
درآمد
یکی از اصولی که مورد اهتمام معارف اسلامی بوده و در کلام الهی و سخن معصومان منعکس شده، «اصل تناسب» است. اصل تناسب میتواند در بسیاری از امور فکری، اعتقادی و عملی کارگر افتد. این اصل بر مبنای انسانشناسی ـ که قرآن مؤید آن است ـ میباشد. تفاوتهای فردی و نوعی انسانها، توجه به چنین اصلی را توجیه میکند. اختلافی که انسانها در فکر، روح، نوع زمینههای تربیتی دارند، ما را برآن میدارد که چنین اصلی را در مسیر پاسخگویی مورد توجه قرار دهیم. آیه شریفه «جَزَاء وِفَاقًا» که جزای هر عملی را بر وفق عمل و متناسب با آن بر میشمرد و نیز آیاتی مانند «لاَ یُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَهَا» به نحو کلی بیانگر چنین اصلی در قرآن است. با این وصف ما از منظر پاسخگویی به شبهات دینی آن را مورد توجه قرار میدهیم. این پاسخ گویی ناظر به تناسب بین نوع پاسخ و پرسش مقابل، تناسب بین محتوای پاسخ و پرسشگر و تناسب بین روش انتخاب شده در پاسخ و پاسخگو میباشد؛ از طرفی در این پاسخگویی، در نظر گرفتن موقعیت زمانی و مکان جغرافیایی و نیز شرایط خاصی که بر فضای پاسخگویی حاکم است باید مورد توجه قرار گیرد. حتی این اصل به ما میگوید به تناسب نوع افراد و پرسشی که مطرح میکنند به برخی شبهات و پرسشهای مخاطبان نباید پاسخ گفت. این اصل هم میتواند به عنوان اصلی کاربردی در بالا بردن مهارت پاسخگویی و هم به عنوان اصلی اخلاقی در مواجهه با سوالات و شبهات دینی تلقی شود.
بایدها و رهاوردهای «اصل تناسب در پاسخگویی» عبارتند از:
1. تناسب با مخاطب(مخاطبشناسی)
پاسخ کسی که به پرسش افراد جواب میدهد با ید متناسب با نوع مخاطب باشد: اینکه مخاطب زن است یا مرد، دختر است یا پسر، کودک است یا جوان یا پیر، از مهم ترین مؤلفههای رعایت تناسب پاسخ با پرسشگر است. به عبارت دقیقتر تناسب در جنسیت، سن، و حتی شرایط روحی - روانی و جسمی و در کل در نظر گرفتن شرایط مخاطب از مهمترین مؤلفههایی است که باید پاسخگو آنها را مد نظر داشته باشد. از طرفی تناسب پاسخ با روحیات طرف مقابل و شرایطی که در آن سپری میکند نیز بسیار حائز اهمیت است. توجه به این اصل به انسان کمک میکند که هم روش مناسب و هم محتوای لازم و مناسب را برای پاسخگویی در نظر بگیرد. لازمه در نظر گرفتن چنین تناسبی شناخت مخاطب است که امکان پاسخ مناسب را فراهم میکند.
به عنوان نمونه دانستن اینکه آیا پرسشگر قصد جدی در پرسش دارد یا برای امتحان و مچگیری یا سپری کردن وقت و زیر سوال بردن شما سوال میکند کمک میکند تا پاسخ مناسب با این شرایط به پرسشگر داده شود؛ و شخص باید بدون مراعات چنین تناسبی، اقدام به پاسخ نورزد. قرآن حالات مختلف کفار، منافقین، مشرکین، معاندین، جاهلین، مستضعفین فکری، مومنین، اولیالاباب، متقین و گروههای مختلفی را که پیامبر؟ص؟ با آنان مواجه بوده را در همین راستا بیان نموده است. در برخی موارد به شکل کلی به بیان تفاوتها و تاثیر آن در ارائه نوع محتوا میپردازد. به عنوان نمونه قرآن این پرسش را مطرح میکند که « هَلْ یسْتَوِی الأَعْمَى وَالْبَصِیرُ»[2] یا «هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ»[3] این دو پرسش قرآن بیانگر آن است که قطعاً کسانی که نمیدانند و کور باطناند در فهم حقیقت و عمل به آن مانند کسانی که اهل بصیرت و روشن بین هستند نیستند پس در مواجهه با آنان و بیان معارف حق و در پاسخ به شبهات و سوالات آنان باید نسبت به چنین مطلبی آگاه بود.
