
درآمد
کتاب «اخلاق اسلامی» اثر احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی از مجموعه کتابهای عمومی درس اخلاق اسلامی است.
این مقاله درصدد مرور اجمالی و بیان نقاط امتیاز و کاستیهای شکلی و محتوایی این کتاب است و به تحلیل اجمالی آن میپردازد. به این منظور، ابعاد شکلی و محتوایی آن را در دو زمینۀ امتیازات و کاستیها دنبال کرده و به جمعبندی و پارهای پیشنهادها میپردازد. اشاره به کلیات ضرورت تحلیل منطقی نظام اخلاق در اسلام و اهمیت مطالعات روششناختی در این باره، از تأکیدات این مقاله است.[1]
معرفی کتاب
کتاب «اخلاق اسلامی» شامل سه بخش در 256صفحه با ویراستاری رضا بابایی است؛ بخش اول با عنوان مبانی اخلاق سه فصل دارد: کلیات، جاودانگی اخلاق، و عمل اخلاقی. بخش دوم مفاهیم عام اخلاقی، چهار فصل دارد: در فصل اول، صفات نفسانی هدایتگر و در سه فصل بعدی از صفات نفسانی عملکننده بحث میشود. بخش سوم شامل تربیت اخلاقی از دیدگاه اسلام است که به بحث روشهای تربیتی میپردازد.
نویسندگان، این کتاب را بر اساس سرفصلهای مصوب این درس در طرح جدید اخلاق اسلامی نگاشتهاند که مجموعۀ موضوعات و مسایل اخلاقی را در سه بخش مذکور جای داده است. و در مقدمه آن اشاره کردهاند که از میان مباحث مختلف فلسفۀ اخلاق، تنها به دو محور بسنده شده و لذا کتاب، مدعی جامعیتی در این باره نیست؛ به خصوص که از پرداختن به دیدگاههای مختلف و بحثهای تطبیقی نیز خودداری شده و تنها بر مبانی اخلاق اسلامی متمرکز است. مستند بودن مطالب به منابع اولیه و معتبر اسلامی اعم از آیات و روایات، کلاننگری و نگاه فرابخشی به مسایل اخلاقی برای دوری از آفات جزیینگری، ملاحظۀ سطح عمومی مخاطبان، تلاش برای ایجاد ترتیب منطقی مباحث به صورت سازمان یافته، آگاهی از روشهای تربیت به جهت سلوک اخلاقی با استفاده از علوم روانشناسی و تربیتی؛ بخشی از مواردی است که در این مقدمه یادآوری شده است و توجه به آنها نشاندهندۀ مبانی، چارچوبها و اسلوب روشی بهکار رفته در این کتاب است که میتواند راهگشای نقد و بررسی آن قرار گیرد.
تحلیل ابعاد شکلی
الف. امتیازات:
از نقاط امتیاز ابعاد شکلی و صوری این اثر میتوان بر مواردی انگشت گذارد:
1. نوع نگارش و ادبیات بهکار رفته، روان و رسا بوده و نثر آن سنگین و ثقیل نیست. از اینرو میتوان گفت در اندازۀ فهم و ذهنیت دانشجویان امروزی نوشته و حتی تا آنجا که امکان داشته، اصطلاحات خاص علم اخلاق، به واژههایی فارسی و قابل فهم برگردانده شده است؛ مانند: «خودپسندی» بهجای عجب، «بیم و امید» بهجای خوف و رجاء، یا «کینهتوزی» بهجای حقد و مانند آن. البته استثنائاتی هم وجود دارد مثل «انکسار» یا «حزم» یا «خمود» که در این موارد هم توضیحات کتاب روشنگر است.
2. قواعد ادبی ویرایش و نگارش فارسی در مقایسه با کتابهای دیگری از این دست، مورد توجه قرار گرفته است.
3. حروفنگاری کتاب با توجه به رعایت میزان درشتی تیترها نسبت به متن یا تمایز آیات و روایات و نیز ریزنقش بودن پاورقیها و درشتنمایی منابع، بسیار مناسب است.
4. حجم کتاب برای یک درس دو واحدی کافی است.
