
اشاره
حجتالاسلام حبیباله بابایی استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی است.
از وی آثاری چون: «جستاری نظری در باب تمدن»، «رنج عرفانی و شور اجتماعی: کارکردهای یاد واقعه عاشورا در جهان امروز » و «تمدن و تجدد در اندیشه معاصر عرب» به چاپ رسیده است.
معارف
درآمد
اگر انقلاب اسلامی شعار تمدن اسلامی را برای طرح بدیل، رقیب و یا حتی خصم تمدن غرب طرح نموده است، آوردۀ این رقابت و گاه این خصومت متقابل بین ایران و آمریکا (نمونه تمدنی غرب)، در جمهوری اسلامی چه بوده است؟ این مقاله با تأکید بر این سئوال و کارکردهای تمدنی غربشناسی، نقد غرب و تضاد با آن، و گاه احتیاط و تندروی در پرهیز از غرب در تجربه جمهوری اسلامی، به آوردههای نظری، سندی و عملی این عنصر در گذشتۀ چهل سالۀ تمدنی در ایران میپردازد.
بازیِ تضاد
برخی معتقدند که رابطه ایران و غرب در زمان طاغوت، کم و بیش در قالب یک بازی «شبه تعاونی» (cooperative game) بود، اما با رخداد انقلاب اسلامی در ایران و موضعگیری امام خمینی(ره)، این بازی عوض شد و تبدیل به «بازی تضاد» (conflict game) شد. در وضعیت بعد از انقلاب نه فقط استثمار ایران غیر ممکن به نظر میرسید، بلکه خطر سرایت انقلاب به بقیه کشورهای اسلامی و حتی غیراسلامی نیز وجود داشت. کشورهای غربی که پیش از این در اندلس و در امپراتوری عثمانی ضرباتی از ناحیه مسلمانان دیده بودند، اکنون با انقلاب اسلامی با یک موج سوم از گسترش اسلام روبرو شدند. در نتیجه روابط با ایران که قبلاً مبتنی بر یک روابط استثماری و آرامش تحت سلطه بود، تبدیل به بازی تضاد جدی ایران و غرب شد. آمریکا و کشورهای اروپایی، انواع مدلهای بازی تضاد بر ضد ایران را تهیه کردند و از حمله نظامی عراق تا تهاجم علمی و فرهنگی به ایران، این تضاد و تعارض را ادامه دادند.[1] اکنون پرسش این است که کارکرد تمدنی «بازی تضاد» که ناخواسته برای جمهوری اسلامی رقم خورده، چه بوده است؟ مسلماً این بازی «تضاد» چه آنجا که آغازگر آن غرب باشد و چه آنجا که نقطه آغاز آن با انقلاب اسلامی بوده باشد، برای هر دو طرف غربی و اسلامی و یا آمریکایی و ایرانی، کارکرد تمدنی داشته و دارد.
تبیین تمدنی از «بازی تضاد» در گذشته جمهوری اسلامی در سه سطح قابل بررسی و تحلیل است: 1) در سطح نظریاتی که منجر به شکلگیری انقلاب اسلامی و سپس جمهوری اسلامی گردید؛ 2) در سطح اسنادی (اسناد بالادستی) مانند قانون اساسی، که مبتنی بر نظریات رهبران دخیل در انقلاب تهیه شد؛ و 3) در سطح عملی و تحقق عینی آرمانها و شعارها و برنامهها که بخشی از آن برآمده از نظریات و یا اسناد بوده، بخشی دیگر برآمده از مصالح و نیازها و ضرورتها در شرایط زمانی و زمینهای در جمهوری اسلامی بوده است.
این نوشته در سه سطح «نظریات، اسناد، و کارنامه عملی» به بررسی مسئله فوق و پاسخ به پرسش از کارکردهای تمدنی «تضاد با غرب» در جمهوری اسلامی میپردازد. در سطح نظریات، اندیشه غربشناسی امام خمینی(ره) مورد تأکید قرار خواهد گرفت؛ در سطح اسناد، قانون اساسی مورد توجه قرار میگیرد؛ و در سطح عمل و عینیت اجتماعی مروری عادی به گذشته چهل ساله جمهوری اسلامی و سطح مواجهه و نوع برخورد آن با تمدن مغرب زمین خواهیم داشت.
