
تحول دروس معارف اسلامی چنان حائز اهمیت و روشن و بدیهی است که شایسته نیست خیلی پیرامون اهمیت و ضرورت تحول دروس معارف اسلامی حرف بزنیم؛ بلکه الان باید یک گام جلو برویم و ببینیم چه اقدامات تحول گرایانهای را در تحول دروس معارف اسلامی باید دنبال کنیم.
وقتی از تحول دروس معارف اسلامی صحبت میکنیم متولیان دروس معارف اسلامی مخاطب ما قرار میگیرند. متولیان دروس معارف اسلامی و متولیان تحول این دروس سه گروه هستند: نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاهها، دانشگاه معارف اسلامی، که نقش مهمی را در این عرصه میتواند ایفا کند و متولی سوم اساتید محترم دروس معارف اسلامی در تمام دانشگاهها. بنابراین وقتی صحبت از تحول دروس معارف اسلامی میشود باید این سه ضلعی را در نظر داشته باشیم. تحول دروس معارف زمانی رخ میدهد که هر یک از این اضلاع سه گانه در جای خود سیاستها و برنامههای تحول گرایانه و الزامات یا پیشرانهای تحول گرایانه را دنبال کنند.
رکن اصلی و مهم این سه، نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاهها است که وظیفه سیاستگذاریهای کلان و برنامههای راهبردی پیرامون تحول دروس معارف را باید پایه گذاری کند. دو رکن دیگر یعنی دانشگاه معارف اسلامی و اساتید معارف اسلامی که نقشی مهم در تحول دروس معارف دارند به مثابه دو ضلع دیگر هستند که بر روی ضلع نهاد قرار گرفتهاند.
گروههای رقیب گروه معارف اسلامی!
اگر قرار است تحول در دروس معارف را دنبال کنیم دو نکته مهم و کاربردی را باید مورد توجه قرار دهیم. اولین آنها تحلیل رقابت است، ما در دروس معارف باید تحلیل رقابت کنیم. نهاد مقام معظم رهبری یکسری حرکتهای عمیق فرهنگی در راستای رشد و توسعه اندیشهها و آگاهیهای دینی و اسلامی دانشجویان و دانشگاهیان را دنبال میکند و در این راستا یقیناً با رقبای متعدد مواجه است. رقابت در اصطلاح به معنای؛ مراقبت و تدابیری که در برابر سایر سازمانهای مشابه اتخاذ میشود. در تبیین اندیشه و معارف اسلامی ما تنها نیستیم، دیگرانی هستند که در این عرصه کار میکنند و متأسفانه رقبای ناسالمی هستند که در این عرصه تلاش مینمایند اندیشههای نامناسب و نامطلوب را به نام اسلام در جامعه دانشگاهی، به خصوص در میان دانشجویان، ترویج و نهادینه کنند. رقیب یعنی یک تأمین کننده دیگر که به صورت بالقوه یا بالفعل به دنبال این هست که نیازهای دینی و معرفتی و ارزشی دانشجویان ما را تأمین کند. رقبای ما، برخی افراد و گروهها و جریانها و رسانهها و فضاهای مجازی و سازمانهای، بعضا خارج از مرزها، هستند! معارفی که آنها ارائه میکنند اندیشههای ناب اسلامی نیست. رقبا تلاش میکنند از بستر و علاقه و میلی که دانشجویان ما به مباحث اسلامی دارند استفاده کنند و مبانی فاسد خودشان را در ذهن دانشجویان ما القا کنند.
پس در تحول دروس معارف باید برنامهای برای تحلیل رقابت داشته باشیم، یعنی رقیب خود را بشناسیم. مدیران و تصمیم گیران یا سیاستگذارنِ دروس معارف اسلامی و تحول در دروس معارف، باید به صورت دائم خدمات و شیوههای ارائه معارف خودشان را با سایر نهادها و گروههای رقیب مقایسه کنند. رقبا چه کار میکنند که توانستهاند برخی از مبانی و معارف ناصواب خودشان را در جامعه دانشگاهی بگسترانند و زمینهها و پایههای معرفتی دانشجویان را متزلزل کنند. یکی از راههای بررسی و تحلیل رقابت، تشکیل گروههای راهبردی برای تحلیل رقابت در درون معارف اسلامی است.
