
آنچه تقدیم میشود، گزیدهخوانی نشریه معارف از نقطه نظرات و آراء تبیینی فرهیختگان از بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی است. اصل و کامل این آراء در پایگاه اطلاعرسانی مقام معظم رهبری به نشانی KHAMENEI.IR در ضمن «پرونده گام دوم انقلاب» مندرج است.
تولید علم در چهارچوب جهانبینی توحیدی
دکتر مهدی گلشنی
به نظر اینجانب دلیل اینکه مخاطب رهبر انقلاب در بیانیه گام دوم عمدتاً جوانان هستند، این است که بیشترین امید را برای آینده کشور به این گروه دارند و آنان را کمتر آلوده به منافع زودگذر مادی میبینند. در سالهای گذشته حضرت آیتالله خامنهای سفارشهای بسیار مهم و مؤثری به مسئولان و مقامات کشوری کردهاند اما بعضاً کمتر مؤثر واقع شده است لذا اینبار جوانان را به «پاسداری از منافع و آینده کشور» فراخواندهاند. در اینجا چند نکته در مورد توصیههای اساسی ایشان به جوانان را ذکر میکنم:
۱. درست است که ما پس از انقلاب در حوزههای مختلف پیشرفت داشتهایم، اما اینها در حد ظرفیت عظیم کشور ما نبوده و این بخاطر غفلت مسئولان از این ظرفیت بزرگ بوده است؛ و دلیل عمده آن عدم رعایت شایستهسالاری در انتصابها است. جوانان باید با آگاهی از ظرفیتهای کشور و توجه به اقتضائات زمان درصدد آگاهیبخشی به جامعه برای استفاده از ظرفیتهای عظیم کشور باشند و مسئولان را به استفاده از این ظرفیتها تشویق کنند. رهبر انقلاب دو ویژگی اساسی را متذکر میشوند: «همت بلند» و «انگیزههای انقلابی جوانان».
2. یکی از مشکلات مهم اینست که دانشگاههای ما عمدتاً مشغول کپیبرداری از علم و تکنولوژی غرب هستند؛ بدون آنکه بخواهند ما نیز در گشودن مرزهای دانش شریک باشیم! این بزرگترین لطمه را به آینده علم کشور میزند. با توجه به تاکید رهبر انقلاب بر بیاعتمادی به غرب باید مراقب سیاستها و معیارهای سنجش علمی استعماری آنها -که در تصمیمسازی مسئولان علمی کشور اثرگذار بوده و هست- باشیم.
3. متأسفانه توجه عالمانه به اقتصاد در کشور کمتر بوده و از تفکر نخبگان ما در حوزه اقتصاد کمتر استفاده شده است؛ لذا پیشرفتمان در این حوزه در حد ظرفیتهای کشور نبوده است. اقتصاد نقش مهمی در استقلال و حفظ ما در مقابل زورگویی بیگانگان دارد. با اقتصاد مقاومتی ما میتوانستیم مقدار زیادی از سوء آثار تحریمها را بگیریم؛ اما چنین نکردهایم. نگاه به خارج، عدم توجه به ظرفیّت نیروی انسانی کشور، عدم برنامهریزیهای مناسب اقتصادی، عدم رعایت اولویّتها منجر به ایجاد مشکل در زندگی مردم از قبیل بیکاری جوانان، فقر درآمدی طبقه ضعیف و امثال آن نومیدی را در بعضی اقشار جامعه تقویت کرده است. جوانهای دغدغهمند میتوانند با آگاه ساختن مسئولین از خطاها و دادن امید به جامعه، روحیه امید را در جامعه ما تقویت کنند.
4. با توجه به بیانیه رهبر انقلاب، میتوان گفت که لازمه رسیدن به تمدن نوین اسلامی، حضور و حرکت جوانان از طریق مشارکت در شکستن مرزهای دانش و تولید علوم در چهارچوب جهانبینی توحیدی است، که در عرصههای فهنگی، فنّاوری و اقتصادی مؤثر و تعیین کننده است. این به ثمر نخواهد رسید مگر در سایه خودباوری، ایمان اصیل اسلامی، باور به توانمندیهای داخلی و شناخت موانع و دشمنیها. البته، تحقق چنین امری بهشدت نیازمند توجه به جامعه نخبگان و بهکارگیری افراد شایسته در مدیریتهای علمی، فرهنگی و اجرایی کشور است.
بیانیه گام دوم، سند فقه سیاسی
دکتر محسن اسماعیلی
بیانیه گام دوم به نظر من میتواند یکی از اسناد فقه سیاسی در آینده به شمار برود. متن فقه ما برای اداره یک جامعه است، امام راحل(ره) میفرمودند: «فلسفه فقه، اداره امور یک جامعه از گهواره تا گور است»؛ منتها اینکه در هر زمانی متناسب با گویش، ادبیات و مقتضیات خاص آن زمان خواستههای شارع مقدس در بخش اداره جامعه بازخوانی شود، این هنری است که ما در طول تاریخ فقه خود، با متون رسمی ماندگار در این زمینه کمتر شاهد آن بودیم. البته متنهای مهمی داشتیم؛ مانند «تَنبیهُ الامة» میرزای نائینی(ره) یا برخی از پیامهای مهم امام خمینی(ره) به نظرم همین نقش را داشتند؛ مثل پیامی که برای روحانیون صادر کردند.
طبیعتاً هر کسی میتواند بیانیه گام دوم را به نوعی قرائت کند؛ متناسب با فهم و علائقِ خودش میتواند از آن بهره بردارد. ولی به نظرم رسید که میشود این بیانیه را از سه زاویه متفاوت دید که هر سه زاویهاش اتفاقاً نیاز امروز و هر روز جامعه ماست:
زاویه اول: تبیین دوباره آرمانهای انقلاب اسلامی، زاویه دوم: بازخوانی کارنامه انقلاب اسلامی، زاویه سوم: تعیین مسیر آینده و تعیین نقشه راه ما در چهل ساله دوم است؛ که إنشاءالله به ظهور مولای ما(عج) منتهی خواهد شد.