الف) نظریات انقلابی در مواجهه با غرب
در شکلگیری نحوه مواجهه ما با غرب نظریات مختلفی وجود دارد که مسلماً هر یک از آنها در شکلگیری اسناد و رویکرد جمهوری اسلامی در روابط خارجهاش اثر گذار بوده است. در میان این نظریات آنچه که در شکلگیری تجربه تمدنی جمهوری اسلامی در مواجهه با غرب اهمیت داشته، نظریه امام خمینی(ره) است. نظریه امام(ره) از آن رو اهمیت دارد که افکار ایشان همزمان با شکلگیری قانون اساسی در فضای عمومی جامعه مطرح و موثر بوده است، و شاگردان و مریدان ایشان (مانند شهید بهشتی) در نوشتن قانون اساسی نقش اصلی را داشتهاند.
امام(ره) نه غرب در غرب را، بلکه غرب آمدۀ به شرق و آثار فرهنگی، سیاسی و اقتصادی آن را میبیند و رویههای استعماری آن را مورد نقد و چالش قرار میدهد. هرچند رویکرد علمی امام(ره) نفی و ستیز مطلق با غرب نبود، اما جنبههای استعماری غرب و ضرورت مقابله با آن در اندیشه ایشان برجسته بوده است. امام(ره) در عین پذیرش نقطههای مثبت تمدن، علم، پیشرفت، و هنر، با رویههای غیرانسانی، غیر اخلاقی، و استعماری در غرب به مخالفت و بلکه مبارزه میپردازد. ایشان در این موضع میگویند: «ما هرگز داخل درهای بسته زندگی نمیکنیم»، «ما تمدن غرب را قبول داریم، لکن مفاسدش را نمیپذیریم»، «ما پیشرفتهای دنیای غرب را میپذیریم، ولی مفاسد غرب را که خود آنان از آن ناله میکنند، نه.»[2]
یکی از نکات بسیار مهم در غربشناسی امام(ره) این است که ایشان به گونهای «غرب در غرب» را از «غرب آمده به شرق» تفکیک کرده و تأکید میکند که اساساً جوامع غربی چیزی را که به نام علم صادر میکنند غیر از آن علمی است که خود دارند و از آن سود میبرند: «غرب بسیار چیزهای مفیدی دارد که برای خودش نگه داشته و یک قدری از آنها را صادر کرده است؛ با بسیاری از جنایتها به ممالک شرق. آن چیزی که آنها به اسم علم صادر میکنند، ... آن غیر از آنی است که پیش خودشان است... این چیزهایی که نفع دارد برای همه، [در] اختیار ما نمیگذارند...»؛ برای همین «آنی که آنها به ما میخواهند تحویل بدهند، تحویل نگیرید...اگر چنانچه [غربیها] به ما از علوم خودشان یک چیزی بخواهند بدهند، یک چیزی که به درد ما بخورد، نمیدهند».[3]
با توجه به آنچه امام(ره) از غرب گفته است، میتوان اصولی را در مواجهه با غرب به دست آورد؛ که برخی از این اصول عبارتند از: تقابل با غربباوری و غربزدگی؛ استقلالطلبی فکری ـ فرهنگی؛ ترویج بومیگرایی؛ و بازگشت به اسلام.
