
اشاره
نام کتاب: افق تمدنی آینده انقلاب اسلامی
نویسنده: ابوذر مظاهری
نشر: آرما
قطع و تعداد صفحات: 228
این کتاب، پژوهشی است بر مبنای «آیندهپژوهی» انقلاب اسلامی. در این اثر پس از تبیین مبانی و روشهای آیندهپژوهی انقلاب اسلامی، آیندههای ممکن، محتمل و مطلوب انقلاب اسلامی ایران مورد بررسی قرار میگیرد. محتملترین آینده انقلاب، دستیابی به تمدننوین اسلامی است که با بررسی ظرفیتهای تمدنی انقلاب اسلامی، سنجش و ارزیابی شده است.
با تشکر از نویسنده محترم، چکیده تقدیمی ایشان را از کتاب خود، پیشکش مخاطبان فرهیخته معارف میکنیم.
معارف
مقدمه
انقلاب اسلامی همانگونه که در وقوع و تحقق، شگفتی بسیاری بر انگیخت در نتایج و آینده خود نیز پرسشهای زیادی ایجاد کرده که امروزه با توجه به تداوم و توسعه انقلاب و عبور از مراحل وقوع، استقرار و تثبیت، به صورت جدی مطرح شدهاند.
الف. ساحت مفهومی انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی بهعنوان واقعیتی عینی در سه سطح و ساحتِ مفهومی قابل تبیین است؛ سطحبندیای که در آیندهشناسی انقلاب بسیار مؤثر و تعیینکننده است. عبارتنداز:
1. جنبش اجتماعی
انقلاب اسلامی در این ساحت از نوع جنبشهای اجتماعی دانسته شده و با نگاه و معیارهای جامعهشناختی بررسی و شناخته میشود. مطابق این دیدگاه، انقلاب اسلامی واکنشی است به تغییر و تحولات اقتصادی و اجتماعی که عمدتاً در ده/ پانزده سال پایانی حکومت محمدرضاشاه پهلوی ایجاد شده است؛ واکنشی که با جنبههای سیاسی و ایدئولوژیک هم مرتبط شد و به قیام عمومی مردم و سقوط حکومت شاه انجامید. آسیب دیدن روحانیان از این تغییرات، آنها را نیز به عرصه مبارزه کشاند و به دلیل اینکه ارتباط تنگاتنگی با مردم داشتند، توانستند با بسیج تودهای مردم، رهبری مبارزه را بهدست گرفته، نهایتاً در بهمن 57 به پیروزی برسند. تغییر ساختار سیاسی مهمترین دستاورد این انقلاب بود و تابهحال توانسته است با غلبه بر موانع و مشکلات، نظام سیاسی خود را استقرار بخشد و تثبیت کند.
2. انقلاب ایدئولوژیک
در این تعریف، اختلاف ایدئولوژیکی میان جریان اسلامگرا و سلطنتطلب، منشأ اصلی اختلاف و اعتراض شمرده میشود. ریشه این کشمکش به قرنها قبل برمیگردد و تا پیش از انقلاب اسلامی، درگیریهای مقطعی متعددی میان پادشاهان و روحانیان، بهعنوان رهبران دو جریان مزبور درگرفته بود؛ تا اینکه در دوره اخیر سلطنت، پهلویها با گرایش به غرب، اختلاف ایدئولوژیکی عمیقتری با جریان اسلامگرا پیدا کردند، و درگیریها سختتر و شدیدتر شد. بالاخره در یک کشمکش انقلابی، اسلامگراها توانستند با استفاده از ابزارهای مختلف و بسیج عمومی مردم، ضربه نهایی را به جریان رقیب وارد ساخته، نظام شاهنشاهی را ساقط کنند. برقراری نظام اسلامی و ملاک و معیار قرار گرفتن قانون اسلام، مهمترین دستاورد این انقلاب بوده و در عرضه الگوی مردمسالاری دینی یا دموکراسی اسلامی تا اندازهای توفیق داشته است.