انقلاب اسلامی وقتی که اتفاق افتاد، حرف نویی در جهان امروز مطرح کرد. این «حرف نو» را چند سال پیش، رهبری در سخنرانی سالانهشان در مرقد امام(ره) به نام «نسخه جدید زندگی مدنی و سیاسی» معرفی کردند. در این بیانیه هم اگر چه از این تعبیر استفاده نشد، ولی محتوا همان است. در یک کلام ایشان فرمودند آن پیام «آمیخته کردن دین و دنیای مردم» بود. تبلیغات مسموم و کارنامههای زشت سلاطین گذشته به مردم القا میکرد که حوزه دینداری از حوزه سیاستورزی جداست؛ میخواست یک دین حداقلی را به مردم بباوراند و تحمیل کند. امام(ره) در زمانی که همه دنیا شعار «یا شرقی یا غربی» میداد شعار «نه شرقی و نه غربی» داد. استقلال و آزادی شعار اصلی این انقلاب بود که در سایه جمهوری اسلامی محقق میشد. این حرف نو و نسخه جدیدی برای زندگی بشر بود و آنقدر تازگی و طراوت و جذابیت داشت که به سرعت مورد قبول مردم قرار گرفت، به سرعت هم انقلاب پیروز شد. این حرف نو امروز هم نو است، منتها ادبیات در طول تاریخ تغییر میکند، برای همین است که ما محتاج به بازخوانی مجدد آرمانهای انقلاب در هر مقطع هستیم؛ همان کاری که رهبری در بیانیه گام دوم کردند.
یکی از نکات مهم اینکه ایشان فرمودند پیام اصلی ما و آرمانهای ما تغییر نکرده. نکته ظریف مورد اشاره ایشان این است که علت طراوت و سرزنده بودن و سرزنده ماندن این شعارها هم این است که این آرمانها و شعارها برخاسته از فطرت بشری است. بزرگترین دشمنان ما حتی داخل کشورهای خودشان پیام این انقلاب را میشنوند و میبینند که جوانها، عقلا و نخبگانشان در برابر این آرمانهای معقول و منطقی آن سر تسلیم فرود میآورند و از همین میترسند؛ همان چیزی که امام(ره) اسم آن «صدور انقلاب» گذاشت. صدور انقلاب اتفاق افتاده است. صدور انقلاب، بسط همین آرمانهایی است که رهبری در این بیانیه به آنها اشاره کردند. البته همانطور که آن بزرگوار فرمودند این به معنای مهر تأیید زدن بر هر چه که اتفاق افتاده نیست. چقدر زیباست این تعبیر ایشان که فرمودند جمهوری اسلامی ضمن اینکه به شدت پایبند بر اصول گذشته خود است اما در عین حال انعطافپذیری، نقدپذیری هم از خصوصیات اوست. باید بر این نقطه کلیدی تأکید کرد. دو چیز در کنار همدیگر هستند: اول، پافشاری بر اصول و عدم عقبنشینی از آن. دوم، به موازات آن بازخوانی کارنامه و عملکردمان که اگر در یک جایی نقطه ضعفی داشتیم، آمادگی برای اصلاحش داریم.
در بُعد سوم بیانیه، یعنی ترسیم راه آینده، باور ما این که إنشاءالله جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی، مقدمهای برای حکومت موعود(عج) است. بنابراین اشتباه است که ما خیال کنیم الآن در مرحله پس از انقلابیم تا امام زمان(عج) ظهور کنند، بلکه ما دائم در حال انقلاب اسلامی هستیم. انقلاب اسلامی یک موجود زماندارِ تمام شدنی نیست.
دانشگاه مبدأ تحول و نهاد پیشران در گام دوم
دکتر محمدرضا حسنی آهنگر
دانشگاهها در پیروزی انقلاب اسلامی استقرار و تداوم چهل ساله نظام اسلامی، دفاع مقدس، سازندگی، جهاد علمی و فناوری نقش مهمی داشتهاند؛ همچنین در تبدیل جمهوری اسلامی به قدرت برتر منطقهای و قرار گرفتن در میان ده کشور قدرتمند جهان ـ بر اساس ارزیابی اندیشکدهها و سازمانهای بینالمللی ـ نقش تعیین کنندهای را ایفا نمودهاند. این امر نقطه اصلی تقابل نظام سلطه با ایران نوظهور اسلامی در عرصه تغییر فضای تمدنی جهان است. با این حال دانشگاهها با سطح انتظاری که امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، تعریف کردهاند تا تمدن نوین اسلامی بر جهان حاکم شود، فاصله زیادی دارند.
نقش نهاد علم به خصوص دانشگاه به عنوان پیشران قطار پیشرفت انقلاب اسلامی، در این پیچ تاریخی، با سرمایه انسانی حدود هشتاد هزار عضو هیأت علمی و چهار میلیون و هشتصد هزار نفر دانشجو، ده میلیون دانشآموخته و سیزده و نیم میلیون دانش آموز به عنوان عقبه این نسل جوان و سرمایه انسانی، بسیار مهم و حیاتی است. نقش اول دانشگاه نقش سوزنبانی است؛ و باید جهت دهنده قطار پیشرفت کشور به سمت ریل انقلاب و تمدن اسلامی باشد. ریل انقلاب هنوز در مرحله دولت اسلامی تکمیل نشده و نیازمند ارائه منشورها و تولید الگوها، مکتبها و نظامات قدرتمند، مستحکم، غنی و جهان شمول در عرصههای یکپارچه اعتقادی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، هنری، فنی و علمی است.
نقشهای مهم دانشگاه، انجام مأموریتهای ذیل است: ۱.انسانسازی در طراز انقلاب و امام(ره) ۲.مرزشکنی علمی با تولید دانش و فناوری بومی۳.کمک به طراحی نظام و نظامسازی. برای ایفای این نقشها، تحول علمی و تعالی معنوی دانشگاه به عنوان مبدأ همه تحولات و نهاد پیشران در تحقق بیانیه گام دوم انقلاب، یک ضرورت اجتنابناپذیر است.
طرح راهبردی «تحول علمی و تعالی معنوی دانشگاه مبتنی بر اندیشه امامین انقلاب اسلامی»، با تشکیل ۲۴ کارگروه در دانشگاه امام حسین(ع) توسط جوانان فرهیخته و فعال طراحی و تدوین شد. این طرح با استفاده از نظرات ۲۰۰ نفر خبره از جمله مراجع عظام تقلید، صاحب نظران خبره حوزه و دانشگاه، مورد ارزیابی و غنی سازی قرار گرفت. مهمترین دستاورد این حرکت دست یابی به الگوی انقلابی و بومی برای مدیریت دانش و دانشگاه، و خارج شدن از قالبهای ترسیم شده نظام سلطه برای مدیریت دانش جهانی بود. در طرح الگوی دانشگاه طراز انقلاب اسلامی، ۱۴ مؤلفه را از منویات مقام معظم رهبری استخراج کردیم. در این بین مؤلفه «استاد» نقطه ثقل تحول در دانشگاه است؛ که خود ۶ زیر نظام دارد از جمله: نظام ترفیع، ارتقاء به عنوان نقطه اهرمی تحول و جهت دهنده حرکت استاد. مسیری که در عمل از تدابیر رهبری مبنی بر ضرورت نهضت تولید علم پشتیبانی نمود و توانست جایگاه اول منطقه و شانزدهم جهان را به خود اختصاص دهد.