در این میان، تقابل با غربباوری و غربزدگی، در ترسیم تمدن اسلامیِ منهای غرب، مهم و جدی بوده است. امام خمینی(ره) دغدغه تقابل با غربباوری و غربزدگی را داشت و این امر را برای جامعه اسلامی امری ضروری میدانست. غربزدگی در تلقی امام(ره) توانسته تأثیر بسیار منفی در جامعه اسلامی بگذارد و گونهای از خودبیگانگی برای مسلمانان به ارمغان بیاورد: «ما اگر بخواهیم واقعاً مملكتمان نجات پیدا كند، مقدّم بر همه این است كه از این غربزدگى نجات پیدا كنیم. شما ملاحظه كنید، حتى اسم خیابانهاى ما روزولت، چرچیل، چه! خوب چرا؟ براى اینكه ما براى خودمان شخصیتى قائل نیستیم.»[4]
بعد از رحلت امام خمینی ره، به رغم تحولاتی که ایران در دوره ثبات، سازندگی، اصلاحات و غیره به خود دید، نظریات رهبری جمهوری اسلامی در چارچوب نظریات امام ره تغییری پیدا نکرد و بلکه همان نظریات چه آنجایی که تمدن و تجدد غرب را به رسمیت بشناسد و نقاط مثبت آن را هم ببیند و چه آنجایی که رویه استعماری غرب را دیده و با آن به مقابله بپردازد، ادامه یافته و بلکه تفصیل پیدا کرد. آیت الله خامنهای هرچند در شکلگیری اسناد جمهوری اسلامی، جایگاهی مانند شهید بهشتی نداشت و یا در دوره تأسیس جمهوری اسلامی نقشی مانند شهید مطهری ایفا نکرد، اما ایشان در دوره رهبری خود بعد از امام(ره)، در مواجهه با غرب و نظام سلطه در راستای اسناد جمهوری اسلامی، نظریات غربشناسانه رهبران سیاسی ایران را توسعه و تعمیق بخشیده و ابعاد جدیدی بدان افزوده است. وی آنجا که در مورد نقاط مثبت تمدن غرب سخن میگوید به صراحت و شجاعت از ویژگیهای مثبت غرب یاد میکند و تأکید میکند که: «نکات مثبت در غرب: روح خطرپذیری، ابتکار، اقدام، انضباط، دعوت به کار و تلاش، وقتشناسی، رعایت دقایق و ذرههای سرمایه انسانی، شکوفا کردن استعدادها، دعوت به سازندگی، دعوت به تولید ثروت، نوسازی دنیا. اینها نقاط اشتراک بین ما و غرب است .. اگر هم در منابع خودمان باشد باید آنها را فرابگیریم و عمل کنیم.» [5] تأکید ایشان بر ابعاد مثبت غرب، هرگز به معنای نادیده گرفتن جنبههای سیاسی نظام سلطه نیست. رهبر معظم انقلاب همواره بر هشیاری در برابر نظام سلطه بویژه سلطۀ آمریکایی و مقاومت در برابر آن تأکید کرده است.
ب) اسناد جمهوری اسلامی در مواجهه با غرب
در اصل یازدهم قانون اساسی، تمدن اسلامی با ادبیات «امت اسلامی» نگاشته شده است. وجود این اصل مترقی در قانون اساسی نشان از وجود رویکرد تمدنی در شکلگیری این قانون در تاریخ جمهوری اسلامی دارد. برای درک ذهنیت تمدنی در میان قانوننویسانِ مجلس قانون اساسی، لازم است مشروح مذاکرات نمایندگان آن مجلس مورد توجه قرار گیرد. آنچه بهدست میآید چند سطحی بودن نخبگان قانون اساسی است که برخی دغدغه ایجاد یک امت اسلام و کلانترین نظام اسلامی در مقیاس جهانی را دارند، برخی بر ایجاد وحدت بین مسلمانان در داخل و خارج تأکید میکنند، و برخی نیز ایجاد وحدت بین شیعه و سنی آن هم در داخل ایران را دنبال میکنند. از سوی دیگر، شهید بهشتی به عنوان یکی از طراحان اصل یازدهم، تقریر متفاوت و مترقیای از این اصل ارائه میکند. وی با ادبیاتی خاصتر و تمدنیتر این اصل را چنین تفسیر و توضیح میدهد:
«از نظر تعالیم مقدس اسلام، نظام اسلامی در هر گوشه از جهان تحقق پیدا کند، حکومتی به وجود میآورد که مسئولیتش در داخل مرز محدودی قرار نمیگیرد و نسبت به همه انسانها و به خصوص همه مسلمانها دارای تعهد و مسئولیت میشود و بر طبق تعالیم اسلام این طبع و خصلت حکومت اسلامی است. در عصر ما که ... برحسب آمارهای نسبتاً مستند در حدود هشتصد میلیون مسلمان در روی کره زمین زندگی میکنند، وقتی در قسمتی از سرزمین اسلام حکومتی با هویت اسلامی به وجود میآید از همان آغاز تشکیل باید خود را نگران و مسئول وضع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی و معنوی و روحی همۀ این هشتصد میلیون بداند؛ ولی نه بدان معنا که این حکومت میخواهد قلمرو خودش ر اگسترش دهد و سرزمینهای دیگر را با زور متصرف شود و به خود ملحق کند، هرگز نه، بلکه بدان معنا که باید به کمک این مسلمانان بشتابد و با کمک یکدیگر وضعی برای خود به وجود بیاورند که آنها نیز خود را دارای نظام اسلامی بیابند و وقتی این نظامها همه اسلامی شد، آن وقت تشکیل یک واحد سیاسی بزرگ جهانی در لوای اسلام امری است طبیعی و درست. به همین دلیل باید از همین مرحله آغاز و مرحله نخستین ملت انقلابی مسلمان ایران، پیوستگی و یگانگی خودش را با همه این هشتصد میلیون مدّ نظر قرار دهد.»[6]
آنچه از این اصل به دست میآید اولاً تأکید بر مقولۀ «امت» به جای «تمدن» در قانون اساسی است، و ثانیاً تأکید بر جهان اسلام به جای «کشور» و یا «دولت ـ ملت در ایران» است، و ثالثاً مقوله انسجام و وحدت در مقیاس جهان اسلام و در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است.