ب. کاستیها:
از کمبودهای شکلی اثر میتوان به این موارد اشاره کرد:
1. صفحهآرایی کتاب بسیار ساده و بدون هرگونه تنوع بصری است. طرح جلد آن به هیچ روی، راضی کننده نیست؛ و چون این کتاب به عنوان درس عمومی در اختیار بسیاری از دانشجویان قرار میگیرد، رنگآمیزی و طراحی آن هیچگونه میل و رغبتی در مخاطب ایجاد نمیکند. لازم است تجدید نظر جدّی همراه با دقتهای فنی و هنری در آن صورت گیرد.
2. اصل متون عربی آیات و روایات در کتاب نیامده است و فقط به ترجمه آنها کفایت شده در حالیکه با توجه به ضرورت آشنایی دانشجویان با ظاهر متون اسلامی، ذکر آنها لازم بهنظر میرسد (حتی در قالب پاورقیهای ذیل هر صفحه).
3. در پارهای موارد شمارههای تیترهای انتخابی متن کتاب، تداخل پیدا کرده و خواننده را دچار سردرگمی میسازد؛ مانند: ص 148 – 150 که بهتر است عناوین، سادهتر شده و کتاب، از دستهبندیهای غیر ضرور، خودداری کند.
4. ویراستاری دوباره اثر میتواند پارهای از اشکالات پیشآمده را برطرف سازد.[2]
5. مهمتر از موارد پیش، رعایت «جامعیت صوری مؤلفههای ساختار شکلی یک کتاب علمی دانشگاهی» است.[3] اگر چه بعضی از آن عناصر (مانند: پیشگفتار، بیان صریح هدف اثر، مقدمه کلی کتاب، فهرست تفصیلی مطالب و فهرست منابع) را دارد اما جای موارد دیگری در این کتاب خالی است؛ مانند: فهرست کوتاه، نتیجهگیری کلی و نتیجهگیری در هر فصل، وجود جداول لازم برای تفهیم مطالب (موارد نادری وجود دارد)، خلاصه فصول، فهرست اعلام، فهرست موضوعی، کتابشناسی، تمرین و آزمونهای فصلی، معرفی منابع برای مطالعه بیشتر در هر فصل، پیشنهاد و ارائۀ پژوهش و تحقیق در هر فصل، و صراحت در ذکر مقدمه فصول.
بدون تردید فقدان چنین مؤلفههایی به انتقال محتوا و تفهیم کیفی اثر آسیب میرساند، در حالیکه التزام به این نشانهها در این دست کتابها، آن هم با مخاطبان عمومی دانشگاه، بسیار لازم به نظر میرسد.
تحلیل ابعاد محتوایی
الف. امتیازات:
با نگاه به محتوا میتوان موارد زیر را از نقاط قوت این کتاب برشمرد:
1. کاربرد اصطلاحات تخصصی علم اخلاق، مناسب است چرا که معمولاً معادلسازیها با ابهام همراه نیست؛ به غیر مواردی مانند صفحه 18 که هنگام بحث از رابطه علم اخلاق با حقوق، بهتر بود اصطلاحات این حوزه بهدرستی توضیح داده میشد تا ابهامات پیش آمده برطرف شود.[4]
2. اگر جامعیت محتوا را در نظر آوریم، با توجه به اهداف یاد شده در مقدمه کتاب، یعنی اولاً ارائۀ اطلاعات اخلاقی و ثانیاً تبیین راهکارهای عملی اخلاقی، میتوان گفت به این دو هدف نظر داشته، گرچه اشاره خواهیم کرد که این اصل در همۀ موارد رعایت نشده است.
3. انطباق محتوا با عنوان و فهرست، در کلیت اثر و در عناوین فهرستها برقرار است؛ چرا که کمتر، مطالب خارج از عناوین بهچشم میآید. از اینرو سعی میکند در زیر مجموعۀ ساختار تنظیمی عناوین کتاب حرکت کند.
4. عناوین کتاب با سرفصلهای مصوب برنامهریزی درسی درس اخلاق اسلامی، همخوانی دارد.
5. این کتاب در کلّیت خود از جهت تناسب برای تدریس در مقطع کارشناسی عمومی، مناسب ارزیابی میشود؛ گرچه کمبودهایی نیز دارد.