این گروههای راهبردی میتوانند متشکل از خبرگان دانشگاهی، اساتید، اعضای هیئت علمی و اساتید با تجربه دروس معارف اسلامی باشند. اشخاصی که سالها در کلاسهای دروس معارف با دانشجو ارتباط داشتهاند و بیگانه با فضای دانشجو و دانشگاه نیستند. این گروهها باید نگاه آیندهپژوهانه داشته باشند و محیط بیرونی و رقبا را رصد کنند. به دلیل وجود رقابتهای متعدد یک استاد درس معارف نمیتواند رقبا را تحلیل کند. چه بسا یک واحد یا حتی دانشگاه معارف به تنهایی نتواند این کار را انجام دهد. گروه تحلیل رقابت، رقبا را شناسایی و سطح رقابت را در این عرصه بررسی میکند.
ما فرقهها و رقبای متعددی در این عرصه داریم، فرقهها و مکاتب تکفیری که به شدت بر مبانی اندیشه اسلامی هجمه دارند، به متون و منابع غنی اسلامی خدشه و شبهه وارد میکنند، مبانی و آرمانها و ارزشها و امامین انقلاب را میزنند. زمانی فقط شناسایی یک یا دو یا نهایتاً سه رقیب بود الان در بین این همه رقبا، میخواهیم تحول در دروس معارف ایجاد کنیم و آنها هم در حال کار و رصد فعالیتهای ما هستند. اقدامات و برنامهها و استراتژیهای ما باید به گونهای باشد که فعالیتها و استراتژیهای رقبای ما را از بین ببرد. در برخی مراکز اسلامی مثل «المدینه» در مدینه عربستان یا «دانشگاه امالقرا» در مکه و «دانشگاه محمد بن سعود» در جده. رقبای ما روی معارف اسلامی کار میکنند و نیرو تربیت میکنند. برخی نیروهای آنها ممکن است با قشر تحصیل کرده ما ارتباط گرفته، و بر بستر فضای مجازی شبهاتی را در میان جامعه دانشجویی رسوخ دهند.
وجود گروههایی از عرفانهای نوظهور برای دانشجوی تازه وارد، که علاقهمند به عرفان ناب اسلامی هست، رهزن است. این گروهها از دل پاک این جوانان سوء استفاده میکنند. از طرف دیگر گرایشهای باستان گرایانه انگیزهها و علایق دینی دانشجویان ما را مخدوش میکنند و تلاش میکنند ارزشهای اخلاقی در جامعه از بین برود. برخی گروهها، استراتژی زدودن ارزشهای اخلاقی در جامعه را دنبال میکنند تا دانشجویان ما دنبال اخلاق و مبانی اخلاقی نباشند. دانشجو اگر بخواهد بررسی کند که کدامیک از سلوکهای اخلاقی را دنبال کند متحیّر میشود.
چاره کار
چندین گروه برای تحلیل رقابت باید تشکیل شود؛ گروهی ناظر به عرفانهای نوظهور، گروهی ناظر به مباحث اخلاق، گروهی ناظر به اندیشههای تکفیری و دیگر مباحث اعتقادی و دینی و گروهی... . این گروهها نقش مهمی در تحلیل رقابت دارند و میتوانند پایههای یک تحول عمیق و بنیادی در دروس معارف را پایهریزی کنند. با تحلیل رقابت، راهبردهای رقبا شناسایی میشود و بهتر میشود برنامههای تحول گرایانه را دنبال کرد. در این صورت میتوانیم بگوییم نهاد رهبری به یک مزیت رقابتی دست پیدا کرده است، چون دارای گروههای راهبردی برای تحلیل رقابت است و میتواند راهبردهای تحول دروس معارف را دنبال کند و یک نقشه راه مشخص و جامع را برای تحول دروس معارف در دانشگاهها اجرا کند.
نوآوری و ابعاد آن
یکی دیگر از لوزام تحول دروس معارف توجه به نوآوری است. محال است که حرف از تحول بزنیم ولی قصد نوآوری نداشته باشیم. در دل تحول، نوآوری نهفته است، لذا اگر قرار شد به سمت تحول برویم باید نوآوری کنیم. نوآوری فراتر از خلاقیت است، خلاقیت یعنی ایده پردازی و سلاست فکر، ممکن است. استادی ایده خوبی به ذهنش برسد اما مادامی که توسط اضلاع سه گانه فوقالذکر حمایت و ایده او چکش کاری نشود محال است بگوییم این ایده به نوآوری میرسد. بر اساس ادبیات صنعتی باید فکر نو را تبدیل به محصول کرد؛ و این نهاد است که باید ایده را تبدیل به محصول کند.