از طرفی قرآن به صراحت عدم تاثیر حرف حق را در مورد برخی افراد گوشزد میکند و در وصف کافران آورده است «إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَیهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یؤْمِنُون»[4] این آیه بیانگر آن است که در مورد اهل کفر هر روشی را در روشن شدن حقائق پیش بگیرید این افراد بنای پذیرش حق را ندارند. قرآن در ادامه در بیان ویژگیهای این گروه میگوید: «خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیم»[5] اینها کسانیاند که بر قلب و گوش و چشمشان مهر شده از اینرو باید با توجه به این ویژگیها به امر مواجهه با ایشان و نوع روش مناسب با آن روی آورد.
2. تناسب محتوایی
پاسخ باید متناسب با نیاز پرسشگر باشد. در واقع این اصل ناظر به محتوای مناسب و مطلوب است که باید متناسب با اهداف و تعالی واقعی شخص باشد. در این صورت پاسخگو میتواند از پاسخ برخی از پرسشهای بیهوده طفره رود.
محتوای مناسب در پاسخ اقتضا میکند برخی پرسشهای بنیادین که منجر به پیچیدگیها و معمای بیشتری میگردد مغفول واقع گردد. در قرآن برخی از این نمونهها به چشم میخورد؛ مانند پاسخ به پرسش در مورد روح است: «یَسئلونَکَ عَنِ الرّوح» که پاسخی خاص و متفاوت است :« قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی ؛[6] بگو روح از امر پروردگار است». مفسران معتقدند چنین پرسشی را قوم یهود از پیامبر؟ص؟ پرسیده و خواستند پیامبر را با آن امتحان کنند؛ از طرفی در نوع پاسخ داده شده، دو دیدگاه مطرح است؛ اینکه: آیا این پاسخ در حقیقت، طفره رفتن از جواب و نهى از غور در فهم حقیقت روح است[7] یا جواب مثبتى است که بیانگر چیستی و حقیقت روح است؟[8]بر این اساس برخی معتقدند این پاسخ یک نوع تعلیق به محال است و گو اینکه در باره روح نپرسید چرا که پاسخ چنین پرسشی به پروردگار وانهاده شده است. این پاسخ مطابق سوالاتی است که برخی افراد نسبت به برخی حوزههای معرفتی مطرح میکنند. پرسش از کیفیت و چگونگی ذات الهی، کُنه و حقیقت رویا و خواب و مسئله روح و بسیاری دیگر از پرسشهای از این دست از جمله پرسشهایی است که نمیتوان پاسخ مطلوبی برای آن یافت؛ همانطور که در منابع و متون دینی از زمینههای ایجاد چنین پرسشهایی نیز نهی شده است؛ «لاتفکروا فی الله بل تفکروا فی آلاء الله»[9].
نمونه دیگر، تبیین چرایی عبادت است که ضمن درخواستی از عموم مردم مطرح گردیده است:«یا أَیهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»[10] در این آیه خداوند بر اساس یک درخواست عمومی و جمعی از همه مردم میخواهد خداوند را عبادت کنند. در دل چنین درخواستی چرایی این عبادت را نیز بیان میکند خدایی که شما و انسانهای قبل از شما را خلق نمود. در این روش هم آیه به غایت و هدف غایی عبادت اشاره میکند و با بیان منافع آن برای مخاطب ایجاد انگیزه مینماید و هم با بیان ویژگیها و نعمتهایی که خداوند به انسان ارزانی داشته برای عبادت یک استدلال ساده اخلاقی که همان «وجوب شکر منعم است» بیان میکند و همگان را در برابر چنین استدلالی ساده، عمومی و فطری قرار میدهد از اینرو میفرماید : «الَّذِی جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً... » و در پایان نیز با نهی از شریک قرار دادن خداوند دیدگاه غلط را به چالش میکشد و میفرماید: «فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»[11]
3.تناسب روشی(روششناختی)
روش مناسب در پاسخ به سوالات، خود میتواند موضوع مستقلی برای مباحث پاسخگویی باشد. قرآن کریم چنین مسئله ای را به شدت مورد توجه قرار داده است و گاه به روش مستقیم و گاه به روش غیر مستقیم با مخاطبان خود گفتگو میکند. از طرفی در روش غیر مستقیم گاه به کنایه مطلبی را عنوان ساخته و با بیان اصل شبهه و اینکه کسانی آن را مطرح کردهاند، به پاسخ آن روی میآورد و گاهی پیامبر؟ص؟ را مخاطب قرار میدهد که به ایشان بگو مسئله چگونه است.