این نظام علیرغم داشتن این نقطه قوت، دارای ضعفهای اساسی است:
۱.ارتباط نظاممندی بین چهار ماده آئیننامه ارتقاء (یک: فرهنگی، دو: آموزشی، سه: پژوهشی و چهار: علمی اجرایی) برقرار نبوده است؛ به طوری که یک منظومه جهت دهنده پیشران در حرکت علمی کشور به سمت آرمانهای انقلاب اسلامی ایجاد نمیکند.
۲.قله این نظام، «مقاله» در نظر گرفته شده، اما مشخص نیست این مقالات در پاسخ به کدام مسائل و نیازهای کشور و انقلاب است و چه منظومهای را کامل میکند! این آئیننامه نیازمند تحول اساسی است چنان که با جا به جایی نقطه تمرکز الزامی و وتویی آن از «مقاله محوری» با اولویت مقالههای آی.اس.آی، به مسأله محوری بر اساس نظام مسائل ملی، منطقهای و بینالمللی و به عنوان پشتیبان از نیازهای محور مقاومت باید باشد.
دانشگاه جامع امام حسین(ع) نسبت به طراحی و پیشنهاد نظام ترفیع و ارتقای اعضای هیأت علمی اقدام کرده است. در منطق پیشنهادی از استادان در چهار ماده نظام ترفیع و ارتقاء، مثلاً در ماده علمی اجرایی با برقراری ارتباط صنعت و دانشگاه، احصای مسألهها و موضوعات آینده کشور را انجام میدهد. استاد با پیدا کردن این مسألهها، در دانشگاه شروع به حل مسأله میکند، وقتی مسأله را حل کرد در صورت نوآوری، اختراعش را ثبت مینماید آنگاه برای تولید دانش بومی، شروع به نوشتن مقاله میکند؛ مقالهای که نتایج حل مسأله بومی کشور، منطقه و حتی بینالملل را شامل باشد. بر اساس این نظام و درختواره دانشی مسألهای که کسب کرده، رسالهها و پایاننامههایی را ذیل مسأله خودش تعریف میکند و شاگردپروری را بر اساس انجام رساله و پایان نامه دانشجویش انجام میدهد.
سیاستمدارِ ترازِ انقلاب در گام دوم
دکتر موسی نجفی
گروهی فکر میکنند سیاست یعنی «عملگرایی محض» و تجربه و کار سیاسی؛ و در این رابطه خود را از دانستن و اندیشه سیاسی بینیاز میدانند. این در حالی است که عمل سیاسی یا به دنبال حفظ وضع موجود است و یا تغییر آن، نفس این تأیید و یا ردّ هم مبتتی بر بد بودن و یا خوب دانستن اوضاع زمانه است. اما اینکه چه چیزی و با کدام «شاخص» خوب و یا بد تعریف میشود، خود مسئله مهمی است!
در فرهنگ و تمدن غرب این کار و این وظیفه در قرون قبلی از کلیسا و بالتبع از مسیحیت گرفته شد و به فلسفه و بعداً به علم واگذار گردید؛ لذا «علم سیاست جدید» از نظر کسانی مثل ماکیاولی و دیگران با گذار از فلسفه سیاسی کلاسیک و اخلاق و ارزشها، پایهگذاری و نشانهگذاری گردید. با فاصله افتادن بین «دانش و ارزش» در سیاست نوعی نظر به منفعت مادی و سلطهگری و تجاوز به حقوق دیگران و در سطح بالاتر، ملل ضعیفتر، مشروعیت یافت؛ لذا با مترادف شدن سیاست با قدرت، اگر بگوییم پدیده استعمار و سلطه هم مشروعیت پیدا نمود سخن به گزافه نگفتهایم.
اما ماجرای تفکر و سیاست در اسلام چنین چالش و تاریخی را طی نکرده است؛ هرچند تاریخ خلافت آرام آرام از ارزشها فاصله گرفت اما در امامت و ولایت شاخص عدالت با هیج مصلحت و تدبیری معاوضه نگردید. از این رو امروز در مواجهه با جبهه سیاسی غرب از رسانه گرفته تا دیپلماسی و حقوق بشر باید مواظبت کرده و در نظر داشته باشیم که اخلاق در سیاست (یا لاقل آنچه ما اخلاق میدانیم) دال مرکزی و محور حرکت و شاخص ارزیابی غربیها نبوده و نیست و احتمالاً نخواهد بود.
اما در نبود یک اخلاق متعالی در سیاست غرب، به یک مطلب خوب توجه شده است و آن این است که از سنتهای پسندیده در مغرب زمین همچون خاطرهنویسی سیاسیون برای پرکردن فاصله تجربه سیاسی و علم و دانش و اندیشه استفاده شده است. این انتقال منظم و با قاعده تجربه سیاستمداران در مواقعی از آنان چهرههایی علمی و نظریهپرداز و یا استراتژیست در سطح جهان میسازد.
چقدر مناسب است که ما برای کمال یافتن در سیاست علاوه بر پافشاری بر اصول اخلاقی، برای علمینمودن سیاست از اندیشه سیاسی و تمسک به سیره خاطرهنویسی توامان استفاده نماییم. به نظر میرسد برای فهم و اجرای روح بیانیه گام دوم رهبر عزیز بایستی سیاستمداران و «سیاسیونِ تراز انقلاب» بیش از پیش با این ملاکها ارزیابی گردند؛ و در این مرحله شاخصها از جناح بندی چپ و راست به اخلاق و اندیشه در سیاست منتقل گردد.
نکته مهم دیگر این است که ما اگر ولی فقیه را در بُعد سیاسی و از نظر عمل سیاسی، شاخص و میزان سیاستمدارِ تراز انقلاب بدانیم، در بیانیه گام دوم در سه بُعد تاریخشناسی و جریانشناسی و آیندهنگری، نویسنده اندیشمند آن توانسته بین گذشته و حال و آینده ارتباط و پیوستگی ایجاد نماید؛ پرسش اینجاست چند در صد از مدیران ارشد سیاسی فعلی و یا آینده از چنین توانمندی فکری و نظری برخوردارند؟!