3. نهضت الهی
در ساحت مفهومی سوم، انقلاب اسلامی از جنس نهضتهای الهی که توسط انبیا صورت گرفته، به شمار میآید. در این سطح، انقلاب اسلامی، اعمال اراده الهی برای بیدارسازی انسانها و بازگشت آنها به ارزشهای دینی است. روشن است که پیش از انقلاب اسلامی، روند تاریخ بشر در جهت بیخدایی و دور شدن از تعالیم الهی، به اوج خود رسیده بود؛ تا جایی که برخی اندیشمندان غربی از مرگ خدا سخن گفتند. در مقابل، انقلاب اسلامی بهتعبیر اندیشمندان غربی، نشانه بازگشت خدا به زندگی بشر بود.
انقلاب اسلامی در بیان رهبران این انقلاب نیز چنین سطح مفهومیای دارد. حضرت امام(ره) معتقد بودند بیداری ملت ایران «به دست خدا پیدا شده است، و بشر نمیتواند اینطور كار را بكند»؛این انقلاب، «یك نظر الهی» است و «قدرتی مافوق طبیعت در این قضیه، و راهنمای این امر [است]». دست خدا بود که «از متن ملت جوشیده است».
برد جهانی پیام انقلاب اسلامی در مرحله اول، نشئتگرفته از این سطح مفهومی انقلاب است و بیداری بشر که از اهداف انقلاب اسلامی است، در این ساحت مفهومی معنا مییابد.
ب. فلسفه تاریخ مبنای نظری آیندهپژوهی انقلاب اسلامی
آینده انقلاب اسلامی به عنوان یک پدیده مهم و تأثیرگذار به نوع تفسیر ما از فلسفه تاریخ بستگی دارد. به طور خاص در بحث آینده انقلاب اسلامی، تأمل درباره فلسفه تاریخ و پایان آن، نتایج ذیل را به دنبال خواهد داشت:
1. آرمانها، افقها و آیندههای مطلوب را برای ما مستدل و قطعی میسازد و چنانچه اشاره شد کار آیندهپژوه تبدیل آیندههای مطلوب به آیندههای محتمل است.
2. داشتن شناخت درست از روند تاریخ بشریت و منطق تحول آن و نیز پایان تاریخ، این باور را در ما ایجاد میکند که آیندهداری انقلاب اسلامی در گرو هماهنگی با این روند و منطق و آن پایان است.
3. دیدگاه تکاملی یا انحطاطی نسبت به روند تاریخ و دیدگاه خوشبینانه و بدبینانه نسبت به پایان تاریخ، تأثیر مستقیم در خوشبینی یا بدبینی ما نسبت به آینده انقلاب اسلامی دارد.
ج. روش آیندهشناسی انقلاب اسلامی
با توجه به مبانی بحث، بهنظر میرسد مناسبترین روش برای آیندهشناسی انقلاب اسلامی دو چیز است: شناخت و شناسایی عوامل محرکه و بهاصطلاح، پیشرانهای آینده و تحلیل روندهای گذشته و برونیابی آنها در آینده. معتقدیم آینده هر ملتی، بر این پایههای اساسی، یعنی اهداف و آرمانها، ظرفیتهای موجود، روندها و توانایی بهرهگیری از فرصتها و ظرفیتها استوار است.
1. شناسایی پیشرانها (عوامل محرکه)
در پدیدههای بشری مانند برخی حوزههای دیگر دو دسته عوامل را به عنوان عوامل محرکه میتوان شناسایی کرد:
1. عوامل پیشبرنده؛ یعنی همان علتهای فاعلی و مادی، آن چیزهایی است که از پشت سر تاریخ یک ملت را به جلو میراند. عواملی همچون اندیشه پویا و تعالیخواه، تاریخ درخشان، خودآگاهی و هویت ملی مثبت، توان مادی و معنوی بالا، و انگیزههای قوی که در همین فصل تحت عنوان ظرفیتشناسی و بعدتر در ظرفیتهای تمدنی انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
2. عوامل پیشکشنده، همان علت غایی است که از جلو تاریخ یک ملت را پیش میکشد؛ همچون اهداف و آرمانها.
1ـ1. افقشناسی (بررسی عوامل پیشکشنده)
یکی از مهمترین روشهای شناخت آینده جوامع، توجه به آرمانها، اهداف و آرزوهای بلند مدت آنهاست؛ زیرا اهداف کوتاه مدت به خوبی نمیتواند آینده یک حرکت عمیق و ریشهای مانند انقلاب اسلامی را روشن سازد. از آنجا که مبنای ما در بررسی آینده انقلاب اسلامی توجه به فلسفه الهی تاریخ و اقتضائات آن است، در روش نیز بایستی به مؤلفههای بلند مدت توجه کنیم. اینکه امام خمینی(ره) میفرمایند: «انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت است»، تنها بیان یک آرزوی دور دست نیست، بلکه مطابق وعدههای الهی و مطابق فلسفه الهی تاریخ این پیوستگی یک روند قابل پیشبینی و آیندهشناسانه است.