در روش مستقیم نیز شیوه قرآن متفاوت است و با توجه به شرایط مختلف افراد را مورد خطاب قرار میدهد و گاهی از الفاظ جمع و عمومی استفاده میکند و همه مردم یا همه مومنان را مورد خطاب قرار میدهد و گاهی به شکل ویژه به گروهی خاص نظر دارد و از همه مهمتر گاهی مخاطب قرآن یک شخص خاص است؛ بهویژه نظر به برخی پیامبران دارد؛ از جمله اینکه به طور مکرر به پیامبر؟ص؟ خطاب میکند: «یا اَیُها الرَّسول».
این تناسب روشی به ما میآموزد که در نوع مخاطب قرار دادن و پاسخ به سوالات چه روشی را انتخاب کنیم و با توجه به شرایط و فضای پاسخگویی، مطلب را مستقیم به مخاطب منتقل کنیم یا غیر مستقیم. از طرفی انتخاب الفاظ و ادبیات مناسب نیز مرهون مراعات چنین تناسبی است.
در پرسش و پاسخهای طرفینی و زمانی که خود شخص به تنهایی با شما صحبت میکند، مخاطبه به اسم شخص میتواند ضمن ایجاد صمیمیت زمینه فهم و رسیدن به حق را در مخاطب به سهولت ایجاد کند و در برخی موارد نیز باید از زبان کنایی استفاده شود.
نکته دیگر روش پاسخ به پرسش است. در اینجا میتوان به چهار روش عمده اشاره نمود:
1. روش عقلی، 2. روش نقلی، 3. روش جدلی، 4. روش عاطفی. مهمترین آیهای که مسئله روش را مورد توجه قرار داده، در سوره نحل است: «ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِی أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدین؛ (مردم را) به راه پروردگارت با منطقى حكیمانه و ادلّه قانعكننده و پندى نیك و بیدارىبخش و عبرتآموز دعوت كن و با آنان (مخالفان) به نیكوترین وجه محاجّه و مجادله نما. (این وظیفه توست؛ و اما آنها:) البته پروردگارت خود داناتر است به كسى كه از راه او گم گشته و او داناتر است به هدایتیافتگان»[12].
این آیه روشهای دعوت پیامبر؟ص؟ به راه پروردگار را بیان میکند. لطافت این آیه به این است که روح این روشها را در دعوتگری خلاصه کرده است. این روشها صرفا برای تنوع و اتخاذ موضع خصمانه در برابر افراد نیست؛ از اینرو لازمه چنین روشهایی مواجهه با افرادی است که دارای شبههاند و ممکن است دارای ویژگیها و روحیات متفاوتی باشند.
از طرفی میتوان بین روشهای مذکور ترتیب رتبی قائل شد؛ به این معنا که رتبه حکمت را مقدم و پس از آن مسئله موعظه و روش عاطفی و سپس روش جدال احسن را انتخاب کرد. میتوان آنها را در عرض یکدیگر دید و به تناسب شرایط و نوع مخاطب یکی را برگزید؛ همانطور که میتوان بر اساس روشهای مذکور یک روش تلفیقی را نیز در نظر گرفت که شخص متناسب با شرایط و نوع پاسخگو دست به تلفیق این روشها زده و در صدد پاسخ براید، چرا که در مخاطب هم جنبههای عقلی و استدلالی نهادینه است و هم از عواطف و احساساسات برخوردار است. پس طی کردن مسیر پاسخگویی بدون در نظر گرفتن همه ابعاد وجودی یک انسان، به بیراهه بردن پاسخگویی است.
