
اشاره
حجتالاسلام والمسلمین دکتر محمود قیومزاده، استاد تمام گروه معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساوه، با سالها تجربه ارزشمند در تدریس دروس معارف اسلامی در دانشگاه، یکی از بهترین کسانی که میتواند در این بررسی یاریرسان باشد.
«ماتُريديّه؛ تاريخ، عقايد و اصول آن»، «ارمغان فمينيسم و كرامت بانوي مسلمان»، «تحول ذاتی در فلسفة اسلامی و دستاوردهای حرکت جوهری»، «راه روشن»، «پیامبر اکرم و یهود مدینه رفتارهای متقابل»، «اندیشه اسلامی مبدأ و معاد»، « قرآن، تعدد مسلك و رستگاري بشر؛ بحثي در كثرت گرايي ديني» از جمله کتابهای منتشر شده اوست.
معارف
در ابتدا بفرمایید آیا از نظر شما دروس معارف اسلامی در دانشگاهها به اهداف خود رسیده است؟
جهت پاسخ به این سئوال ابتدا باید دید هدف از ارائه دروس معارف اسلامی در دانشگاهها چه بوده است؟ در پاسخ باید به احتمالات مختلف در خصوص هدفگذاری دروس معارف اسلامی در دانشگاهها توجه کرد. گاهی دروس معارف اسلامی، دروس هویتی و شخصیتسازی خوانده میشود، به این معنا که آنچه در این دروس، اصل است تأثیرگذاری شخصیتی و ساختن هویت دینی و انقلابی دانشجو میباشد و لازم نیست در این دروس مثلاً آموزشی خاص و یاددهی مخصوص لحاظ شود. در این نگاه انتخاب اساتید این دروس و نحوه ارائه آن و متونی که به کار گرفته میشود و نیز شیوه تدریس باید به گونهای باشد که ساختار هویتی را تبیین و نشانهگذاری کند. اما باید گفت که کلاسهای معارف اسلامی حقیقتاً آموزشمحور و آموزشی به معنای دقیق است و باید برخی مفاهیم را در این کلاسها آموزش داده و انتقال یابد و اگر این مفاهیم و آموزشها دقیق و کامل نباشد تدریس دروس معارف و فعالیت استاد آن ناقص است، و لو در بعد تأثیر شخصیتی نقصی نباشد بلکه کامل هم باشد. به عبارت دیگر آیا نگاه به دروس معارف اسلامی این است که در این دروس دانش دینی منتقل شود یا لزومی به انتقال مفاهیم و دانش دینی نیست یا اصل نمیباشد بلکه در این دروس باید بستر تربیت دینی فراهم گردد و در این راستا لزومی به انتقال دانشی مخصوص و منحصر نمیباشد.
به نظر میرسد که حکمت ارائه دروس معارف اسلامی در دانشگاهها نمیتواند آموزش صرف و انتقال مفاهیم خاص دینی باشد. چرا که جنبه پرورشی و تربیتی این دروس بسیار قویتر از جنبه آموزشی است. اما پرورش و تربیت بدون علم و تحصیل مفاهیم و داشتن دانش و بنیان فکری، بیپایه و اساس است؛ پس باید گفت: اصل در هویتسازی دینی و شخصیت اسلامی و بسترسازی تربیت دین است ولی هویتسازی بیریشه مدنظر نیست بلکه هویتی برخاسته از آموزشی درست و بینشی منطقی و عقلی است. پس برای هدف اساسی و هویتسازی دینی باید آموزش صحیح و کامل هم داشت و جهت تحقق این هدف متغیرهای مختلفی دخیل هستند و امر واحد نتیجه دهنده این مسئله نخواهد بود؛ که به برخی از متغیرها در این زمینه اشاره میشود:
یک: انتخاب استاد مناسب این دروس؛ استادی که توانایی تأثیرگذاری شخصیتی داشته باشد، استادی که رفتار، منش، صحبت کردن، معاشرت و نحوه حضورش در کلاس و درس و تدریس پیام شخصیتی و نیز تأثیر هویتی داشته باشد و خصوصاً که در عمل و رفتار و گفتار زبان دانشگاه و دانشگاهی یعنی زبان علم، تحقیق، پژوهش، منطق و رفتار و واکنش عالمانه و دانشمندانه با پرهیز از تحکم و یکجانبهگفتاری و رفتاری همراه با خوی خوش و خلق نیکو داشته باشد.
اگر استادی پذیرش علمی، دانشی و منطقی نداشته و خوش اخلاقی و رفتاری در او برجسته نباشد امکان تأثیرگذاریاش بسیار ناچیز بوده و در راستای هدفگذاری دروس معارف اسلامی موفقیتی نخواهد داشت. باید استاد معارف علممحور بوده و مقبولیت پژوهشی و علمی داشته و معتقد و موفق به زبان دانشگاه باشد.