نگرشی نو در تحلیل پروسه انقلاب
دکتر عباسعلی رهبر
چند نکته کلیدی در خصوص بیانیه گام دوم به عنوان فصل جدیدِ حیات طیّبه جمهوری اسلامی وجود دارد:
۱. ما در یک مثلث روابط، ساختار و معنا قرار میگیریم. مهمترین تأکید رهبری معظم در این زمینه این است که معنای انقلاب اسلامی، جامعه و تمدن اسلامی را باید بهطور جدی مورد توجه قرار داد و نباید بههیچ عنوان از «معنا و حقیقت انقلاب» دور شد. در واقع خوانش اقتدار ما در فضای دوم و نسل دوم انقلاب اسلامی در قالب این است که بتوانیم آرمانهای انقلاب اسلامی را مجدداً احیا کنیم. یعنی در عین حال که نظام ما در عرصههای مختلف روابطی و ساختاری منشأ اثر و تحولات و حرکت است اما باز هم میتوان بازگشت و نحوه عملکردها را بازبینی کرد و از اشتباهات گذشته درس جدی گرفت.
۲. در این بیانیه ما شاهد ترسیم جهان عینی (آبژکتیو) و جهانهای بینالاذهانی (سابجکتیو) از سوی ایشان هستیم. ایشان بحث قدسی اندیشیدن و زمینی عمل کردن را مورد توجه قرار دادند و نسبت بسیار مناسبی میان آرمانها و واقعیتها در بیانیه ایشان وجود دارد.
۳. توجه رهبر انقلاب به روح دشمنشناسی بسیار مهم است. در واقع روح نامریی فرااستعماری نوین را در قالب زرق و برق و بهنوعی شیطنتهای غرب، مورد توجه قرار دادهاند. ایشان به ذات استکبار اشاره دارند که بایستی همیشه این مسئله را در نظر داشت.
۴. رهبر انقلاب دغدغه اصلی خود را در یک سپهر «پیشرفت» بیان میکند؛ سپهری که در آن معنویت، عدالت، اقتصاد، فناوری و سبک زندگی مردم مورد توجه قرار میگیرد و شاید این بیانیه را میتوان حلقه ارتباطی با الگوی پایهای دانست که مورد توجه ایشان است و جمعی از نخبگان حوزه و دانشگاه این الگو را به صورت اولیه ترسیم کردهاند.
۵. بحث مهم دیگر در این بیانیه، توازن میان سیاست، معنویت و عدالت است.
۶. باید امید اجتماعی و فرهنگ گفتگو را در دو امر مورد توجه جدی قرار دهیم: اول توجه جدی به بازتولیدهای فرهنگی و معنایی جمهوری اسلامی و دوم توجه به آسیبها و همچنین تهدیدات داخلی و خارجی. رهبر انقلاب حرکتی بدیع را در ارتباط با خطمشیگذاری عمومی برای پیشرفت مطرح میکنند. خطمشیگذاری را ایشان جوری ترسیم میکنند که خطمشیهای عمومی را میتوان از این بیانیه گرفت. به عبارتی مفاهیم، زبان کلی، فرآیندها و فرهنگی که مورد توجه بیانیه گام دوم است به عنوان یک مانیفست میتواند فضایی در قالب خطمشیگذاری کلان برای نسل جوان انقلاب ترسیم کند.
۷. رهبر انقلاب افقی جدی را مورد توجه قرار میدهند و آن بحث ابعاد مادی و معنوی تمدنی انقلاب اسلامی است؛ که در حقیقت انقلاب اسلامی هویتی فراملّی و فرامرزی دارد و تغییرات، تحولات ساختاری و هنجاری در درون کشور اثر خود را در تحولات بینالمللی و بین منطقهای میگذارند. به این جهت انقلاب اسلامی قادر است در قالب احیای تمدن نوین اسلامی گامهایی جدی بردارد. باید آرمان رهبر انقلاب که همان تمدن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی است را مد نظر قرار دهیم.
البته در این مسیر باید از برخورد شعاری، سخنرانیهای بیجهت و برگزاری همایشهای بیهدف، دست برداشت و بهصورت جدی و جهادی وارد عمل شد تا بتوانیم انقلاب را توسط جوانان به سر منزل مقصود برسانیم.
غلبه بر چالشهای اقتصادی در گام دوم
دکتر غلامرضا مصباحیمقدم
بخش مهمی از بیانیه، نگاه به آینده است که به عقیده من باید با تمرکز و تأکید ویژه مورد توجه قرار گیرد. در اینباره رهبر انقلاب تعدادی از عیوب اقتصاد کشور را مطرح کردند. در ادامه برخی عیوب مهم اقتصادی کشور را که باید در گام دوم انقلاب آنها را برطرف کنیم اجمالا مورد تحلیل و بررسی قرار میدهیم:
1. مشکلات وابستگی به نفت: اکنون حدود چهل درصد از بودجه عمومی ما وابسته به نفت است. از این وابستگی چند ایراد بهوجود آمده است:
* قیمت نفت را بازارهای جهانی تعیین میکنند و قدرتهای بزرگ در این مسئله نقش دارند. نسبت صادرات نفتی برای کشوری که در تحریم است از این طریق بسیار کاهش یافته است. تا زمانیکه این وابستگی وجود دارد بودجه ما نوسان خواهد داشت.
* یکی دیگر از آثار وابستگی اقتصاد به نفت تورم دو رقمی است. دولت بر اساس بودجه مصوب، درآمد نفتی را که به حسابهای خارجی بانک مرکزی وارد میشود از بانک مرکزی مطالبه میکند و بایستی نقدینگی ریالی آن به حساب خزانه دولت واریز شود و این زمانی صورت میگیرد که هنوز این درآمد واقعاً به دست نیامده یا ارز آن قابلیت عرضه در بازار را پیدا نکرده است! هر کشوری که بتواند بودجهاش را از وابستگی به نفت آزاد کند در نتیجه تورم بسیار پایینی را تجربه خواهد کرد.