در قرآن نیز نوع مواجهه خداوند از یکسو و روشی که پیامبر؟ص؟ در پاسخ به شبهات و مسائل افراد انتخاب میکند، متفاوت است، گاهی مبتنی بر یک استدلال ساده و تجربی است که همراه با سوال است مثل: «أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاء بَنَاهَا»[13]؛ و یا گاهی مبتنی بر استدلال پیچیدهتری است: «لَوْ كَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا..»[14].
اینها همه بیانگر آن است که باید مناسب با مخاطب دست به انتخاب روش زد. افرادی که بهره علمی بیشتری دارند نیاز به بیان برهان و استدلال دارند و کسانیکه بیشتر به جهت روحی و عاطفی شبهه و پرسش نظر دارند از جدل احسن و نیکو وموعظه میتوانند به مسئله رهنمون شوند. چنانچه خداوند در آیه «إِلَى الْإِبِلِ كَیفَ خُلِقَتْ»[15] هم جنبه عاطفی را مراعات کرده و هم دست به یک استدلال ساده زده است تا مخاطب با تفکر در آن، مسیر پاسخ را بیابد.
در سیره معصوم؟ع؟ نیز این تناسب رعایت شده که گاهی در پاسخ، به روش جدال احسن رو میآوردند و گاهی با بیان استدلال به پاسخ میپرداختند. به عنوان نمونه دو پاسخ مختلف در جواب یک پرسش از امامان گویای این مطلب است. «عبد اللَّه دیصانی از هشام پرسید: تو پروردگاری داری، گفت: آری گفت: او قادر است؟ گفت: آری قادر و هم قاهر است گفت: میتواند تمام جهان را در تخم مرغی بگنجاند که نه تخم مرغ بزرگ شود و نه جهان کوچک؟» هشام این پرسش را از امام صادق؟ع؟ پرسید. حضرت در پاسخ فرمود:« ای هشام چند حس داری! گفت: پنج حس. فرمود: کدامیک کوچکتر است! گفت باصره (یعنی چشم). فرمود: اندازه بیننده چه قدر است، گفت: اندازه یک عدس یا کوچکتر. پس فرمود: ای هشام به پیش رو و بالای سرت بنگر و بمن بگو چه میبینی؟ گفت: آسمان و زمین و خانهها و کاخها و بیابانها و کوهها و نهرها را میبینم. امام؟ع؟ فرمود آنکه توانست آنچه را تو میبینی در یک عدس یا کوچکتر از عدس درآورد میتواند جهان را در تخم مرغی درآورد بیآنکه جهان کوچک و تخم مرغ بزرگ شود»[16]. همین سوال را شخصی از امیرمومنان علی؟ع؟ پرسید حضرت جوابی استدلالی دادند، نه اقناعی؛ فرمودند: «ان الله تبارک و تعالی لاینسب الی العجز و الذی سالتنی لایکون؛ به درستیکه که خداوند تبارک و تعالی به عجز و ناتوانی نسبت داده نمیشود ولی آنچه تو پرسیدی نشدنی است»[17].
نکته دیگر در مسئله پاسخگویی، انتخاب روش بر اساس روحیات و شرایط روحی و شناخت فضای روحی پرسشگر است. به اینکه آیا پرسشگر در مقام پرسش واقعی است یا میخواهد حالات روحی و اعتراض خود را منتقل کند؟ آیا در حالت قبض است یا در حالت انبساط؟ آیا از چیزی ناراحت است یا پرسش مبتنی بر یک معرفت است؟ شناخت این مسئله باعث میشود که ما بتوانیم روش درست را در پاسخ انتخاب کنیم و بین پرسشهای واقعی و غیرواقعی تفکیک نموده و مسیر پاسخگویی را به درستی انتخاب کنیم.
بسیار ملاحظه شده است که پاسخگویان به مسائل و شبهات دینی و اعتقادی به خاطر عدم شناخت چنین موقعیتی دست به انتخاب روش نامناسب زده و نه تنها پاسخ شخص را ندادهاند بلکه پرسشگر را از جاده پاسخ به انحراف کشانده و باعث گمراهی بیشتر او شدهاند!