اما آنچه که از قانون اساسی در مورد نفی غیر غربی را میتوان در نظر داشت، اصول مربوط به نفی سلطۀ غیر در اصول 151 تا 154 قانون اساسی است. آنچه در این اصول مورد تأکید است، نفی سلطه غیر و تأکید بر استقلال ملی و اسلامی در کشور، و تأکید بر مستضعفین در برابر مستکبران است. بدون شک در مواجهه با نظام سلطه و در مقابله با جریان استعماری غرب، چنین اصولی در میان رهبران و سیاستمداران جمهوری اسلامی نقشآفرین و موثر بوده است. همین مفاد و محتوا در اصل 2 قانون اساسی، و همینطور دو اصل 145و 146 قانون اساسی نیز مورد تأکید قرار گرفته و در آن هرگونه سلطه و ستم، و هرگونه نفوذی از ناحیه بیگانگان و عضویت آنها در ارتش و نیروهای انتظامی کشور، و یا وجود پایگاه نظامی بیگانه در خاک کشور، ممنوع اعلام شده است.
ج) کارنامه عینی و عَمَلی نظام
مواجهه جمهوری اسلامی با تمدن غرب در نقطههای مختلفی رخ داده که برخی از آن نقاط در سطح امت اسلام اثرات بیشتری داشته و برخی نیز توفیق چندانی در بسط تمدنی امت اسلام پیدا نکرده است. ارزیابی هر یک از این نقطهها کار دشواری است که باید با ابزار و متدهای کمی و کیفی در جامعهشناسی انجام یابد. در این مقاله با مروری به برخی از نکات، تلاش میکنیم صرفاً به گمانههایی در سرگذشت تمدنی جمهوری اسلامی در مواجهه با غرب بپردازیم.
در طبقهبندی موضوعات عینی و کارنامه عملی جمهوری اسلامی در مواجهه با غرب، چندین نکته را میتوان برجسته ساخت. نخست اینکه در این کارنامه، همیشه سند و یا نظر مقدم بر ساحت عمل نبوده است؛ بلکه گاه سرعت تحولات عینی و عملی بیشتر از تحولات نظری وسندی بوده است. خاستگاه تقدم عملی جمهوری اسلامی بر جنبههای نظری و سندی آن نیازهای متراکم و متنوع و بسیار گذران جمهوری اسلامی بوده است و نقطه قوت و ثبات عملیات جمهوری اسلامی در وضعیت سیال و متنوع، وجود سیستم «ولایت» در نظام ولایت فقیه و دو شخص ممتاز ولی فقیه (امام خمینی(ره)، و آیتالله خامنهای) بوده که توانسته در نقطههای کور فرهنگی و تمدنی، حوزههای عملی را معطل بر کاستیهای نظری در حوزه و دانشگاه نکند و یا آینده تمدنی جهان اسلام را بر وضعیت ناگوار و ناکآرمد سیستمهای دولتی در ایران و یا در کشورهای اسلامی منوط و محدود نگرداند.
نکته دیگر اینکه رشد و توسعه جمهوری اسلامی در مواجهه با تمدن غرب، ضرورتاً رشد و توسعه منطقی نبوده است، بلکه توسعهای معطوف به نیازهای داخلی از یک سو، و پاسخی معطوف به رفتارها و کنشهای تمدن غرب در تقابل با دنیای اسلام و فرایند تمدنی در جمهوری اسلامی بوده است. از این رو، بررسی و ارزیابی تمدنی جمهوری اسلامی در نقاط چالش با غرب را باید در نقطههای مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، و غیره جستجو کرد و بدین نکته نیز توجه کرد که رشد و توسعه تمدنی در هر یک از این محورها، در یک سطح نبوده است. رشد نظامی در جمهوری اسلامی مسلماً بیشتر از رشد اقتصادی بوده است و این به سبب تنگناها و تهدیدهایی از جهان غرب بوده است که موجب انگیزه، پیشرفت و خوداتکاییِ روزافزونی شده است؛ در حالی که چنین ضرورتی در حوزه امور علمی و گاه فرهنگی محسوس و ملموس نبوده است و یا حتی در حوزۀ اقتصادی به سبب نبود چنین فشاری (قبل از دوره تحریمهای اخیر) و فقدان چنین انگیزهای، پیشرفت قابل توجهی حاصل نشده و استقلال لازم در آن زمینه به دست نیامد.