2ـ1.ظرفیتشناسی (بررسی عوامل پیشبرنده)
ظرفیتشناسی انقلاب اسلامی در دو سطح میتواند صورت بگیرد: 1.پیش از دستیابی به یک تصویر روشن و مصداقی از آینده انقلاب؛ 2. پس از بررسی آیندههای ممکن و دستیابی به تصوری نسبتاً مصداقی و روشن از آینده محتمل و مطلوب انقلاب اسلامی. در مرحله اول، سؤال این است که انقلاب اسلامی برای آیندهداری و حضور موفق در آینده بهطورکلی و اجمال، دارای چه ظرفیتهایی است؛ و در مرحله دوم، پرسش از ظرفیتهای انقلاب برای دستیابی به یک آینده مشخص و معیّن است. آنچه در اینجا به آن پرداخته میشود، یک نوع بحث پیشینی است. ظرفیتشناسی پسینی یعنی بعد از مشخص شدن آینده محتمل انقلاب اسلامی.
2. روندشناسی (تحلیل و برونیابی روند)
روندها دو دستهاند: روندهای عام و خاص. منظور از روندهای عام همان قوانین و سنتهایی است که مبتنی بر فلسفه تاریخ میتوان ارائه کرد و روندهای خاص روندهایی هستند که در یک بازه زمانی مشخص در تاریخ یک ملت شناسایی میشوند. مبتنی بر مبانی آیندهشناسی انقلاب اسلامی، شناسایی از آینده پدیدهای مانند انقلاب اسلامی، زمانی درست صورت میگیرد که به هر دو روند عام و خاص توجه شود.
سعی میکنیم با تلفیق دو الگوی عام و خاص در بستر تاریخ ایران، روندهای شکلدهنده به آینده انقلاب اسلامی را شناسایی کنیم. جهت دستیابی به روند خاص از خلقیات و رویههای تا حدودی ثابت ایرانیان در طول تاریخ بهره میگیریم. سپس نقاط تلفیق و همراهی روند خاص را با روند عام، یعنی قوانین حاکم بر تاریخ بشریت (فلسفه تاریخ)، برجسته میکنیم و نشان میدهیم که تاریخ ایران با وجود زمینههای قبلی، در دوره اسلامی و بعد از گرایش به تشیع با روند عام و روند الهی حاکم بر تاریخ بشریت همراه شده و به اقتضای این همراهی و تا زمانی که این همراهی ادامه دارد، از موفقیت و پیروزی راه حق، بهرهمند خواهد شد.
1ـ2 برونیابی روندها در آینده ایران اسلامی
برونیابی روند در واقع تمدید یا تعمیم یک روند به آینده است. این کار معمولاً با گردآوری دادههای تاریخی و تنظیم آنها بر روی یک منحنی صورت میگیرد. اگر چه این روش بیشتر در روندهایی صورت میگیرد که خود را به شکل آمار و ارقام نشان میدهند تا بتوان تغییر روندها را به شکل نموار ترسیم کرد، اما به نظر میرسد در حوزه مباحث کیفی هم میتوان چنین روشی را به کار برد.
توجه هم زمان به روندهای عام و خاص و دنبال کردن خط ارتباطی میان این دو گونه روند تا اندازه زیادی ما را در نزدیک کردن پیشبینیهای احتمالی به پیشبینیهای حتمی و قطعی کمک میکند و همین ما را در برونیابی روند به صورت مطمئنتر یاری میرساند.
2ـ 2. تحلیل تأثیر بر روند در آینده ایران اسلامی
امروزه در علم آیندهپژوهی علاوه بر تحلیل و برونیابی روند، به رویدادهایی که میتوانند بر روند تأثیر بگذارند نیز توجه میشود. منظور از رویدادها هر چیزی است که در پیوستگی مفروض در یک روند، گسست ایجاد میکنند؛ اعم از چالشها، تهدیدها و رویدادها و اتفاقات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی ارزش محور.