کتابهای قبلی جلد گالینگور و شومیز در قطع رحلی و پالتویی و جیبی بود اما امروز صحبت از الکترونیک بوک است. الان صحبت در مورد کتابهای تصویری و صوتی است چون بعضیها وقت و حوصله کتاب خواندن ندارند. ما مجبوریم کتابهای صوتی تولید کنیم. باید کاری کنیم کتابها در برنامههای نرم افزاری قابل اجرا باشد تا هر لحظه و هر جایی دانشجو موضوع خاصی را خواست سریع بتواند جستجو کند. الان در زمانی قرار گرفتهایم که با حجم انبوهی از کتاب مواجه هستیم و باید تلاش کنیم کتابهای ما در بستر فضای مجازی و الکترونیکی در دسترس باشد تا اگر دانشجوی ما از دانشگاه فارغ التحصیل شد و رفت و چند سال بعد با شبههای مواجه شد بتواند با یک جستجوی ساده در منابع نرم افزاری که ما تولید میکنیم به جواب برسد. تولید منابع نرم افزاری در واقع برآیند رویکرد تحول گرایانه ماست، بنابراین باید سراغ نوآوری برویم.
نوآوری در دروس معارف ابعادی دارد؛ بعد اول آن نوآوری در موضوعات و عناوین است، حتی بعضی وقتها لازم است موضوعات و سرفصلها عوض شود. اگر لازم باشد هر دو/ سه سال یک بار موضوعات و سرفصلها عوض شود. نه اینکه یک سرفصل ده سال هم چنان تدریس شود!
بُعد دوم نوآوری در متن و محتوا است؛ کتابها باید عوض شود. در حال حاضر کارهای قشنگی انجام میشود، نسل امروز خیلی حوصله خواندن ندارد، من باید کتابی متناسب برای این نسل فراهم کنم و در اختیار او قرار دهم.
بعد سوم نوآوری، شیوههای ارائه در کلاس است؛ امروز باید اساتید محترم و خدوم و زحمتکش ما شیوههای ارائهشان را عوض کنند. مثلا در وضعیت امروز که کرونا فراگیر شده است، دانشجو حضور ندارد، باید برویم وارد فضای مجازی شویم و از نرم افزارهای موجود استفاده کنیم و همچنان تلاش کنیم تا با دانشجو ارتباط برقرار کنیم. با نرم افزارهایی که برای آموزش تعبیه شده اساتید ما فقط صوت را منتقل میکنند. در حالی که این نرم افزار بسترهای خوبی دارد و میشود اسلاید و پاور پوینت ارائه کرد. به هر صورت شیوههای ارائه در کلاس را باید دگرگون کنیم و شیوههای نوآورانه داشته باشیم. یکی از کارهای قشنگی که در برخی از نظریههای مدیریتی در سازمانهای آموزشی مطرح میشود این است که اساتید هر از چند گاهی تجربیات خود را به اشتراک بگذارند. باید به هر طریقی شده اساتید جمع شوند، نه صرفا یک برنامه سمیناری که یکی دو سه نفر از مسئولین حرف بزنند و بقیه اساتید گوش دهند. شبکهای از اساتید ایجاد کنیم که اساتید شیوههای تدریس خودشان را با هم به اشتراک بگذارند.
اگر لازم باشد باید به سمت ایجاد شبکههای اساتید برویم، ما میتوانیم با کمی تلاش و سیاست گذاری و الزام و ایجاد مشوقهای لازم، شبکهای از اساتید معارف ایجاد کنیم. مثلا 500 شبکه داشته باشیم که هر شبکه 5 تا10 نفر با هم عضو باشند و تجربیاتشان را در عرصههای مختلف، از جمله شیوههای تدریس و کلاس داری و ارتباط با دانشجو به اشتراک بگذارند. از دل اشتراک این تجربیات ایدههای خلاقانه به وجود میآید و با اندکی حمایت و تشویق تبدیل به عمل میشود و همین نوآوری است! اگر چنین اتفاقی بیفتد دانشجو از کلاس و استاد درس معارف لذت میبرد. امروزه برای اینکه با مخاطب ارتباط برقرار کنند سراغ موشنگرافی و تایپوگرافی و محتواهای تصویری میروند و از اینها کمک میگیرند تا با مخاطب ارتباط برقرار کنند.