6. از نمونههای نوآوری در این اثر، نحوۀ تنظیم مطالب است که فرازهایی از مباحث فلسفۀ اخلاق، در جنب مباحث و مفاهیم نظری اخلاق و مباحث تربیتی، در یک مجموعه قرار گرفته تا امکان نگاه جامع اخلاقی فراهم آید.[5]
7. مهمترین معیار علمی بودن یک اثر، نظم منطقی آن است. در یک نگاه کلی میتوان انسجام این کتاب را مناسب دانست چرا که از «مبانی اخلاق» (در فصل مباحثی در کلیات و فلسفه اخلاق) آغاز کرده و سپس به بحث مفاهیم عام اخلاقی (در توصیف زشتیها و زیباییهای اخلاقی) پرداخته تا در نهایت به تربیت اخلاقی (مباحث عملی) بپردازد. نویسندگان محترم در ص 24 نیز به این نظم توجه دادهاند.
از نشانههای کار علمی، التزام به رعایت خط سیر منطقی است و از نشانههای کار کلاسیک علمی آن است که نویسنده، توجیه و تبیینی علمی بر نظم برگزیده و فلسفه تنظیم عناوین و ترتیب محتوای خود داشته باشد و بتواند فلسفۀ ترتیب فصول اثر را برای خواننده بازگو کند.
8. در خصوص منابع، ادعای نویسندگان این است که بهدلیل طرح اخلاق از دیدگاه اسلام تنها به منابع اصیل اسلامی مراجعه کردیم نه منابع دست دوم؛ اما این امر در خصوص دقت در استنادات، نسبی ارزیابی میشود چرا که اشکالاتی وجود دارد.
9. جهتگیری کلی این کتاب با هدف ارائۀ مفاهیم خاص اخلاق اسلامی و تبیین این راهبرد است که مکتب اسلام در حوزۀ مباحث اخلاقی، رهیافتها و دستورالعملهای ویژهای دارد. از اینرو، رویکرد اثر با فرهنگ اسلامی سازگاری دارد.
ب. کاستیها:
پارهای نواقص محتوایی این کتاب، از این قرار است:
1. اگر جامعیت کلی محتوای کتاب را با توجه به اهداف دوگانۀ تبیین اطلاعات اخلاقی و راهکارهای عملی، از امتیازات آن برشمردیم، اما از سوی دیگر، به طرح تمامی مسایل لازم زیربخشهای این دو حوزه دست نیافته است. همچنین به دلیل واضح نبودن اهداف هر فصل، مباحث مطرح در یک نقطۀ جامع و مشترک، به وحدت نرسیدند؛ بلکه بهتر بود اهداف هر فصل در ابتدای آن ذکر میشد.
2. توجه لازم به ذهنیت امروز دانشجو به خصوص نیازها، پرسشها، و روزآمد کردن اطلاعات اخلاقی، سبب میشود در تحریر این دست کتابها، زبانی را برای گفتگو انتخاب کنیم که در آن، رغبت، میل و شوق به همفکری علمی ایجاد شود؛ در حالیکه آثاری اینچنین کمتر از این ویژگی برخوردارند و نمیتوانند در خوانندۀ خود چنین شوقی ایجاد کنند. اگر روزآمدی اطلاعات به معنای رجوع به منابع جدید، بهرهگیری از ادبیات نو و یا طرح یک ترکیب منطقی نو نسبت به کتابهای پیشین باشد، هیچیک از این نشانهها در این کتاب نیست؛ و چون به نیازهای معرفتی کنونی توجه کمتری دارد به بسیاری پرسشهای ذهنی پاسخ نداده و در نتیجه جنبۀ کاربردی آن را کم کرده است.
3. بایستی در نحوۀ نظم و ترتیب محتوای کتاب دقت بیشتری داشت تا بتوان ادعا کرد از نظام منطقی قابل قبولی پیروی میکند؛ به ویژه برای خواننده، اتصال منظم حلقههای بحث تبیین شود، چرا که این ارتباط مشهود نیست. به عنوان نمونه چرا در بخش اول پس از عنوان جاودانگی اخلاق، موضوع عمل اخلاقی (در فصل سوم) طرح شده است؟! و یا در فصل اول بخش دوم، چرا بحث را از صفت نفسانی ایمان آغاز شده است؟! توجیه نحوۀ ترتیب و علت قرارگیری صفات نفسانی عمل کنندۀ 1و2و3 چیست؟ آیا بهصورت تصادفی در کنار یکدیگر قرار داده شدهاند؟! همچنین در بخش سوم، نحوۀ ترتیب روشهای دهگانۀ تربیت اخلاقی در اسلام روشن نیست.
