
اشاره
مورخ 1/10/95 نشست «جریانشناسی مشروطه»، از سلسله نشستهای گفتگوهای نوین پژوهشی، در پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی_ قم، با حضور اعضای پژوهشگاه، توسط حجتالاسلام دکتر مهدی ابوطالبی برگزار گردید. دکتر ابوطالبی در این نشست علاوه بر تأمل در بستر به وجود آمدن نهضت عدالتخانه، تبیین مراحل و جریانشناسی مشروطه پرداخت و موضوعات مهمی را مطرح کرد؛ که تقدیم شما فرهیختگان میشود.
معارف
درآمد
دورۀ مشروطیّت یکی از مقاطع مهم تاریخ معاصر است که شناخت جریانهای آن دوره و اتفاقاتی که در این دستهبندیها رخ داده بسیار درس آموز میباشد. با توجه به اینکه انسان به عنوان بازیگر اصلی نزاع میان جبهۀ حق و باطل، ماهیّتی ثابت دارد و مبدأ جاذبه و دافعه و گرایشهای واحدی است، بنابراین با مطالعۀ این مقطع از تاریخ معاصر ایران، جریانات و حوادث رخ داده و شناسایی و تحلیل آنها، میتوان به عبرتگیری و درس آموزی از سرنوشت گذشتگان پرداخت و با مصونسازی انقلاب اسلامی از آفتها و بحرانها، به دستمایۀ خوب و راهگشایی برای تحلیل رفتار و رخدادهای مقطع کنونی دست یافت.
مشروطیت که امروز آن را به عنوان «نهضت مشروطه» میشناسیم در اصل، مشروطیت نبود؛ بلکه نهضت اولیهای که اتفاق افتاد، تحت عنوانِ «نهضت عدالتخانه» بود، به طوری که اگر تمام منابع دست اوّل در زمینۀ تاریخ معاصر که در باب تاریخ مشروطه نگارش یافته و در طول دوران پهلوی هم به چاپ رسیده، ملاحظه شود همگی به این حقیقت تصریح دارند که ابتدا نهضتی تحت عنوان عدالتخانه به راه افتاد و بعد به عنوان مشروطیّت مطرح شد.
جرقههای نهضت عدالتخانه
اصلِ وجود ظلم و ستم ناشی از مدلِ سیاسی حکومت در دورۀ قاجار، غیر قابل انکار است. در آن دوره ظلم و ستمهایی وجود داشت که ناشی از ساختار حکومتی و مقتضای مدل شاهنشاهی و حکومت استبدادی بود؛ چون قانونی در کشور حاکم نبود و دست حاکمان محلّی هم در نوع برخورد با مردم باز بود. از این رو مشکلات و گرفتاریها در جامعه زیاد بود. در این برهه از زمان، اتفاقاتی ـ تقریباً هم زمان ـ هرچند جزیی و شاید غیر اساسی و بنیادین، در آستانه تحوّلات اجتماعی در جامعۀ آن روز رخ میدهد و جرقههایی برای شعلهور کردن آتش خشم و نارضایتی مردم موجود بوده که منجر به حرکت نهضتوار آنان میشود. آن اتفاقات چندگانه که در کتب تاریخی هم ذکر شده، به شرح زیر است:
1. ظلمهای موسیو نوز بلژیکی که مسئول گمرکات ایران بود. برخوردهای ناعادلانۀ وی به ویژه به نفع تجّار و فعالّان اقتصادی غربی و به ضرر فعالّان اقتصادی ایرانی(.
2. انتشار عکس موسیو نوز با لباس روحانیّت در مجلس مختلط رقص.
3. چوب خوردن مجتهدی به نام میرزا محمدرضا کرمانی)شایع کردند که وی را در اثر اعتراضات به حکومت و حاکم وقت فلک کردهاند که این أمر چون جنبۀ تحقیر داشت احساسات مردم را تحریک کرد.(
4. گران شدن قند و مقصّر دانستن بعضی از تجّار ایرانی در این خصوص و چوب زدن آنها توسط دستگاه حکومتی .