* بخشهایی از اقتصاد، دولتی است در صورتیکه اغلب در حیطه وظایف دولت نیست؛ مثلاً پالایشگاهها دولتی هستند. اکنون دولت شرکتهایی دارد که خدمات عمومی ارائه نمیدهند بلکه شرکتهایی با فعالیتهای خصوصی هستند که کالای خصوصی تولید میکنند! و هیچ ضرورتی ندارد که این شرکتها در بخش دولتی باقی بمانند.
2. آفت نگاه به خارج: یکی دیگر از عیوب اقتصاد ما این است که نگاه برخی مدیران و مسئولان کشور به جای ظرفیتهای درونی به خارج است؛ در صورتی که اقتصاد ما دارای دو بخش است: بخشی اقتصاد داخلی است که حدود هشتاد درصد تولید ناخالص ملی در این بخش قرار دارد و بیست درصد تولید ناخالص نیز در بخش صادرات و واردات است. ظرفیتهای داخلی فراوانی مثل انرژی، منابع زیرزمینی، سنگ آهن و... بخش کشاورزی و بخش صنعتی داریم که بایستی به تولید داخلی بپردازند.
3. توجه به کالای ایرانی: چرا خرید کالای ایرانی را در دستور کار قرار نمیدهند؟ بایستی نشانهای تجاری داخلی را با استانداردسازی ارتقا دهیم. چقدر ما از این بابت متضرر شدهایم و نیروی انسانی ما بیکار شدهاند؟ تعداد زیادی جوان تحصیلکرده در داخل کشور داریم که ظرفیت بالفعل بزرگی محسوب میشوند، اما این نیرو بیکار است!
4. توجه به نیروی انسانی نسل جدید: نیروی جوان و تحصیلکرده نخبه را چقدر در مدیریت کشور به کار گرفتهایم؟! باید اظهار تأسف کرد که مدیریتهای ما دست نسل اول انقلاب است که مناصب خود را رها نیز نمیکنند. آنچیزی که اوایل انقلاب ما را یاری کرد و به موفقیت رساند در حقیقت به میدان آمدن نسل جوان بود که مدیریت جنگ را نیز به عهده گرفت.
5. اصلاح ساختار بودجه: بودجهبندیهای معیوب و نامتوازنی داریم که بالای نود درصد تجاری است و تنها ده درصد و کمتر از آن بودجه عمرانی است! این یعنی اینکه دولت در بودجهبندی خود متوجه کسب و کار جامعه و عمران کشور نیست.
6. برقراری عدالت و رفع شکاف طبقاتی: از آرمانهای بسیار مهم کشور ما مسئله برقراری عدالت است. همین فقر نسبی موجود نیز برای یک کشور انقلابی که منابع درآمدی سرشاری دارد بسیار تأسفبار است. بگذریم از فسادی که در بعضی جاها مطرح است و بسیار آسیبزننده است. ارز و درآمد نفت موجب رانت میشود.
«شناخت تاریخی» و جبران عقبماندگی
عباس سلیمی نمین
1. «بیانیه» قطعاً مفهوم وسیعتری نسبت به «پیام» دارد. بیانیه علیالقاعده توجه جامعه را به خطوطی که ترسیم میشود، جلب میکند. بنابراین بیانیه جنبه ریلگذاری دارد درحالیکه یک پیام تنها نظر جامعه را به امری معطوف میکند. بیانیه گام دوم تعیین خطوط مهم را در درون خود دارد.
مظاهر این موضوع که ما باید امیدوار به آینده باشیم کاملاً روشن است. زمانی تحرکات دشمن را دیده و احساس نگرانی میکنیم ولی بعد با بررسی تحرکات درمییابیم که آن در سطح نازلی قرار دارد. این مسئله نمایانگر قدرت ما است که میتواند امید به آینده را امیدی واقعی کند نه واهی. اینکه رهبری تأکید میکنند که بدون خوشبینی به آینده نمیتوان آینده را ساخت یک واقعیت جدی است. امروز تحرکات دشمنان در برخی موارد ـ مثلاً کالایی را در ایران کمیاب و بر این اساس ایجاد ناامیدی کنند ـ حاکی از ضعف اساسی آنهاست؛ این که دشمنان برای ناامید کردن مردم در سطح مسائل نازل حرکت میکنند یک بنبست جدی را در جبهه دشمنان به نمایش میگذارد.
2. یکی از محورهای بیانیه، «ارزیابی عملکردها در چهار دهه گذشته» است. قطعاً بدون شناخت دقیق، امکان تقویت قوتها و برطرفسازی ضعفها نخواهد بود. این امر ضرورت توجه به تاریخ را برای ما مسلم میکند. کمتوجهی ما به تاریخ باعث ضربهپذیری ما میشود و توانمندی تحلیل و تبیین ما را کاهش میدهد. بنابراین باید هم عملکرد خود و دشمنان و هم عملکرد جریانات تأثیرگذار جهان معاصر را در گذشته مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم تا بتوانیم راه خود را بشناسیم و پیش رویم. بدون شناخت هم میتوان حرکت کرد اما قطعاً در وادی تکرار قرار میگیریم.
3. مسئله مهم دیگر که رهبر انقلاب بر آن تأکید کردهاند، بحث علم است. امروز باید به این معنا توجه کنیم که ما مدتها به دلیل تحت سلطه بودن از علم و دانش عقب نگه داشته شدهایم. این عقبافتادگی باید با گام و جهشی بلند جبران شود. در دوران پهلوی یکی از ضربههای جدی این بود که از صاحبان اندیشه و فکر محروم میشدیم؛ چراکه این افراد یا در تبعید بودند یا به قتل میرسیدند. امروز باید سرعت کسبِ دانش در کشور، جهشی باشد. خوشبختانه در برخی زمینهها دستاوردهای چشمگیری داریم؛ مثلاً در علوم پزشکی. رهبر انقلاب اسلامی در ارتباط با بحث پایههای تمدنی بحثی جدی دارند. یکی از ارکان شکلگیری تمدن درحقیقت علم است. بهعنوان یک رکن از تمدن در زمینه نظامی نیز دستاوردهای چشمگیری داریم که دشمن به این مسئله اذعان دارد و همچنین عامل بازدارنده تحرکات علیه ما محسوب میشود.