1. کارنامه فرهنگی مواجهه با غرب در سطح جهان اسلام
آیا جمهوری اسلامی در مواجهه فرهنگی با غرب، آوردهای تمدنی داشته است یا نه؟ و ثانیاً آیا این آوردۀ فرهنگی در سطح فرهنگ جهان اسلام و در سطح تمدنی مسلمانان اثری داشته یا نه؟ آنچه دراین باره میتوان گفت این است که آوردههای جمهوری اسلامی در مواجهه فرهنگی با غرب نه زیاد و نه برجسته بوده است و نه در سطح جهان اسلام بازتاب زیادی داشته است. در این میان برخی از نمادهای فرهنگی جدید در دوره بعد از انقلاب اسلامی قابل توجه است؛[7] انتقاد از موسیقی غرب، انتقاد از کنسرتهای مختلط و گاه مقابلۀ با آن و اخیراً شکلگیری زمینههای موسیقی دینی و انقلابی، انتقاد از کشف حجاب و وضع قانون حجاب در ایران، طراحی مدلهای حجاب ایرانی ـ اسلامی، مقابله با رمانهای غربی و تلاش در جایگزینی رمانهای اسلامی و داستانهای واقعی دفاع مقدس، استفاده از چفیه در سطوح عالی نظام و در میان برخی از نخبگان انقلابی به مثابه نماد بسیج و مقاومت و شهادت، به لحاظ ساختاری جلوگیری از مدارس مختلط، جلوگیری قانونی از شکلگیری مراکز فساد و فحشا، راهاندازی رادیو و تلویزیون اسلامی و تحفظ بر احکام و ظواهر شرعی در برنامههای رسانهای از جمله نمادهای فرهنگی انقلاب در مواجهه با نمادهای غرب سکولار بوده است.
حال، آیا چنین تغییراتی در فرهنگ ایرانیان آثاری در جوامع اسلامی و یا حتی جوامع شیعی مانند لبنان و یا عراق داشته است؟ به نظر میرسد سطح تغییرات اینچنینی بیشتر محصور در ایران بوده و نخبگان ایرانی در انتقال این نمادها به دنیای اسلام توفیق چندانی نداشتهاند.
ضعف مقاومت فرهنگی در ایران بعد از انقلاب موجب شده است که به رغم وجود نمادهای متعدد فرهنگی ـ اسلامی، همچنان نمادهای فرهنگ غربی در درون زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان ایرانی وجود دارد و در این باره به جرأت میتوان گفت که استقلال سیاسی ما هنوز به استقلال فرهنگی نرسیده است. استفاده از اجناس آمریکایی، رواج زبان انگلیسی ـ آمریکایی، رواج سبک زندگی آمریکایی در شهرهای امروز ایران، نمایش فیلمها و کارتونهای آمریکایی در میان کودکان و خانوادهها، حرص و ولع نخبگان در توجه به آمریکا و ارزشهای آمریکایی، خوف و هراس برخی از سیاستمداران از قدرت اقتصادی و نظامی آمریکا، همه نشان از خودباختگی درونی و فرهنگی در جهان اسلام و بلکه در ایران امروز دارد.