این موارد خواه ناخواه در مسیر تداوم روند تکاملی آینده ایران اسلامی قرار دارند که شناسایی، حل و عبور از آنها برای آینده ایجاد فرصت میکند و در مقابل نادیده گرفتن و حل نشده رها کردن آنها، آینده موفقیتآمیز را تهدید میکند.
د. چگونگی آینده انقلاب اسلامی
در ادبیات آیندهپژوهی درباره هر پدیده از سه نوع آینده میتوان سخن گفت: آیندههای ممکن، آیندههای محتمل و آیندههای مطلوب. آینده ممکن، عبارت است از: هر چیزی اعم از خوب یا بد، محتمل یا بعید که میتواند در آینده رخ دهد. آینده محتمل، آنچه بهاحتمال بسیار زیاد، مبتنی بر استمرار روندهای کنونی در آینده بهوقوع خواهد پیوست. و آیندههای مرجّح یا مطلوب، به مطلوبترین و مرجّحترین رویدادهای آینده گفته میشود.
آینده مطلوب مانند یک چشمانداز نظری و عملی در ترسیم آیندههای ممکن و محتمل تأثیر بسزایی دارد. لذا ابتدا آینده مطلوب انقلاب اسلامی بایستی مورد بررسی قرار گیرد و سپس به آیندههای ممکن و آینده محتمل پرداخت.
1. آینده مطلوب انقلاب اسلامی
پاسخی است به این دو سؤال که آینده باید چگونه باشد یا بهتر است چگونه باشد؟ «باید» و «بهتر» از مفاهیم ارزشی هستند و مبتنیبر ارزشها، مبانی و آرمانها ترسیم میشوند. مطلوبترین و آرمانیترین آیندهای که میتوان برای انقلاب اسلامی فرض کرد، تداوم این انقلاب تا ظهور حضرت حجت(عج) و رسیدن به حکومت جهانی موعود است. البته، پیشبینی و فرض چنین آیندهای، نیازمند در نظرگرفتن معیارهای دقیقی است که در نهایت، موجب حدس ما درباره این آینده خواهد شد.
2. آیندههای ممکن انقلاب اسلامی
روشن است که پرسش از امکان در اینجا، رهاسازی موضوع میان انبوهی از حدسها و گمانها از صفر تا صد نیست؛ بلکه هر یک از مبانی، روشها و دیدگاهها به شکل ذیل موجب تحدید حدسها و گمانهزنیها درباره این موضوع میشوند:
مبنای نظری (فلسفه تاریخ) بحث آینده و حرکت تاریخ را بین دو جهت کلی، یعنی تکامل الهی یا توسعه بشری محدود میکند؛ بنابراین آیندهداری انقلاب اسلامی بهناچار در یکی از این جهات معنا پیدا میکند.
روشهای بحث(شناساییپیشرانها و روندشناسی) نیز هر کدام چارچوبهایی برای گمانهزنی آینده انقلاب اسلامی مشخص میکنند.
دیدگاه کارشناسان نیز میتواند گمانهزنی را با جزئیات بیشتر و مصداقیتر محدود کند.
حال با توجه به محدودیتهای صورتگرفته، چند گزینه را میتوان درباره آینده انقلاب اسلامی مطرح ساخت:
1. عادیشدن و استحاله؛
2. مهار و کنترل؛
3. تداوم، توسعه و تکامل.
بر اساس دیدگاه عادیشدن و استحاله، سرنوشت اغلب انقلابها مخصوصاً انقلابهای ایدئولوژیک از بینرفتن شور انقلابی و عادیشدن و روزمرگی و در نهایت، استحاله و برگشت انقلاب از اهداف و ارزشهای خود است. پیشفرض غلط این پیشبینی این است که استحاله و برگشت از ارزشهای انقلاب را به دلیل غیرواقعی و غیرممکنبودن، کهنه و سنتیبودن، متصلب و خشونتآمیزبودن، قطعی و مفروض گرفته است. برگشتن از ارزشهای انقلاب بر اساس این دیدگاه، نتیجه عقلانیترشدن و معقولتر فکرکردن، میباشد.