بنابراین بهتر بود بحث مفاهیم عام اخلاقی در بخش دوم و تربیت اخلاقی از دیدگاه اسلام در بخش سوم، بهصورت منطقی دستهبندی شود تا بتوان اثبات کرد اسلام به یک سیستم نظاممند اخلاقی معتقد است. روشن است که فهرست کردن یکسری مفاهیم و یا روشهای تربیتی، بدون هرگونه تقدم و تاخر، توجیه معقولی ندارد و این امر، نوعی ابتلاء به آفت جزیینگری و یا آفت ردیفانگاری است.[6]
4. میزان ارجاع به منابع جدید برای گشایش یک بحث تطبیقی، بسیار کم است و اگرچه در مقدمۀ کتاب اشاره شده که به دلیل محدودیتهای زمانی و محتوایی، به بحثهای تطبیقی نپرداخته اما بهنظر میرسد در حوزۀ موضوعی کتاب و با توجه به شرایط ذهنی مخاطبان، اهتمام بر این امر لازم و در این ردیف، تطیبق با دیدگاههای نوین فلسفۀ اخلاق قابل توجه است.[7] بهتر بود پرسشهای مهم در خصوص فلسفۀ اخلاق اسلامی با ارجاع اجمالی به دیدگاههای متفکران جدید طرح میشد.
5. عنوان «مبانی اخلاق» برای بخش اول مناسب نیست؛ چرا که مبانی، عموماً به معنای اصول و پایههاست، در حالیکه در این بخش، از کلیات و واژۀ اخلاق و ارتباط آن با علوم دیگر و قدری از فلسفۀ اخلاق (که جنبۀ مبانی دارد) سخن رفته است. بنابراین واژۀ «کلیات» یا «مبادی» مناسبتر بود. بهتر است این بخش به دو فصل کلیات و مبانی تفکیک شود و نویسندگان تعریف روشنی از واژۀ مبانی نیز ارائه دهند.
6. مواردی از بیدقتی در استنادات و ارجاعات و شیوۀ منبعدهی یا عدم ذکر شماره صفحات در این اثر وجود دارد.[8] همچنین گاه، منابعی در فهرست آمده که در متن کتاب اثری از آن نیست.[9] و گاه کتابهایی در فهرست منابع نیامدهاند مانند: «فلسفۀ تعلیم و تربیت» دفتر همکاری حوزه و دانشگاه و «صحیفۀ سجادیه».
7. یکی از نیازهای این کتاب، اختصاص فصلی جدا (پیش از بخش مبانی)، به ضرورت کاربردی اخلاق اسلامی است؛ یعنی پاسخ به این پرسش که چرا بایستی اخلاق اسلامی بخوانیم؟ گر چه در صفحه 15 به این مسأله پرداخته ولی این سؤال را از دو جهت میتوان دنبال کرد: نخست، ضرورت اخلاق از زاویۀ چگونگی تأمین نیازهای خاص انسانی و سپس نقش و جایگاه درس اخلاق اسلامی در دانشگاه و تبیین این ضرورت که دانشجوی کنونی با وجود رشتهها و تخصصهای گوناگون دانشگاهی چه نیازی به این واحد درسی دارد؟ مسأله این است که جدای از نیازهای عمومی انسان به مسایل اخلاقی آیا نسبت و ارتباطی کاربردی بین این واحد درسی با تخصصهای علمی دانشگاهی وجود دارد؟ تحلیل و بررسی این پرسش در ایجاد رغبت و انگیزۀ علمی، نقش مهمی بازی میکند.
تحلیل و نتیجهگیری
در تحلیل نهایی، با توجه به امتیازات و کاستیهای یادشده، بر نکاتی چند تأکید میورزیم:
1. از مهمترین چالشهای کتابهای دانشگاهی به ویژه دروس عمومی معارف اسلامی، عدم ایجاد رغبت و انگیزۀ علمی و پژوهشی در دانشجویان است؛ چرا که خواننده با در دست گرفتن این نوع منابع درسی، کمتر میل به خواندن آنها پیدا میکند، چه رسد به انگیزههای جدیدی برای کارهای تحقیقی و مورد نیاز جامعه. شاید بتوان عوامل تحریک چنین اشتیاقی را در این مؤلفهها جستجو کرد:
الف. بهکارگیری مفاهیم نو از سویی و از جانب دیگر بهکار بستن ذوق و سلیقه در انتخاب و گزینش سرفصلها و عناوین و پرهیز از واژههای تکراری. حتی انتخاب عنوان اخلاق اسلامی نیز به دلیل تکراری بودن و ذهنیتهای ایجاد شده طی سالیان گذشته برای کتاب، عنوان مناسبی بهنظر نمیآید.