2. کارنامه سیاسی مواجهه با غرب در سطح دنیای اسلام
در تحولات سیاسی بعد از جمهوری اسلامی، غربستیزی در سطوح مختلفی انجام یافت که مسلماً برخی از آنها از سطح ایران تجاوز نکرده و برخی دیگر نیز در سطح جهان اسلام شیوع یافت. مثلاً روز قدس و مبارزه با اسرائیل، و یا روز مبارزه با استکبار و تسخیر لانه جاسوسی، و یا آتش زدن پرچم آمریکا، و یا شعار مرگبر آمریکا نه فقط در ایران بلکه در برخی دیگر از کشورهای اسلامی هم رواج یافته است. البته برخی از این نمادهای استکبارستیزی مانند مسئله «فلسطین» قبل از انقلاب نیز در کشورهای اسلامی رایج بوده، اما بعد از انقلاب این قبیل مواضع سیاسی شدت گرفت و برخی از مسئلههای جدید نیز مانند روز «قدس» بدان افزوده شده است و برخی نیز مانند حمله به سفارت آمریکا به عنوان یک سنت سیاسی و اعتراضی مبارزه با استکبار در میان برخی از معترضان و منتقدان پذیرفته شده و مورد عمل قرار گرفت. از سوی دیگر، برخی از مسائل سیاسی بین ایران و غرب به ویژه ایران و آمریکا مانند «قطع روابط ایران و آمریکا»، یا «سیاستهای نفتی ایران و سعی در تحریم نفتی غرب» تقریباً در هیچ یک از کشورهای اسلامی مورد قبول و یا دست کم مورد عمل قرار نگرفت و چنین سیاست غربستیزانهای عملاً شیوع نیافت و در این نقطه، پیوند و پیوستگیای در میان امت اسلام و یا دول اسلامی ایجاد نشد. البته اصل خصومت با غرب به ویژه آمریکا، علقهها و پیوندهایی را بین ایران و برخی از دول اسلامی مانند لیبی ایجاد کرد.[8] با وجود چنین علقههایی، این روابط موردی بوده و در سطح دنیای اسلام شیوع و رواج نداشته است.
3. کارنامه علمی مواجهه با غرب در جهان اسلام
تطورات علمی ایرانیان در مواجهه و مقابله با غرب را میتوان در تحریمهای فکری و علمی جمهوری اسلامی توسط نهادهای مختلف علمی در غرب، مشاهده کرد. باید دید که تحریمهای علمی و تکنولوژیک جمهوری اسلامی از ناحیه غرب و تلاش علمی جمهوری اسلامی در گذر از دیوارهای تحریم، چگونه در پژوهشهای ایرانیان در زمینههای نانو، سلولهای بنیادین، لیزر، میکروالکترونیک، روبوتیک، و بالاخره در دانش کامل چرخه سوخت هستهای، پیشرفت ایجاد کرده است. آنچه که از «فهمی هویدی» در مورد پیشرفتهای دانشی ایرانیان بعد از انقلاب اسلامی در مقایسه با وضعیت مصر نقل گردیده، قابل توجه است:
«ما و ایرانیها بیش از سی سال پیش در فضای بینالمللی در یک سطح بودیم. ایرانیها راه مبارزه و مقاومت در برابر ابرقدرتها، به خصوص آمریکا را انتخاب کردند و ما مسیر سازش را برگزیدیم. ما هر سال مزد خیانتمان به اعراب را از طرف آمریکا در قالب 4 میلیارد کمک بلاعوض میگرفتیم و ایرانیها از همان اول فشار سیاسی، اقتصادی و تحریم و جنگ داخلی و جنگ نابرابر را تجربه کردند... امروز ایران از یک قدرت منطقهای به یک قدرت جهانی تبدیل شده که هیچ مشکلی در سطح منطقه و جهان بدون جلب نظر ایران قابل حل نیست. کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا 64 بار هر کدام عبارت "ایران" را در مناظره تلوزیونی خود به کار میبرند. گویی حریفی جز ایران در سطح جهان ندارند... دیگر اینکه ایرانیها در تمام علوم استراتژیک، از هستهای تا فضایی و تا نانو و شبیه سازی و پزشکی و .. جز ده کشور برتر جهان میباشند. در صنایع موشکی چهارمین قدرت دنیا و از نظر دقت و سرعت موشکهایش شاید اولین کشور دنیاست. در منطقه جزیره امن و ثبات است و ما علیرغم حمایت آمریکا و اخذ کمکهای سالیانه دغدغه تهیه یک وعده قرص نان برای اکثر مردممان داریم.»[9]
4. کارنامه نظامی مواجهه با غرب
یکی از مهمترین دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با غرب، دستاوردهای نظامی بوده است؛ که اتفاقاً توانسته است زمینههای شکلگیری جبهههای مقاومت در میان ملتهای مظلوم و مستضعف را به وجود آورده و ما را در شکلگیری «امت مقاومت» که پروژه اصلی آن، دفاع از خود میباشد، یاری رساند. جمهوری اسلامی علاوه بر ساخت انواع سلاحها و تجهیزات نظامی مانند هواپیماهای بدون سرنشین، پهباد، بالگردهای شاهد، شباویز و بالگردهای ضد تانک، در زمینه ساخت و تولید انواع موشکهای بالستیک، دوربرد زمین به زمین و زمین به هوا، بسیار پیشرفت داشته است. توسعه و صدور تکنولوژی موشکهای مقاومت در میان جنبشهای مقاومت شیعی و سنی در لبنان، عراق، فلسطین، یمن، و سوریه عملاً نوعی از پیوند و همبستگی را در میان مستضعفان مسلمان به وجود آورده است. علاوه بر تکنولوژی موشکی، ظهور روحیه مقاومت و خودباوری در برابر حملات نظامی غرب و اسرائیل، ترس هژمونیک از اسرائیل و آمریکا را به ویژه در جنگ سی و سه روزه لبنان در هم شکست و باور به «امکان مقاومت» در برابر نظام سلطه را در جهان اسلامی نهادینه کرد.