الزاماتِ مطالعه، فهم و عملیاتیسازی بیانیه
دکتر رقیه فاضل
مطمئناً مطالعه دقیق بیانیه در قدم اول ضروری است. بدون «مطالعه و درک بیانیه»، هیچ حرکت صحیحی نمیتوانیم انجام دهیم. این مطالعه ویژگیهایی دارد. مطالعه باید روشمند، عمیق، مسئلهمند و ناظر به گامهای عملی باشد. به مطالعه و نظرورزی و نقادی صرف در مورد بیانیه، اکتفا نشود. از طرفی اگر میگوییم بیانیه برای عمل کردن صادر شده، منظور یک ابلاغ خشک و رسمی از سوی یک رئیس سازمان به کارمندانش نیست. اگر امت را به گروه کوهنوردیِ در حال حرکت تشبیه کنیم، این بیانیه میثاق تمامی اعضای این گروه است که آنها را متحد و منسجم و یکدل میکند. پس مطالعه بیانیه نه مطالعه یک نظریه است، نه مطالعه یک دستور العمل رسمی. اگر بیانیه را میثاق جمعی این امت بدانیم، مطالعه بیانیه باید نگاه کلان و گفتمان بیانیه را حفظ کند تا بتواند به سوی عملی شدن پیش برود. امیدواری، قدردانی و شُکر، انصاف، دوری از نگاه افراط و تفریط، آشنایی و اعتماد به سنتهای الهی، آگاهی از گذشته برای گام برداشتن به سوی آینده، از جمله ویژگیهای کلان این بیانیه است.
بیانیه برخاسته از بنیانهایی نظری است که باید بر آنها مسلط شد. بازخوانی بیانیه، فرصت خوبی برای مرور جدی مبانی انقلاب است؛ مفاهیمی همچون: تحقق توحید در عرصه عملی و اجتماعی، امتداد انسان ۲۵۰ ساله و قیام لله علیه طاغوت، پیوند امت و امام و مردم سالاری دینی، نظام انقلابی و ... . بازخوانی و پرداختن به شعارهای اصیل، جهانی و فطری انقلاب همچون «آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزت، عقلانیت و برادری» هم به تعمیق بیانیه کمک میکند و هم این شعارهای اصیل اگر با زبانی مناسب و ناظر به مسائل و اقتضائات دنیای کنونی برای جوانان جهان نیز بازتولید شوند، قدم بزرگی در گام دوم برداشته خواهد شد.
در این جمعهای مطالعاتی، باید مراقب بود که از کلیگویی پرهیز شود و رسالت و وظیفه خود را با تفصیل و فهم دقیق بدانیم. اگر در بیانیه اشاره شده است که در «بعضی برهههای تاریخ چهل ساله به شعارهای انقلاب بیتوجهی شده و از جریان انقلابی غفلت شده است»، این برههها شناسایی شده و علتها و بهانههای این رویگردانی نیز تبیین شوند. یکی دیگر از محورهای مطالعه، دستاوردهای هفتگانه بیانیه و تحلیل و تعمیق آن است. باید شیوههای رسیدن به این دستاوردها را مرور کرد، علل موفقیت را جستجو و به دستاوردهایی فکر کرد. پیشبینی چالشهای جدید خصوصاًً در عرصه پیشبرد توصیههای هفتگانه، بسیار ضروری است.
برای تحقق عملی بیانیه، هم باید وارد عمل شد، هم گفتمانسازی کرد و هم از دیگران مطالبهگری کرد. برای تحقق گام دوم، علاوه بر اینکه مخاطب بیانیه را یک امت میدانیم، بسیار لازم است که هر کسی مشخصاً خود را مخاطب بیانیه بداند و به دنبال تحقق تکتک محورهای بیانیه در عرصه عمل خود باشد. جمعهای جوانانه، خصوصاًً جمعهای دانشجویی نیز باید بتوانند امتداد این بیانیه را در عرصههای گوناگون و خصوصاًً رشتههای تخصصی خود روشن کنند. ایجاد هستههای مقاومت برای پیشبردن توصیههای هفتگانه، از کارهای اساسی جمعهای پُرشور جوانان است. تشکلهای مردمی و جوان اگر بتوانند هستههای مقاومت در هر یک از توصیهها را با توجه به ظرفیتهای خود تشکیل دهند، فضای آرمانی دهه شصت را به مراتب بهتر احیا خواهند کرد.
کار رسانهای و هنری برای انتشار هرچه بیشتر مفاهیم متعالی بیانیه، بسیار ضروری است. چرا که تا آگاهی در افکار عمومی ایجاد نشود، گام دوم برداشته نخواهد شد. یکی از مخاطبان اصلی این بیانیه، قشر دانش آموز و نوجوان ماست که نباید از آن غفلت کرد و گسترش روشنفکری نسبت به مفاهیم مطرح در بیانیه گام دوم در سطح «نوجوانان و نونهالان» سرمایهای جدی برای تحقق بیانیه خواهد بود.
«تربیت انقلابی» در «مدرسه انقلاب»
عباس بیات
در بیانیه گام دوم کلیت انقلاب و حرکت کلی آن مورد توجه بوده است. سه ویژگی و شاخص کلان در بیانیه برای انقلاب و حرکت کلی آن قابل شناسایی است که موجد رویشها و تربیت در بستر و فرآیند انقلاب اسلامی است:
۱- جوهر انقلاب «مبارزه و استقامت» است؛ از هر عبارت بیانیه مبارزه استخراج میشود: یا بیان و تجلیل از مبارزات و استقامتهای گذشته است یا اعلام نیاز به امتدادِ مبارزه و استقامت در امروز و فردای کشور. ۲- جهاد و عمل و حرکت جهادی، نشانه انقلاب است؛ در جای جای بیانیه، جهاد با مفاهیم و القائات نظام استکباری موج میزند. ۳- اعجازات و دستاوردهایِ مردمی انقلاب اسلامی، بدون حضور یک معلم و مربی انقلابی که ریشه در ولایت دارد قابل تصور نیست. با جرأت میتوان گفت در تمامی دستاوردها، نقش این معلمِ بزرگ انقلابی نه تنها هویدا است بلکه تداوم و توسعه دستاوردها به حضورش وابسته است.
برای تحقق گام دوم باید ساختارهای خُرد کشور نیز هر چه بیشتر و کاملتر با حرکت کلی انقلاب همراستا و در صورت نیاز باز تعریف شوند. بیشک یکی از زیرساختهای اصلیِ تحقق این بیانیه، نظام تعلیم و تربیت است. برخی رئوس ضروری تبیین تحولات و تغییرات مورد نیاز آموزش و پرورش کشور را در این زمنیه میتوان اینچنین برشمرد:
۱- گام دومِ خودسازی، جامعهپردازی و تمدنسازی برای نیل به تمدن نوین اسلامی به «نیروسازی» و تربیتی گستردهتر و کیفیتر از جوانان تربیت شده در گام اول نیازمند است. نظریّه نظام انقلابی، ما را به آموزش و پرورش و تربیت انقلابی، مدرسه انقلاب و مدرسه انقلابی هدایت میکند. شاید بتوان گفت اولین دستگاهی که امام انقلاب حضور جوانان انقلابی در مدیریتهای کلان و سطح بالای آن را از مسئولین مطالبه کرد، آموزش و پرورش بود.