ب. بهکارگیری ادبیاتی روان اما نه الزاماً ساده و عامیانه بلکه ادبیاتی علمی که دانشجو را تشویق به پژوهش و به ویژه طرح پرسش و مسأله سازد؛ ادبیاتی که شرط را بیاورد اما جواب آن را به مخاطب واگذارد، مبتدا را بیان کند ولی خبر آن را از خواننده مطالبه کند نه ادبیاتی بسته، بسیط، و تحکّمی.
ج. بهرهگیری از ابزارهای علمی در کتابهای علمی آموزشی بسیار جدّی است؛ مانند استفاده از جداول، نمودارها، بردارها، آمار و ارقام، اشکال و در کل، مؤلفههای جامعیت صوری در ساختار شکلی کتاب.[10]
2. بایستی بهصورت همزمان دو کار شایسته در این دست کتابها (اخلاق اسلامی) صورت گیرد؛ نخست اثبات و تحلیل استدلالی نظام اخلاقی اسلام و سپس تطبیق کاربردی و مصداقی چالشهای اخلاقی جامعۀ هدف.
در مرحلۀ اول؛ تحلیل نظام اخلاقی اسلام به معنای: 1. اثبات این امر که اسلام، واجد نظام اخلاقی منسجم و کارآمد و متفاوت با مکاتب دیگر است؛ 2. تبیین مهمترین عناصر و مؤلفههای اخلاقی در مکتب اخلاقی اسلام؛ 3. برقراری نسبت بین مؤلفههای اخلاقی و ترسیم نحوۀ تقدم و تأخّر صفات اخلاقی از دیدگاه اسلام که به معنای ارائۀ نقشۀ راه اخلاقی است.
در مرحلۀ دوم، توانایی تطبیق به مصداق است که هر فردی بتواند تشخیص دهد در مواضع چالشهای اخلاقی گوناگون، کدام راهبرد اخلاقی معرفی شده در نظام جامع اخلاقی اسلام، میتواند برای وی چارهساز باشد.
بنابراین هدف آن است که مخاطبان این کتابها، به برتری استدلالی و عقلانی (نه شعاری و سلیقهای) نظام اخلاقی اسلام دست یابند و این امر با تشتت و ناهماهنگی در ساختار محتوایی دست نمیدهد. از جانب دیگر مخاطبان باید بتوانند معضلات اخلاقی را طبق نقشۀ راه اخلاقی، رهپویی کنند و به ریشهها و آثار چندجانبه دست یابند؛ یعنی بتواند تشخیص دهد هر فضیلت یا رذیلت اخلاقی، از چه فضایل و رذایل اخلاقی دیگری سرچشمه گرفته و به چه فضیلت و یا رذیلت دیگری منتهی خواهد شد. در غیر این صورت کتاب اخلاق اسلامی تنها به مباحث نظری، محدود میشود؛ گرچه متأسفانه معمولاً در این محدوده هم نظاممند و روشمند پیش نمیروند.[11]
پینوشتها:
.[1] مطالب تفصیلی بیشتر در خصوص نقد کتابهای اخلاق اسلامی را در کتب و مقالات دیگر نویسندۀ این سطور میتوان یافت.
به عنوان نمونه: ص 149 بند د. و ص163سطر 5. و یا ص 187 سطر3 و....[2]
[3]. در خصوص مؤلفههای چهاردهگانۀ جامعیت صوری، ر.ک: اصول راهنمای تهیه مقالات نقد، ص3 و نقد در تراز جهانی، ج2، ص 941 و نیز: متد نقد کتاب در حوزه علوم انسانی.
[4] . برخی از ابعاد این ارتباط (البته با تفاوتهایی) را در ص 25کتاب اخلاق اسلامی؛ مبانی و مفاهیم، دنبال کنید.