بر اساس دیدگاه مهار و کنترل انقلاب اسلامی از بیرون از مرزهای جغرافیایی به دو صورت فیزیکی و فرهنگی کنترل و مهار خواهد شد. بهطورکلی، انقلابها بهویژه انقلابهایی با پیام جهانی، برهمزننده وضعیت موجود هستند و حافظان وضع موجود طبیعتاً به مقابله با آن خواهند پرداخت و درصدد مهار آن برمیآیند. برای ارزیابی این نظریه باید نتایج اقدامات طرف مقابل را بررسی كنیم و ببینیم این اقدامات تا چه اندازه توانسته است، انقلاب اسلامی را مهار و کنترل کند. روشن است که برنامهریزیهای معارضان انقلاب اسلامی، نتوانسته است تابهحال این انقلاب را از اهداف و آرمانهایش منصرف کند و یا به تندادن به نظم موجود مجبور سازد و بیحاصلبودن این برنامهها در جهات: 1. گسترش اسلام و بیداری اسلامی 2. صدور انقلاب اسلامی 3. توسعه روابط و گسترش نفوذ ایران، بوده است.
دیدگاه توسعه وتکامل معتقد است: سهم عواملی که انقلاب اسلامی را در رسیدن به تکامل و توسعه پشتیبانی میکند، اگر بیشتر از موانع و عوامل کندکننده نباشد، بهطور قطع کمتر نیست؛ مهمترین آنها اینکه انقلاب اسلامی معجزهای بود که خداوند برای بهانجامرساندن رسالتی بزرگ در عصر غیبت، آن را خلق کرد. قاعدتاً این انقلاب تا زمانی که رسالت خود را بهطور اطمینانبخش بهانجام نرساند، ناتمام نمیماند.
3. تمدن نوین اسلامی آینده محتمل انقلاب اسلامی
از میان آیندههایی که میتوان برای انقلاب اسلامی پیشبینی کرد، سومین پیشبینی، یعنی تکامل و توسعه انقلاب، از احتمال بالاتری برخوردار است؛ اما این پیشبینی با تعیین مراحل تکامل و پلههای ترقی انقلاب نیازمند تجزیه و تحلیل بیشتری است. این مراحل در بهترین بیان به پنج مرحله تقسیم میشوند که عبارتاند از:
1. مرحله انقلاب؛
2. مرحله نظامسازی؛
3. مرحله دولت اسلامی؛
4. مرحله کشور اسلامی؛
5. مرحله تمدن اسلامی.
تمدن اسلامی، کاملترین نقطه ارتقا و بسط انقلاب اسلامی تا پیش از ظهور حضرت مهدی(عج) است. برای تبیین این مرحله، باید دید آیا انقلاب اسلامی ظرفیتهای لازم برای دستیابی به این مرحله را دارد یا خیر؟
ظرفیتهای تمدنی انقلاب اسلامی
انسانها برای بالابردن سطح زندگیشان در همه بعدها و همه ساحتها، نیاز به بهرهگیری از دو منشأ الهی و بشری دارند. انقلاب اسلامی، توان بهرهبرداری از این هر دو منشأ را دارد؛ هم از منشأ بشری ذخیره زیادی در اختیار دارد و هم از منشأ الهی و دینی، از توان بالای یک دین جامع و کامل برخوردار است. این ظرفیتهای عبارتند از:
1. دین اسلام، به ویژه آرمانها و افقهایی که این دین پیش روی بشریت گشوده است، از چنان ظرفیتهایی در مسیر رشد و تعالی برخوردار است که هر ملتی که به آن اعتقاد و التزام پیدا کند، کمال و برتری آن حتمی خواهد بود. برخورداری از آرمانهای بلند و اهداف متعالی، دارای جامعیت و جاودانگی، تکبعدی ندیدن انسان و جهان، جهانگرایی و عدم اکتفا به خود، هویتبخش و پویا بودن از مهمترین این ظرفیتهاست که انقلاب اسلامی از آنها بینسیب نمانده است.
2. انقلاب اسلامی وارث حکمت متعالیه و فلسفه صدرایی است. فلسفه در عالم اسلامی با حکمت متعالیه به آرامش رسید و ساکن شد و همین سکونت و استقرار، این فلسفه را به فلسفه حرکت و پویایی مبدل ساخت.
3. باور به تکامل تاریخ و پیروزی حق بر باطل، هر گروه حقیقتخواه و حقجویی را بهسوی پیروزی و موفقیت میبرد. انقلاب اسلامی، خود محصول این نوع نگاه به تاریخ و آینده آن است.
4. فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی، بر پایه ولایت الهی و مشارکت مردمی استوار شده است. انقلاب اسلامی توانسته است عقلانیبودن این الگو را عینیسازی کند و از سطح نظری به سطح عملی و عینی بکشاند.
5. تمدن آینده باید از ظرفیت بالای مفهومسازی برخوردار باشد و انقلاب اسلامی در این زمینه ظرفیت زیادی دارد.
6. سهم ایران اسلامی و تشیع در تمدن گذشته اسلامی انکارناپذیر است. این دوره تمدنی که متعلق به اسلام است، ویژگیها و سطح لازم و نه کافی را برای این دارد که در انقلاب اسلامی، بهعنوان پیشینه تمدنی درنظر گرفته شود.
7. تمدن آینده که در مقابلِ تمدن کنونی پدید میآید، افزون بر تبادل فرهنگی، باید استقلال فرهنگی ویژهای داشته باشد؛ بهخصوص با توجه به اینکه تمدن کنونی با جهانیشدن و دهکده جهانی جایی برای فرهنگهای غیرغربی باقی نگذاشته است. انقلاب اسلامی نیز با وجود برخی تعاملها و تداخلهای فرهنگی با غرب، توانسته است استقلال فرهنگی خود را حفظ کند.
7. یک قوم و ملت تمدنساز باید بهلحاظ ظرفیتها و تواناییهایی روحی و روانی، برتریهای خاصی داشته باشد. با توجه به همین دلیل است که همه اقوام، تمدنساز نمیشوند. در اینمیان روشن است که ملت ایران ظرفیتهای روحی و روانی چشمگیر در این زمینه دارد.
8. ظرفیتهای مادی در فرایند تمدنسازی از اهمیت خاصی برخوردارند. ایران اسلامی از این جهت نیز دارای ظرفیتهای بالایی است.
سوتیتر
مناسبترین روش برای آیندهشناسی انقلاب اسلامی دو چیز است: شناخت و شناسایی عوامل محرکه و بهاصطلاح، پیشرانهای آینده و تحلیل روندهای گذشته و برونیابی آنها در آینده. معتقدیم آینده هر ملتی، بر این پایههای اساسی، یعنی اهداف و آرمانها، ظرفیتهای موجود، روندها و توانایی بهرهگیری از فرصتها و ظرفیتها استوار است. امروزه در علم آیندهپژوهی علاوه بر تحلیل و برونیابی روند، به رویدادهایی که میتوانند بر روند تأثیر بگذارند نیز توجه میشود. منظور از رویدادها هر چیزی است که در پیوستگی مفروض در یک روند، گسست ایجاد میکنند؛ اعم از چالشها، تهدیدها و رویدادها و اتفاقات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی ارزش محور. این موارد خواه ناخواه در مسیر تداوم روند تکاملی آینده ایران اسلامی قرار دارند که شناسایی، حل و عبور از آنها برای آینده ایجاد فرصت میکند و در مقابل نادیده گرفتن و حل نشده رها کردن آنها، آینده موفقیتآمیز را تهدید میکند.
بر اساس دیدگاه مهار و کنترل انقلاب اسلامی از بیرون از مرزها، به دو صورت فیزیکی و فرهنگی کنترل و مهار خواهد شد. بهطورکلی، انقلابها بهویژه انقلابهایی با پیام جهانی، برهمزننده وضعیت موجود هستند و حافظان وضع موجود طبیعتاً به مقابله با آن خواهند پرداخت و درصدد مهار آن برمیآیند. از میان آیندههایی که میتوان برای انقلاب اسلامی پیشبینی کرد، سومین پیشبینی، یعنی تکامل و توسعه انقلاب، از احتمال بالاتری برخوردار است؛ اما این پیشبینی با تعیین مراحل تکامل و پلههای ترقی انقلاب نیازمند تجزیه و تحلیل بیشتری است. این مراحل در بهترین بیان به پنج مرحله تقسیم میشوند که عبارتاند از: 1.مرحله انقلاب؛ 2.مرحله نظامسازی؛ 3.مرحله دولت اسلامی؛ 4.مرحله کشور اسلامی؛ 5.مرحله تمدن اسلامی. برای تبیین این مرحله، باید دید آیا انقلاب اسلامی ظرفیتهای لازم برای دستیابی به این مرحله را دارد یا خیر؟