۲- گستردگی و کیفیت نیروی انسانی مورد نیاز، لزوم تلاش مؤمنانه، جهادی، هوشمندانه و عالمانه را برای ساختارسازیهای انقلابی متناسب با افق گام دوم مورد تأکید قرار میدهد. این مهم با انقلاب در ساختارها دستیافتی است که جوانان باید آن را رقم بزنند؛ البته نه به صورت انقلابِ جوانان بر علیه ساختارهای نظام، بلکه انقلاب و تحول ساختارهای نظام تحت تدبیر و راهنمایی معلم آن باید با سپردن زمام اداره بخشهای گوناگون کشور به جوانانِ مؤمنِ انقلابیِ دانا و کاردان صورت پذیرد. در بُعد ساختاری به نظر میرسد که ساختارهای مورد انتظار از تجمیع نرم حرکتهای «آتش به اختیار» و کارهای تمیز فرهنگیِ جوانان انقلابی باید شکل داده شود.
۳- در گام دوم باید جهادی مضاعف در حیطه تزکیه و تعلیم صورت بگیرد. امروز تلاش دشمن بر هجمه تربیتی است. دوگانه «اسلام و استکبار» در حوزه تربیت در حال رُخنمایی و جدال است. دلایل، مختصات و اهداف این دوگونه تربیت در دیدار اعضای انجمنهای اسلامی دانشآموزان در سال ۹۵ توسط رهبر انقلاب تبیین و تشریح شده است.
نظام استکبار و سلطه از طریق اسناد و توصیههای بینالمللی و حمایت مستقیم و غیرمستقیم و نرم از مدلهای تربیتی و مدارس خاص به دنبال این است که اهداف خود را به کمک جریان تربیت پیش ببرد. مهمترین وجه این تلاشها کنار زدن تربیت انقلابی و جهادی است. استفاده از این پوششها و همچنین ذات دیرپایِ اقدامهای تربیتی، شناخت و اثرسنجی این جریانات را سخت میکند. از طرف دیگر چالشهای اقتصادی و مدیریتی نیز سایه سنگینی بر مسائل تعلیم و تربیت انداخته و گاهی نادانسته و ناخواسته فرصت را برای جریانات فوقالذکر فراهم کرده است.
در نهایت میتوان این جمعبندی را از بیانیه گام دوم ارائه داد که این بیانیه یک نسخه و نقشه تربیتی نیز هست. رهبر انقلاب در نقش یک معلم ضمن مرور درسهایی از تاریخ، اقتصاد، اخلاق، علمآموزی، سیاست خارجی و... تکالیفی مشخص کردهاند که انجام آن جوانان، مردم و کشور را به قله آرمانی تمدن نوین اسلامی خواهد رساند.
ده کارکرد گفتمانی بیانیه
سعید اشیری
یک) همگرایی فکری و وحدت امّت: از راهبردیترین مسائل جامعه دینی ــ از صدر اسلام تا امروز ــ مسئله وحدت مسلمین بوده است. بیانیّه گام دوم، در سطوح مختلف جامعه میتواند ــ و باید ــ مایه و منبع همگرایی فکری شود. این همگرایی، در تداوم ولایتپذیری جامعه از ولیفقیه نیز سهمی بسزا خواهد داشت.
دو) تعریف و وضوح بیشتر: اگر در مسیر پیچدرپیچ و پُرحادثه نظامسازی و جامعهسازی دینی، گاهی در انتخاب راهحلها، مسیرهایی را بهدرستی انتخاب نمیکنیم، بخشی از علّت این وضع را باید در شناخت نادرست مسئلههای اصلی کاوید. بیانیّه گام دوم، فهرست منسجم و دقیق و تعریفشدهای از موضوعات اصلی و مسائل اساسی ما را در یک پیوستار زمانی (از گذشته تا آینده) فراروی میگشاید.
سه) انسجام و نظاموارگی: ما در این بیانیّه، صرفاً با فهرستی از مسائل و مفاهیم اصلی و کلیدی نظام اسلامی روبهرو نیستیم. بین این کلیدواژگان مهم، روابط معنایی خاصّی برقرار است که این روابط معنایی، برگرفته از کاربرد این کلیدواژگان در یک منظومه اندیشه است. این بیانیّه، شعاع و تصویری کلّی و متنی فشرده و برآمده از سپهر و منظومه فکری انقلاب اسلامی است؛ و حاکی از قوّت نظام فکری صاحب سخن.
چهار) نظام اولویّتدهی: مردم همواره در پی چیزی هستند که مهم است و مسئولان و حاکمان هم. مسئله وقتی پیچیدهتر میشود که ما فرصتها و امکانات محدودی داریم اما نیازها و مسائلی گسترده؛ در اینجا است که مسئله «انتخاب مهمها» موضوعیّت پیدا میکند. در بیانیّه گام دوم، با منظومهای از «امور مهم» روبهرو هستیم.
پنج) تثبیت و استقامت: حرفهای اصلی این بیانیّه، تکرار و تأکید بر حرفهای اصلی و مبنایی گذشته انقلاب اسلامی است. بر همین اساس است که انقلاب اسلامی «تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست»، «به هیچ بهانهای از ارزشهایش که بحمداللّه با ایمان دینی مردم آمیخته است، فاصله نمیگیرد» و «از نظریّه نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند». دلالتِ این گزارهها حاکی از لزوم استقامت بر ایمانِ گذشته تا اکنون و تثبیت نظریّه نظام انقلابی است.
شش) هماهنگی، ارجاع و ارتباط بینامتنی: مضامین و محورهای موضوعی این بیانیّه را میتوان از گذشتههای اندیشه انقلاب اسلامی کاوید و بازجُست. جایجای این بیانیّه برخاسته از نظریّهها و بیانات متعدّدی است که از سالیان گذشته تا اکنون، از زبان رهبر انقلاب به دست ما رسیده است. این بیانیّه ناظر به انسجام دلالتهای درونی نظام و سامانه فکری گوینده آن است.