4. تناسب با موقعیت (موقعیتشناسی)
نکته دیگر در «اصل تناسب در پاسخگویی»، در نظر گرفتن موقعیت پاسخگویی است. عمدهترین مسئله در موقعیت توجه به زمان و مکان پاسخگویی است. در روزگار کنونی که ابزارها و فضاهای پاسخگویی متعدد و متفاوت است توجه به این مسئله حائز اهمیت است. اقسام پاسخگویی حضوری، تلفنی، کتبی، اینترنتی و سایبری، از جمله گونههای پاسخ گوییاست که بنا به سنجش موقعیت، به آن مسئله پاسخ داده میشود. شاید بتوان به جای روش، این اقسام را «راههای پاسخگویی» تلقی نمود. در این صورت فضای پاسخگویی حضوری اقتضائاتی دارد که پاسخ تلفنی ندارد یا فضای مجازی شرایطی را میطلبد که مکتوب از آن متفاوت است. از اینرو مکان و موقعیتی که پاسخ در آن اتفاق میافتد، باید مناسبت لازم را داشته باشد. البته این نکته مهم است که برخی پرسشها زمان و مکان را در نوردیده و کاملاً فوری و ضروری است. گاهی یک پرسش اعتقادی و یا احکام شرعی به گونهایست که نباید وقت آن فوت شود. لذا نباید به بهانه نبودن موقعیت مناسب یا شرایط ایدهآل از پاسخگویی طفره رفت و آن را به زمان و مکان دیگر یا اشخاص دیگری واگذار نمود. بسیاری از افراد به بهانه اینکه موقعیت، مناسب نیست و شرایط برای پاسخ هموار نمیباشد از پاسخ به پرسش دیگران سرباز میزنند! حال آنکه امیر المومنین؟ع؟ در بحبوحه جنگ از پاسخ سوالات اعتقادی سر باز نمیزد و میفرمود: «اصل این جنگ به خاطر همین معارف و حقائق دینی است».
مهمترین و بهترین زما، مکان و موقعیتپاسخگویی، هنگامی است که شرایط برای درک و فهم افراد فراهم و آمادهتر است؛ مثل احتجاجاتی که قرآن بهخاطر شرایط محیطی برای افراد اقامه میکند.
از اینرو زمان خستگی و ناتوانی روحی و نیز زمانی که مجال برای پاسخ کامل فراهم نیست یا جایی که به جهت محیطی مثلا گرما یا سرما یا شرایط فیزیکی مناسبی فراهم نیست، پاسخگویی و بیان تحلیلی و عقلی، بیهوده و وقت تلف کردن و از بین رفتن زمینههای پاسخ در شخص است.
سوتیتر
این پاسخ گویی ناظر به تناسب بین نوع پاسخ و پرسش مقابل، تناسب بین محتوای پاسخ و پرسشگر و تناسب بین روش انتخاب شده در پاسخ و پاسخگو میباشد؛ از طرفی در این پاسخگویی، در نظر گرفتن موقعیت زمانی و مکان جغرافیایی و نیز شرایط خاصی که بر فضای پاسخگویی حاکم است باید مورد توجه قرار گیرد. حتی این اصل به ما میگوید به تناسب نوع افراد و پرسشی که مطرح میکنند، به برخی شبهات و پرسشهای مخاطبان نباید پاسخ گفت. این اصل هم میتواند به عنوان اصلی کاربردی در بالا بردن مهارت پاسخگویی و هم به عنوان اصلی اخلاقی در مواجهه با سوالات و شبهات دینی تلقی شود.
پینوشتها:
[1]. استادیار دانشگاه معارف اسلامی.
[2]. انعام: 50.
[3] زمر:9.
[4]. بقره: 6
[5]. بقره: 7.
[6]. اسرا: 85.
[7]. طباطبایى، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان،ج13، 277
[8].همان، ج13، 278
[9]. مجموعه رسائل در شرح احادیث از کافی، ج2، ص24.
[10]. بقره:20.
[11]. بقره:22.
[12]. نحل: 125.
[13]. نازعات: 27.
[14]. انبیاء: 22.
[15]. غاشیه: 17.
[16]. اصول کافی،ج1،ص79
[17]. توحید صدوق، ص 130.