[5] . کتاب فلسفه اخلاق، ص6 در این خصوص بهتر عمل کرده است.
[6]. وقتی مسایل علمی را از منظر روش سیستمی تحلیل نکنیم، به دو آفت مهم روی خواهیم آورد: آفت جزیینگری و آفت ردیفانگاری که هر دو از آفات عمومی متدیک در مباحث روز جامعه علمی محسوب میشوند... جزیینگری به معنای خرد کردن مسایل یک کل مرتبط و اصالت به یک جزء و رها کردن سایر تناسبات آن است به نحوی که اجازه یک نگاه کلان و قرار دادن هر عنصر در نسبیت خودش را به ما نخواهد داد و ردیفانگاری به معنای پشت سرهم قرار دادن مسایل گوناگون یکدسته و کل خاص است بدون هرگونه طبقهبندی و یا اولویتبندی به نحوی که اجزای یک کل را در کنار هم بهصورت تسلسلی ردیف کرده ولی هرگز به مساله بهصورت سیستمی نمینگرد...(تحلیلی پیرامون نظام تعلیم و تربیت؛ نقد مقاله و دیدگاه صاحبنظران، ص104).
[7] . فلسفهاخلاق، ص6..[7]
.[8] مانند: ص212 پاورقی5. ص 220 پاورقی2. ص226 پاورقی3. ص230 پاورقی3. ص233 پاورقی4. ص236 پاورقی4. ص237 پاورقی1و 2. ص240 پاورقی4. ص243 پاورقی6 و 7. ص244 پاورقی6 و 7. ص88 پاورقی 2، و غیره.
[9]. مانند: ص252 شمارۀ 50 و منبع 86 و 34.
.[10] نقد در تراز جهانی، ج2، ص 941.
.[11] تحلیلی پیرامون نظام تعلیم و تربیت؛ نقد مقاله و دیدگاه صاحبنظران، ص 128و 139.
سوتیتر
از مهمترین چالشهای کتابهای دانشگاهی به ویژه دروس عمومی معارف اسلامی، عدم ایجاد رغبت و انگیزۀ علمی و پژوهشی در دانشجویان است؛ چرا که خواننده با در دست گرفتن این نوع منابع، کمتر میل به خواندن آنها پیدا میکند، چه رسد به انگیزههای جدیدی برای کارهای تحقیقی و مورد نیاز جامعه. شاید بتوان عوامل تحریک چنین اشتیاقی را در این مؤلفهها جستجو کرد: الف. بهکارگیری مفاهیم نو از سویی و از جانب دیگر بهکار بستن ذوق و سلیقه در انتخاب و گزینش سرفصلها و عناوین؛ ب. بهکارگیری ادبیاتی روان اما نه الزاماً ساده و عامیانه بلکه ادبیاتی علمی که دانشجو را تشویق به پژوهش و به ویژه طرح پرسش و مسأله سازد؛ ادبیاتی که شرط را بیاورد اما جواب آن را به مخاطب واگذارد، مبتدا را بیان کند ولی خبر آن را از خواننده مطالبه کند نه ادبیاتی بسته، بسیط، و تحکّمی.
بایستی بهصورت همزمان دو کار شایسته در این دست کتابها (اخلاق اسلامی) صورت گیرد؛ نخست اثبات و تحلیل استدلالی نظام اخلاقی اسلام و سپس تطبیق کاربردی و مصداقی چالشهای اخلاقی جامعۀ هدف. در مرحلۀ اول، تحلیل نظام اخلاقی اسلام به معنای: 1. اثبات این امر که اسلام، واجد نظام اخلاقی منسجم و کارآمد و متفاوت با مکاتب دیگر است؛ 2. تبیین مهمترین عناصر و مؤلفههای اخلاقی در مکتب اخلاقی اسلام؛ 3. برقراری نسبت بین مؤلفههای اخلاقی و ترسیم نحوۀ تقدم و تأخّر صفات اخلاقی از دیدگاه اسلام که به معنای ارائۀ نقشۀ راه اخلاقی است. مرحلۀ دوم، توانایی تطبیق به مصداق است که هر فردی بتواند تشخیص دهد در مواضع چالشهای اخلاقی گوناگون، کدام راهبرد اخلاقی معرفی شده در نظام جامع اخلاقی اسلام، میتواند برای وی چارهساز باشد.