در علم ارتباطات تکنیکی به نام «ان ال پی» داریم که با شناخت سیستم روحی افراد و انطباق آن با فن برنامهریزی عصبی کلامی، تلاش میکند تا فرستنده پیام یعنی معلم و استاد، با گیرنده پیام یعنی فراگیر و دانشجو ارتباط برقرار کند. یکی از معضلاتی که داریم و شاید ریشه در فرهنگ ما داشته باشد این است که همه آدمها را سمعی فرض میکنیم. در حالی که تکنیک ان ال پی به ما میگوید دانشجوها از این جهت چند قسم هستند: برخی بصری و برخی سمعی و برخی لمسی و برخی حسابگر هستند؛ بعضیها فقط میخواهند گوش دهند، آن کسی که سمعی است استادی را دوست دارد که خوب و قشنگ و با محتوا حرف بزند. بعضیها بصری هستند و باید ببینند. برای آدمهای بصری کتابِ حتی کم حجمِ صد صفحهای هم جواب نمیدهد، برای آدم بصری تصویر جواب میدهد. برخی از افراد حساب گر هستند، وقتی میخواهی برای او مطلبی را ارائه کنی دنبال استدلال و برهان میگردد، باید صغری و کبری بچینیم!
باید ذائقه مخاطب را بدانیم
یکی از انتقاداتی که به نظرم به برخی از ناشران ما وارد هست این است که ما کتابهای معارفی و دینی چاپ میکنیم و در اختیار دانشجویان قرار میدهیم و این کتاب خسته کننده و ملال آور بوده است. اما کتابهای آموزشگاههای زبان مثل «هد وی، هد استار» و انواع و اقسام کتابهای زبانی که وجود داشته و دارد، اصلا خود شکل و تصاویر آنها دانشجو را جذب میکند! بنابراین اگر قرار شد نوآوری کنیم لازم است سراغ فعالیتهای میان رشتهای بریم؛ یعنی اساتید معارف و اساتید هنر و کسانی که در عرصههای موشنگرافی و تایپوگرافی هستند، در کنار هم کار کنند. اگر لازم باشد باید در این گروهها تصویرگر بیاوریم تا مبتنی بر محتواهای علمی و معارفی، محصولاتی برای انتقال مفاهیم دینی تولید کنند.
البته یقیناً یک عده در برابر این کار مقاومت خواهند کرد. یک زمانی کسی از روحانیون جرأت نمیکرد لبتاپ یا تبلت بالای منبر ببرد اما این تابو شکست. این وسیله، تکنولوژی است و من به عنوان یک مبلغ میتوانم از این استفاده کنم. به هر حال در هر تحولی یک عده از افراد مقاومت میکنند و انگها و برچسبهایی هم ممکن است بزنند.
وقتی قرار شد فعالیتهای نوآورانه به منظور تحول دروس معارف اسلامی شکل بگیرد ما باید متناسب با ذائقهها حرکت کنیم. امروزه مخاطبان دانشگاهی دارای ذائقهها و نیازهای متعدد و متنوعی هستند و کار را برای منِ استاد معارف به مراتب سختتر کرده است. من معتقدم هر استادی که در زمان خودش مطرح میشود، در زمان خودش اقدامات نوآورانه داشته است. امروز اگر من بخواهم عملکرد یک استادی که بیست سال پیش با آن اقدامات فعالیت کرده و توانسته دانشجویانِ آن زمان را جذب کند، عینا تکرار کنم موفق نخواهم بود. شاید بتوان تا حدّی از تجربیات او استفاده کنم اما اگر بخواهم عیناً مثل او رفتار کنم نمیشود چون من در مقطع زمانی قرار گرفتم که باید دست به، نوآوری در کلاس و محتوا و شیوههای ارائه و حتی در برخورد، بزنم. باید به شدت توجه داشت که دانشگاهیان ما ذائقهها و نیازهای متعدد و متنوعی دارند که باید در ارائه دروس معارف برای دانشجویان، ذائقهها و نیازهای آنها را مورد توجه قرار داد. در گذشته اگر برای یک درس یک نوع کتاب تولید میکردیم امروز باید برای یک درس، پنجاه نوع کتاب تولید کنیم! شاید این حرف خندهدار باشد؛ چون کسانی که میخواهند حرفهای نوآورانه بزنند چیزهایی را میگویند که در آن جامعه و آن بستر پذیرش کمی داشته باشد یا اصلا مورد پذیرش واقع نشود و مورد استقبال قرار نگیرد و برخی بخندند! ولی حقیقت این است.