5. بیحرمتی به جنازۀ مسلمانان هنگام ساخت بانک روسی موقع گودبرداری و کشف بقایای اجساد و جنازهها .
6. اقدامات ظالمانه و غیر اخلاقی عسگر گاریچی در راه تهران به قم )به ویژه برخورد ناشایست وی با یک خانم(.
این مجموعه اتفاقات باعث شد هم احساسات مذهبی مردم جریحهدار شود و هم مراتب ظلم و ستم دستگاه حاکمه نمایان گردد و نهایتاً باعث شد اوّلین حرکت و اقدام در نهضت عدالتخانه که مهاجرت تعدادی از علمای تهران همراه با تعدادی از مردم به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) که تحصّن در آنجا بود، شکل بگیرد.
این حرکت که «مهاجرت صغری « نام گرفت مطالباتی از حکومت داشت و حکومت با توجه به حضور علماء و روحانیون در جمع متحصّنین، مجبور بود حداقل درخواستهای آنها را بشنود. این حرکت چند خواسته جزیی نظیر: عزل حاکم تهران، گرفتن خط حمل و نقل تهران و قم از عسگر گاریچی و... و دو خواستۀ کلان داشت که عبارت بود از:
1. تأسیس عدالتخانه؛ یعنی راهاندازی مرکز و مکانی که با ایجاد ظابطه و قانون، جلوی خودسریها و برخوردهای ظالمانه را بگیرد. به همین جهت این نهضت به مشروطه مشهور شد.
2. اجرای احکام شرع مقدّس؛ دستگاه حاکمه خواستههای متحصّنین را پذیرفت و بدین ترتیب به تحصّن پایان داده شد.
مراحل نهضت عدالتخانه)مشروطه(
1. مهاجرت صغری؛ مهاجرت علمای تهران به همراه تعدادی از مردم به حرم عبدالعظیم حسنی(ع) و تحصّن در آنجا.
2. تجمّع در مسجد جامع؛ پس از مهاجرت صغری و تحصّن علماء و پذیرش شرایط متحصّنین توسط حکومت، برخی اقدامات جزیی توسط دستگاه حاکمه انجام شد، امّا در خصوص تأسیس عدالتخانه، اقدامی صورت نگرفت. به همین جهت تجمّعی در مسجد جامع تهران صورت گرفت که منجر به درگیری شد و طلبهای هم در این درگیریها کشته شد.
3. مهاجرت کبری؛ حرکت علمای تهران به رهبری سید محمد طباطبایی، سید عبدالله بهبهانی و شیخ فضل الله نوری به همراه سه هزار نفر از مردم، به قم و تحصّن در حرم حضرت معصومه(س). در این تحصّن تلگرافی از سوی مهاجرین به دربار ارسال میشود که خواستههای آنها در آن ارایه میگرد. مهاجران خواستۀ خود را تأسیس مجلس و مجمع عدالت دانسته و علت آن را «اختلال و اغتشاشات جاریه در امور مملکت از تجاوزات و تعدّیات امور و عدم اعتنا در اجرای احکام الهّیه و أوامر شرعیّه و برعکس اشاعۀ فواحش و منهّیات و ارتکاب محذورات دینیّه» میدانند. این عدالتخانه قرار بود مجلسی باشد که کارش «نظارت بر ادارات دولتی و تنظیم وظایف دوایر حکومتی و اصلاح امور داخلی و خارجی، مالی و بلدی [شهرداری و ادارۀ شهر]، منع ارتکاب منهیّات و منکرات الهّیه، امر به معروف و واجبات شرعیّه، ترتیب مقابلات و معاملات داخله یا خارجه به میزان احکام شرعیّه و اصلاح امور مسلمین طبق قانون و احکام متقن و مقدّس شرع مطاع که قانون رسمی و سلطنتی مملکت» باشد.
کسروی در کتاب «تاریخ مشروطه» خود تصریح میکند که نهضت مشروطه در ابتدا رنگ و بوی شریعتطلبی داشت و دلها گرایش سختی برای نیک شدن و نیکی نمودن پیدا کرد.