امنیت هستیشناختی برخاسته از مقابله با غرب
نکته مهمی که باید در این باره مورد توجه قرار بگیرد، امنیت هستیشناختی به مثابه کارکرد تمدنی غربستیزی جمهوری اسلامی و تأثیر آن در جهان اسلام است. هرچند شاید در یک نگاه صوری، ستیز با غرب امری سلبی تلقی شود که کارکردی جز سلب و نیستی نبوده است، اما همین سلب و نیستی و مقاومت در برابر غرب، ولو به قیمت اختلال در امنیت فیزیکی، موجب تقویت امنیت هستیشناختیِ ما شده، حس استقلال را در ما بیدار نموده و «حیات بدون غرب»، و «پیشرفت در پرتو دین» را در باورهای ما ممکن نموده است.
نظام جمهوری اسلامی قصد دارد عادتها و رویههای عادی شده خود را در روابط خارجی به عنوان اهداف سیاست خارجی پیگیری کند. هرگونه وقفه در این رویهها و عادتها تهدید کننده تلقی میشود. از این رو، جدایی جمهوری اسلامی از این عادتها و رویهها حتی آنهایی که دارای هزینههای مادی و کاهشدهنده امنیت فیزیکی هستند، اضطراب آفرین و موجب ناامنی هستیشناختی خواهد بود. در نتیجه، چون تعاملات خارجی عادت شده، هویت را تثبیت میکند و امنیت هستیشناختی به بار میآورد، این کشور به آنها تعلق خاطر پیدا میکند و به آنها استمرار میبخشد. در حقیقت، جمهوری اسلامی برای فائق آمدن بر ناامنی هستیشناختی و اضطراب هویتی، به الگوهای رفتاری ثابت و تغییرناپذیر متوسل میشود که پریشانی روانی را در کام خود فرو میبرد و هویت آن را حفظ میکند. ناامنی هستیشناختی، جمهوری اسلامی را برمیانگیزد تا بعضی از رفتارهایی را که نشاندهندۀ هویت اسلامی انقلابی آن است در سیاست خارجی به نمایش گذارد. این رفتارها و رویههای خاص ممکن است همکاریجویانه یا منازعهآمیز باشد؛ زیرا رفتارها و تعاملاتی موضوعیت دارند که تثبیت و تقویت کنند هویت اسلامی و انقلابی جمهوری اسلامی باشند. به همین دلیل، در بعضی از حوزههای موضوعی، پافشاری بر هویت اسلامی نظام باعث میشود، روابط منازعهآمیز با دیگران تداوم یابد. برای اینکه استمرار آنها برای حفظ هویت جمهوری اسلامی ضروری و حیاتی است و نمیتوان از آنها چشمپوشی کرد. [10]
شایان ذکر است مقوله «استقلال» و تأکید بر توانایی خود و ایستادگی در حفظ و رشد و توسعه خودِ فردی و اجتماعی در ادبیات امام خمینی(ره) به همین معنای امنیت هستیشناسانه بوده است.[11]
بدینسان، هرچند مواجهه و مقابله با غرب موجب امنیت فیزیکی نشده باشد، اما مهمتر از امنیت فیزیکی، امنیت هستیشناختی را برای ما به ارمغان آورده است. این رویکرد در دورترین نقاط دنیای اسلام آثار قابل توجهی داشته است. مثلا در اندونزی، انقلاب اسلامی موجب نوعی از غربستیزی از یک سو و خودباوری در میان مسلمانان گردیده است.[12]
پینوشتها:
[1] . فرامرز رفیع پور، تضاد غرب و شرق، ص 429-432.
