلامی و اصلاح نفوسخود ماست. مدینه طیبه، عقل معاش، عمران شهرها و تمدنسازی برای این است که رقیب ما تمدنی ارائه نکند که مردم ما از آن تمدنها تقلید بکنند. «العلم سلطان»؛ علم قدرت میآورد و این هدف بازگشت به اسلام است.
مراکز علمی ما باید برای تولید علم، به صحنه بیایند. بعد از انقلاب اسلامی نظام قدرتمندی ساختیم؛ اما در برنامههای نظامسازی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ضعف داشتیم. بنده از سال 69 در دانشگاه حضور دارم و تعداد زیادی از دانشگاههای آسیا و جاهای دیگر را دیدهام از این جهت معتقدم که در ایران اگر بخواهیم یک برنامه داشته باشیم باید به سابقه تمدنی دانشمندانمان برگردیم. خواجه نصیر الدین طوسی این فقیه و سیاستمدار و شاعر و ادیب بزرگ و منجم و ریاضیدان و فیلسوف بزرگ دنبال پول و ثروت نبود؛ او نه تنها یک خان وحشی مغول را تربیت کرد بلکه او را تمدنساز کرد. از جان گذشتگی میخواهد که حکمای اسلامی داشتند و امروز هم دانشمندان و استادان ما و کسانی که کشور تمدنساز میخواهند باید فداکاری داشته باشند. مرحوم سید رضی دارالعلم داشت و کلیدی برای انبارش داشت که آن کلید را آزاد گذاشته بود تا هر کسی میخواست هر مقدار کاغذ و قلم بر میداشت. حتی از خود گذشتگی انسانهای بزرگی چون شهید چمران، شهید باکری شهید همت، شهید شهبازی و شهید خرازیها مقدمه این تمدنسازی است.
دانشجوی تاریخ ما باید آمار بلد باشد تا بتواند مدل و سبک زندگی ائمه را چاپ کند و اینها همه لازم و ملزوم هم هستند. پایههای علمی ما خصوصاً در آمار و ریاضی باید قوی باشد تا بتوانیم ایران را با روحیه خود باوری، همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند، تقویت کنیم. مبانی علم باید دست ما باشد تا باستانشناس، زمینشناس، جامعهشناس و پزشک خوبی داشته باشیم؛ و این علوم را حکمای ما شیخ بهایی و خواجه نصیر طوسی داشتند.
نقش حکومتها در امنیت، ایجاد برنامهها برای تولید علم، عدم انحصارگرایی در دانش، عدم قانونگریزی بسیار حیاتی است. تقویت روحیه آزاداندیشی که مقام معظم رهبری هم مرتباً تأکید میکنند و گسترش علوم عقلی و پایه و فلسفی در کشور برای تولید علم بسیار مهم است. تفکر مبین در برابر تفکر مدرنیته رقیب مهم است. ما باید در پایههای فلسفی قوی باشیم. اگر تفکر مبین نداشته باشیم با کلام و فلسفه و اخبارگری نمیشود این کار را کرد. دوری از تعصب و تحجر، ایجاد روحیه پرسشگری و اجتهاد علمی در میان دانشجویان، پیاده کردن برنامه آموزشی علمی امام صادق ؟ع؟، تبدیل پیامهای اسلامی به هنر اسلامی، تکریم از دانشمندان، تقویت بنیادهای پژوهشی، عدم وابستگی مراکز عملی پژوهشی به بودجه دولتی، حفظ وحدت اسلامی و پرهیز از اختلاف، تقویت ارتباطات علمی و آگاهی از تازههای علمی دنیا، تقویت درجه علمی دانشگاه، امکان جذب استاد خارجی در کشور مسلمان، تقویت بخش خصوصی در تولید، تقویت نقش زبان فارسی، اصلاح سبک زندگی و رفتار اجتماعی، اخلاق گریزی در جامعه، نظم گریزی و قانون گریزی، دوری از تنبلی، جلوگیری از پیشرفت فساد در جامعه (تجملگرایی، فساد جنسی، مواد مخدر و ...) .
مقام معظم رهبری بارها فرمودند ما از علم، صنعت، اختراع و نوآوری ترویج میکنیم، هر مبتکری را با احترام روی چشم خود میگذاریم.[11] این به جای خود محفوظ، اما اصل قضیه جای دیگری است. اصل قضیه درست کردن سبک زندگی است؛ اصلاح رفتار اجتماعی و اخلاق عمومی است. باید تلاش کنیم تمدن نوین اسلامی که ما مدعی آن هستیم و به دنبالش میرویم را به وجود بیاوریم. اگر این تمدن به وجود آمد آن وقت ملت ایران در اوج عزت خواهد بود؛ چنانکه به دنبالش ثروت، رفاه، امنیت، معنویت، عزت بینالمللی و خلاصه همه خوبیها خواهد آمد.
پینوشتها:
[1] . بحارالانوار، ج57، ص 221، ح50.
[2] . الکافی، ج2، ص239، ح27، باب المؤمن و علامة و صفاته.
[3] . بحارالانوار، ج58، ص124.
[4] . غررالحکم، فصل28، ح35.
[5] . همان، ح34.
[6] . الوافی، ج1، ص116، در بیان حدیث 26.
[7] . آل عمران: 130.
[8] . انفال: 60.
[9] . هود: 61.
[10] . نهج البلاغه، خطبه 131.
[11] . از جمله در دیدار با جوانان استان خراسان، 23/7 / 1391.