دو: انتخاب متن خوب و قوی؛ متنی که هم به روز باشد و جدیدترین مطالب علمی و سئوالات پیرامون موضوع بحث و درس را بررسی کرده وبا آن مواجهه علمی و منطقی داشته و هم استدلالی و منطقی سخن گفته باشد. سخن منطقی به معنای منطق ارسطویی و رد و اثبات فلسفی محض نیست بلکه با متد منطق کیفی و استدلال منطق فازی، توجیه گرایانه منطقی و مورد پذیرش حداکثری باشد و این به آن معناست که مشکل و نگاهی اجتماعی به خود گرفته باشد. متنها و استدلالهای تجریدی محض نمیتوانند با نیازها و مسائل و مشکلات اجتماعی ارتباط برقرار کند؛ لذا تأثیرگذاری کافی نخواهند داشت. البته این مطلب و سخن مجال دیگری میطلبد.
سه: نحوه ارائه دروس؛ به این معنا که اولاً جذابیت ارائه دروس کسل کننده و بیروح و غیرفعال و ساکت نباشد و ثانیاً از روشهای تأثیرگذار در زمینه کمک آموزشی استفاده کافی برده شود که حقیقتاً روش و نحوه در تأثیرگذاری متن و محتوای خوب یا بد کاملاً تأثیرگذار است. البته به این نکته باید توجه داشت که مباحث سیاسی و مسائل حکومتی و مشکلات اجتماعی در مواجهه با این دروس بیتأثیر نیست و در نحوه ارائه دروس معارف اسلامی باید این جهات را مد نظر داشت و این نکته با ظرافت استاد و کیاست و تجربه و علم و حلم او کاملاً مرتبط است.
چهار: جذابیت کلاس و جغرافیای آن و نورپردازی و یا نکات سلیقهای در طراحی آن؛ که نباید این متغیر وابسته در زمینه تأثیرگذاری دروس معارف اسلامی را از نظر دور داشت.
پنج: موقعیت تهاجمی دفاعی ارائه دهنده این دروس یا موقعیت انصاف، همکاری، همراهی و اقناعی استاد؛ توضیح این متغیر وابسته در حوزه اثرگذاری دروس معارف اسلامی، البته بسیار فراتر از این نوشتار است. ویژگی خاص دروس معارف اسلامی مقتضی است که انواع سئوالات، شبهات و مشکلات در حوزههای سیاسی و انقلاب، اجتماعی و اقتصاد، فرهنگی، دینی و اخلاقی در کلاس دروس معارف اسلامی به ذهن مخاطب و دانشجو تداعی میکند و انتظار این است که استاد دروس معارف اسلامی، پاسخگو و حلّال آنها باشد. طبعاً دانشجو مطالبی از این دست مطرح میکند که البته از استاد انتظار تسلط بر همه آنها و یا امکان رفع همه آنها نیست اما نحوه مواجهه استاد با این دست مباحث و موقعیتی که به خود میگیرد در ذهنیت مخاطب و برداشت دانشجو و تأثیرگذاری دروس معارف اسلامی مهم است و برای کارآمدی دروس باید این جهت را هم مدنظر جدی داشت.
شش: تلقی دانشجو و توقع او از دروس معارف اسلامی و هدفی که دارد؛ پرواضح است که باید دید چه مناسباتی در شکلدهی هدف دانشجو از دروس معارف اسلامی دخیل بودهاند. دانشجویی که به هدف کسب نمره دروس معارف اسلامی را اخذ نموده و شرکت میکند و تلقی اجرایی بودن از این دروس دارد و یا غیر علمی بودن این دروس ذهن او را مشغول میکند با دانشجویی که هدف کسب مراتب علمی و تقویت بینش مذهبی از این دروس داشته کاملاً متفاوت بوده و این مسئله تأثیرگذاری دروس معارف اسلامی را تحت تأثیر قرار میدهد.
پس از بیان عمده متغیرهای تأثیرگذاری دروس معارف اسلامی به نکاتی باید توجه داشت و آن اینکه ضرورت بهروزرسانی مرتب و مداوم دروس معارف اسلامی و پیگیری جدیدترین مطارحات در زمینه محتوای دروس معارف اسلامی هم در حوزه متن و هم شیوه و هم استاد این دروس، و نیز نیاز محور بودن دروس معارف اسلامی در این راستا قابل تبیین و تحقق است. کیفی بودن علمی اساتید دروس معارف اسلامی و پرباری پژوهش آنان که با آشنایی آنها با تحقیقات جدید همراه است قابل توجه میباشد و استاد را با زبان دانشگاه مطرح میکند؛ بنابراین لازم است در قالب کتاب، مقاله، سخنرانی و گفتگوی علمی و جلسات پرسش و پاسخ، استاد این دروس، خود را معرفی و بشناساند.