[2] . صحیفه نور ج 3، ص 159، ج 5، ص 129، و ج 3، ص 159.
[3] . صحیفه نور، ج 8 ص 7، و ج 10، ص 55. همین طور در این باره ر.ک: علی خالقی آکند، امام خمینی و گفتمان غرب، انجمن معارف اسلامی ایران، تهران، 1379، ص 71.
[4]. صحیفه امام خمینی(ره)، ج9، ص377ـ379.
[5] . بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان ، 88.2.27.
[6] . صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهائی قانونی اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 1، ص 451.
[7] . در این باره ر.ک: مجید استوار، انقلاب اسلامی و نبرد نمادها، تهران، نشر نگاه معاصر، 1392.
[8] . جان ال اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ص 190.
[9] . با عنوان «مقایسه مصر و ایران از نگاه روزنامه نگار مصری» در www.fater24.com به نقل از روزنامه الشرق الاوسط.
[10] . سید جلال دهقانی فیروزآبادی، پیمان وهابپور، امنیت هستیشناختی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1392، ص 163-164
[11]. صحیفه امام خمینی(ره)، ج11، ص179ـ181. و نیز ر.ک: همان، ج 9، ص 379-380.
[12] .جان ال اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ص 263.
سوتیتر
برخی معتقدند که رابطه ایران و غرب در زمان طاغوت، در قالب یک بازی «شبه تعاونی» بود، اما با انقلاب اسلامی این بازی عوض و تبدیل به «بازی تضاد» شد. بعد از انقلاب نه فقط استثمار ایران غیر ممکن به نظر میرسید، بلکه خطر سرایت انقلاب به بقیه کشورهای اسلامی و حتی غیراسلامی نیز وجود داشت. در نتیجه روابط با ایران که قبلاً مبتنی بر یک روابط استثماری و آرامش تحت سلطه بود، تبدیل به بازی تضاد جدی ایران و غرب شد. آمریکا و کشورهای اروپایی، انواع مدلهای بازی تضاد بر ضد ایران را تهیه کردند و از حمله نظامی عراق تا تهاجم علمی و فرهنگی به ایران، این تضاد و تعارض را ادامه دادند. مسلماً این بازی «تضاد»، برای هر دو طرف غربی و اسلامی و یا آمریکایی و ایرانی، کارکرد تمدنی داشته و دارد. تبیین تمدنی «بازی تضاد» در جمهوری اسلامی در سه سطح قابل تحلیل است: 1) در سطح نظریاتی که منجر به شکلگیری انقلاب اسلامی و سپس جمهوری اسلامی گردید؛ 2) در سطح اسنادی (اسناد بالادستی) مانند قانون اساسی، که مبتنی بر نظریات رهبران دخیل در انقلاب تهیه شد؛ و 3) در سطح عملی و تحقق عینی آرمانها و شعارها و برنامهها .
نکته مهم، امنیت هستیشناختی به مثابه کارکرد تمدنی غربستیزی جمهوری اسلامی و تأثیر آن در جهان اسلام است. هرچند شاید در یک نگاه صوری، ستیز با غرب امری سلبی تلقی شود، اما همین سلب و نیستی و مقاومت در برابر غرب، ولو به قیمت اختلال در امنیت فیزیکی، موجب تقویت امنیت هستیشناختیِ ما شده، حس استقلال را در ما بیدار نموده و «حیات بدون غرب»، و «پیشرفت در پرتو دین» را در باورهای ما ممکن نموده است. نظام قصد دارد عادتها و رویههای عادی شده خود را در روابط خارجی به عنوان اهداف سیاست خارجی پیگیری کند. هرگونه وقفه در این رویهها و عادتها، تهدید کننده تلقی میشود. از این رو، جدایی جمهوری اسلامی از این عادتها و رویهها حتی آنهایی که دارای هزینههای مادی و کاهشدهنده امنیت فیزیکی هستند، اضطراب آفرین و موجب ناامنی هستیشناختی خواهد بود. ناامنی هستیشناختی، نظام را برمیانگیزد تا بعضی از رفتارهایی را که نشاندهندۀ هویت اسلامی انقلابی آن است در سیاست خارجی به نمایش گذارد؛ رفتارها و رویههای همکاریجویانه یا منازعهآمیز.