هفت) زمانآگاهی و تعمیق زمان: عمقبخشی به مقوله زمان و افقگشاییهای بلندمدّت در حرکت تمدّنی جامعه، کارکرد دیگر و مهمّ این بیانیّه است؛ توجّه واقعبینانه به شرایط واقعی امروز و ترسیم آیندهای که «ما میتوانیم» بدان دست یازیم. ناامیدی، رویه دیگر فراموشی آینده است. جامعهای که به بارش بارقههای پُرحجم امید آراسته است، زمانِ آینده خود را بلند و بلندتر درمییابد.
هشت) اُسوگی و الگومندی: در آرمانگرایی، سخن از کمال مطلوب و وضع معهودی است که فرد و جامعه (و حتّی تاریخ) میخواهند بدان برسند، امّا در الگوسازی، پیگیری یک اُسوه، نمونه و شرایط تعیّنیافته است که خود را به فرد و جامعه معرّفی میکند. باید بدانیم که الگو، باید واضح و همهفهم و جامعهپذیر باشد. اهمّیّت و کارکرد این بیانیّه، در این است که صرفاً بلندنگر و آرمانگرا نیست، بلکه به واقعیّتها و عینیّتها نیز به طور مکرّر ارجاع میدهد.
نُه) آسیبشناسی و خودانتقادی انقلابی: در آسیبشناسی انقلاب اسلامی، باید «وجدانهای آرمانخواه» را محور شناخت قرار داد؛ «بیشک فاصله میان بایدها و واقعیّتها، همواره وجدانهای آرمانخواه را عذاب داده و میدهد.» با رویکرد عدالتخواهی در نقد گذشته نیز این فراز آمده است: «صریحاً میگویم آنچه تاکنون شده، با آنچه باید میشده و بشود، دارای فاصلهای ژرف است.»
ده) گفتمانسازی: از کارکردهای مهم و قابل توجّه بیانیّه گام دوم انقلاب، حرکت از معانی و انگارهها به سوی گفتمانها است. گفتمانسازی، فرآیند همهگیر کردن یک مفهوم و یک معرفت با استفاده از برنامهریزی مداوم و دائمی تبلیغی و با هدف میانی رشد اندیشه، بینش و باور همراه با احساس مسئولیت و تعهّد جامعه و با هدف نهایی رشد اعمال صالح در جامعه است. به سخنی دیگر، گفتمانسازی دینی، فرآیندِ تحقّق اهداف تبلیغ دینی و اسلامی است.
موتور پیشران حرکت به سوی تمدن اسلامی
دکتر حجتالله عبدالملکی
مقایسه چهل سالگی انقلاب اسلامی با چهل سالگی یک انسان، قیاسی به جا نیست. انسان در چهل سال اول زندگی نقطه اوج خویش را گذرانده است؛ اما در ارتباط با تمدنها اینگونه نیست. چهل سالگی یک تمدن مانند دوران گذر از نوجوانی است که تازه از مخاطرات عبور کرده و از آب و گل درآمده است. انقلاب اسلامی ما، در این مقطع قرار دارد و آماده جهشی بسیار جدی است. مقام معظم رهبری چهل سال دوم را با این پیام شروع میکنند که اکنون بایستی اوج بگیریم. ایشان تأکید دارند که ما از سختیها عبور کردهایم و در این مرحله اوجگیری بایستی به چندین مورد توجه جدی داشته باشیم.
در ابتدای انقلاب و تشکیل نظام اسلامی، جوانان نسل اول انقلاب انرژی و نیروی محرکه اصلی را برای کشور فراهم کردند. در تمامی مراحل جنگ، دوران سازندگی، دوران جنگ نرم، تهاجم فرهنگی، جنگ سیاسی و ... انرژی اصلی را قشر جوان فراهم میکردند. در این مرحله چهل سال دوم انقلاب اسلامی پیش رو، نیز جوانان را باید مخاطب قرار داد. در این مرحله جوانان دو ویژگی مهم دارند:
الف. اکنون جوانان بسیار با بصیرت و معنویت هستند و حتی در این موارد از سطح جوانان اول انقلاب بالاترند. طبیعتا قرار است این جنس جوانان در دوره دوم انقلاب، سکان کار را در دست بگیرند.
ب. مجهز شدن جوانان به عنصر علم و فنآوری است. جوان دهه پنجم انقلاب اسلامی از جهت دانش و سطح آگاهی به مراتب از جوان قبل یا اوایل انقلاب پیشرفتهتر است. قطعا کشوری که از نظر علمی در جغرافیای علم و فنآوری دنیا تا سال ۵۷ هیچگونه جایگاهی نداشت اکنون یکی از قدرتهای علمی و کشورهایی محسوب میشود که در تولید علم و فنآوری حرفی برای گفتن دارد.
از نظر موضوعی نیز رهبر انقلاب در این بیانیه به تمامی مسائل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ... پرداختند و از این میان شاید از نظر مردم، مسئله اقتصاد اهمیت بیشتری داشته باشد؛ چرا که متناسب با وضعیتی استکه طی میکنیم. مهمترین گلایه مردم در حوزه اقتصادی و معیشتی است. رهبری تأکید بسیار مهم و بهجایی دارند که اگر رویکردهای انقلاب در زمینههای مختلف از جمله اقتصاد رعایت میشد، دستاورد جدیتری اتفاق میافتاد. اگر در بُعد اقتصادی این سه مولفه اصلی محقق میشد، قطعاً شرایط بهتری را میگذراندیم:
1. استقلال در سیاستگذاری اقتصادی؛ که رهبری قبلاً نیز با عناوینی چون الگوی اسلامی اقتصادی پیشرفت و با نام اقتصاد مقاومتی به آن پرداختند. اقتصاد مقاومتی همان رویکرد مستقل از سیاستگذاری اقتصادی و فارغ از چارچوبهای فکری اقتصاددانان غربی است.
۲. احترام و ایمان به ظرفیتهای داخلی؛ که در این مورد هم متأسفانه برخی از افراد در داخل کشور دائما این ظرفیتها را نهی کرده و به تمسخر میگیرند.
۳. مبارزه با مفاسد اقتصادی و اجرای عدالت؛ رهبر انقلاب اسلامی تأکید بر عدالت و طهارت اقتصادی را شرط مشروعیت تمام مسئولین درنظر گرفتهاند. این مورد در ارتقای وضعیت معیشت مردم بسیار موثر است.