نکته دیگر در زمینه کارنامه دروس معارف اسلامی در دانشگاهها، توجه به موانع تأثیرگذاری صحیح و کامل این دروس در دانشگاهها میباشد. این موانع که واقعاً وجود دارد و تأثیرات خود را هم میگذارد ذوابعاد بوده و از جنبههای مختلف قابل توجه و تأمل میباشند؛ موانع داخلی و بیرونی و نیز موانع مربوط به متن درسی که مثلاً محتوا به صورت نوشتاری یا شفاهی یا تصویری و مانند آن باشد. موانع مربوط به روش تدریس و یا توانایی علمی و فنی استاد و نیز ویژگیهای شخصیتی او یا مانع تأثیرگذاری در زمینه ارزشیابی دروس و تصور غیرتخصصی بودن از آن و موانعی از سوی اجتماع، خانوادهها و نیز تفکر حاکم بر دانشگاه و امثال آن است که البته باید جداگانه در این خصوص بحث و بررسی داشت.
کارنامه چهل ساله دروس معارف اسلامی در دانشگاهها را چگونه بررسی میکنید؟
جهت پاسخگویی به این پرسش مهم، باید توجه داشت که اثرگذاری دروس معارف اسلامی در دانشگاهها متنوع بوده و اگر در یک جنبهای قوت لازم را نداشته قطعاً در جنبههای دیگر از قوت خوبی برخوردار است. مثلاً در زمینه پاسخگویی شبهات روز شاید از کارنامه انتظار بیشتری میرفت، ولی در زمینه انتقال مفاهیم مذهبی و دینی و نیز در زمینه هویت دینی و انقلابی از قوت برخوردار است و گواه آن حضور جوانان دانشجو در برنامههای دینی، ملی، انقلابی و فعالیتهای عمرانی و غیرعمرانی بسیج است. البته باید کارنامه را در این جهت با فعالیت رقیب و سرمایهگذاری که مخالفان انقلاب و نظام و دین برای به انحراف کشاندن اعتقادی، اخلاقی و فرهنگی جوانان و دانشجویان داشتهاند سنجید.
بخشی از کارنامه مثبت دروس معارف اسلامی خنثی کردن فعالیتهای رقبا و ناموفق نمودن کارنامه آنان با توجه به سرمایهگذاری عظیمی که داشتهاند، میباشد. باید توجه داشت که وضعیت مطلوب و ایدهآل نمیتواند ملاک ارزیابی کارنامه باشد که آن وضعیت به سادگی قابل بررسی نیست؛ اما توجه به این نکته که اگر دروس معارف اسلامی در دانشگاهها نبود چه وضعیتی حاکم بود و جوانان و دانشجویان با انبوهی از فعالیتهای غیرانقلابی و غیردینی رقیب به کجا کشانده شده بودند، میتواند کارنامه ارائه دروس معارف اسلامی در دانشگاهها را تا حدی شفاف و سربلند کند؛ گو اینکه تحقیقات میدانی و پیمایشی صورت گرفته دراین خصوص از دانشجویان و غیردانشجویان گویای توفیق قابل قبول و کارنامه مثبتی از ارائه دروس معارف اسلامی در دانشگاهها میباشد.
ناگفته نماند که این به آن معنا نیست که وضعیت مطلوب را فراموش کنیم و چالشهای پیش روی دروس معارف اسلامی در دانشگاهها را نادیده گرفته و بیتوجه به آنها باشیم بلکه باید رو به سوی آینده مطلوب با برنامهریزی دقیق و همه جانبه در رفع چالشهای پیش رو و تأثیرگذار حداکثری دروس و رفع موانع آن و کارنامهای موفق بکوشیم، انشاءالله.
سوتیتر
به نظر میرسد که حکمت ارائه دروس معارف اسلامی در دانشگاهها نمیتواند آموزش صرف و انتقال مفاهیم خاص دینی باشد؛ چرا که جنبه پرورشی و تربیتی این دروس بسیار قویتر از جنبه آموزشی است. اما پرورش و تربیت بدون علم و تحصیل مفاهیم و داشتن دانش و بنیان فکری، بیپایه و اساس است؛ پس باید گفت: اصل در هویتسازی دینی و شخصیت اسلامی و بسترسازی تربیت دین است ولی هویتسازی بیریشه مدنظر نیست بلکه هویتی برخاسته از آموزشی درست و بینشی منطقی و عقلی است. پس برای هدف اساسی و هویتسازی دینی باید آموزش صحیح و کامل هم داشت و جهت تحقق این هدف متغیرهای مختلفی دخیل هستند؛ از جمله: یک: انتخاب استاد مناسب این دروس؛ دو: انتخاب متن خوب و قوی؛ سه: نحوه ارائه دروس؛ چهار: جذابیت کلاس و جغرافیای آن و نورپردازی و یا نکات سلیقهای در طراحی آن؛ پنج: موقعیت تهاجمی دفاعی ارائه دهنده این دروس یا موقعیت انصاف، همکاری، همراهی و اقناعی استاد؛ شش: تلقی دانشجو و توقع او از دروس معارف اسلامی و هدفی که دارد.