اگر یک نفر از این نوع کتاب و محتوای آموزشی ما در دروس معارف لذت نبرد، آیا ما جایگزینی برای او داریم؟ ما سناریوهای مختلفی را باید در بحث تحول دنبال کنیم؛ یعنی متناسب با این ذائقه این دسته کتابها را داریم و متناسب با این شبهات این دسته کتابها را داریم و... همه این حرفها مبتنی بر نگاه تحولگرایانه و ادبیات تحولی است که ما باید آن را در تمام فعالیتهای تحول گرایانه مان دنبال کنیم.
سوتیر
اگر قرار است تحول در دروس معارف را دنبال کنیم اول باید تحلیل رقابت کنیم. در تبیین اندیشه و معارف اسلامی ما تنها نیستیم؛ دیگرانی هستند که در این عرصه کار میکنند و متأسفانه رقبای ناسالمی هستند که تلاش مینمایند اندیشههای نامناسب و نامطلوب را به نام اسلام در جامعه دانشگاهی، به خصوص در میان دانشجویان، ترویج و نهادینه کنند. رقبای ما، برخی افراد و گروهها و جریانها و رسانهها و فضاهای مجازی و سازمانهای، بعضا خارج از مرزها، هستند! پس در تحول دروس معارف باید برنامهای برای تحلیل رقابت داشته باشیم، یعنی رقیب خود را بشناسیم. مدیران و تصمیم گیران یا سیاستگذارنِ دروس معارف اسلامی، باید به صورت دائم خدمات و شیوههای ارائه معارف خودشان را با سایر نهادها و گروههای رقیب مقایسه کنند.
یکی از راههای بررسی و تحلیل رقابت، تشکیل گروههای راهبردی در درون گروههای معارف اسلامی است. یکی از کارهای قشنگی که در برخی از نظریههای مدیریتی در سازمانهای آموزشی مطرح میشود این است که اساتید هر از چند گاهی تجربیات خود را به اشتراک بگذارند. باید به هر طریقی شده اساتید جمع شوند، نه صرفا یک برنامه سمیناری که یکی دو سه نفر از مسئولین حرف بزنند و بقیه اساتید گوش دهند. شبکهای از اساتید ایجاد کنیم که اساتید شیوههای تدریس خودشان را با هم به اشتراک بگذارند. اگر لازم باشد باید به سمت ایجاد شبکههای اساتید برویم، ما میتوانیم با کمی تلاش و سیاست گذاری و الزام و ایجاد مشوقهای لازم، شبکهای از اساتید معارف ایجاد کنیم. مثلا 500 شبکه داشته باشیم که هر شبکه 5 تا10 نفر با هم عضو باشند و تجربیاتشان را در عرصههای مختلف، از جمله شیوههای تدریس و کلاس داری و ارتباط با دانشجو به اشتراک بگذارند.
امروزه مخاطبان دانشگاهی دارای ذائقهها و نیازهای متعدد و متنوعی هستند و کار را برای منِ استاد معارف به مراتب سختتر کرده است. معتقدم هر استادی که در زمان خودش مطرح میشود، در زمان خودش اقدامات نوآورانهای داشته است. امروز اگر من بخواهم عملکرد استادی که بیست سال پیش با آن اقدامات فعالیت کرده و توانسته دانشجویانِ آن زمان را جذب کند، عیناً تکرار کنم، موفق نخواهم بود. شاید بتوان تا حدّی از تجربیات او استفاده کنم اما اگر بخواهم عیناً مثل او رفتار کنم، نمیشود چون من در مقطع زمانی قرار گرفتم که باید دست به، نوآوری در کلاس و محتوا و شیوههای ارائه و حتی در برخورد، بزنم.