4. تحصّن در سفارت انگلستان؛ هم زمان با مهاجرت کبری در تهران، اتفاقی میافتد و آن این است که انگلیسیها _ با هدف سمت و سو دادن به نهضتی که به ناچار راه افتاده و چارهای از آن نیست و باید آن را جهت داد تا منافع انگلستان محفوظ بماند _ به فعالان بازار و صنوف تهران پیشنهاد میدهند که آنها هم در حمایت از حرکت علما تحصّن بکنند، که در مسجد جامع تحصّن شد ولی درگیری پیش آمد. انگلیسیها در مقام جواب مردم که این تحصّنها فایده ندارد، پیشنهاد تحصّن و تجمّع در باغ سفارت انگلستان (باغ قلهک) را دادند؛ که حدود چهارده هزار نفر در آنجا تجمّع کردند! نکته جالب در این تحصّن که نشان از اسلامخواهی و اجرای احکام شرع مقدس دارد این است که هر صنفی در باغ سفارت چادری زده و بالای آن، تابلویی نصب کرده که متضمّن اشعاری با رنگ و بوی دینی بود. تا اینجا در خواستههای معترضان - چه تودۀ مردم و چه روحانیان - سخنی از مشروطه، مجلس به معنای پارلمان و دموکراسی نیست ولی از همین تحصّن سفارت انگلیس کمکم درخواست مشروطه شروع شد و سخنرانها در بارۀ آن صحبت میکردند! این اتفاق باعث شد که فضا تغییر کند و این همان نقطهای است که کسروی میگوید جدایی میان خواستهها پدید آمد.
جریانشناسی نهضت مشروطیت
دو جریان کلان در نهضت مشروطه مطرح است:
1. جریان مذهبی؛ به رهبری علمایی چون: آخوند خراسانی، سید عبدالله بهبهانی، سیدمحمد طباطبایی، شیخ فضل الله نوری و... است.
مشکل اصلی از نگاه این جریان، ظلم و استبداد ناشی از عدم اجرای شرع است و راه حلّ این مشکل از نظر ایشان، برقراری عدل و اجرای شرع در قالب عدالتخانه است.
2. جریان روشنفکری غربگرا؛ این جریان مشکل اصلی و ریشه گرفتاریها را استبداد ناشی از تک رأیی میدانست که راه حلّ مشکل را در حذف تک رأیی و تکیه بر خرد جمعی و رأی اکثریت در قالب مجلس شورای ملّی (مدل مشروطۀ غربی) پیشنهاد میکرد. افراد سرشناس این جریان عبارت بودند از: سیدحسن تقیزاده، عبدالرحیم طالبوف، محمدعلی فروغی، علیاکبر دهخدا، میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل.
ظاهر هر دو جریان، یکی است. نکته اصلی افتراق این دو جریان این است که در مجلس عدالتخانه قرار است برای محدود کردن شاه و جلوگیری از استبداد ناشی از تک رأیی او، شرع مقدس حاکم و ملاک باشد؛ و در مجلس مشروطۀ مورد نظر جریان روشنفکر غربگرا، رأی اکثریّت. البتّه تفاوتِ نوع نمایندگانی که برای مجلس عدالتخانه پیشبینی شده با نوع نمایندگانِ مجلس مشروطه، خود بحث مفصّل دیگری است.
عملکرد جریان روشنفکری غربگرا در مشروطه
در مشروطه علما سردمدار جریان بودند، حتّی کسروی میگوید ستارخان و باقرخان هم به اعتبار فتوای علمای نجف پا در عرصۀ جریان مشروطیّت نهادند. منتها نکته این است که چه اتفاقی افتاد آن عدالتخانهای که پیشنهاد علما بود جای خود را به مشروطه که پیشنهاد روشنفکران غرب گرا داد. جریان روشنفکری وقتی که بحث مشروطه مطرح شد یک کیاستی به خرج داد و آن این بود که القاء کرد مشروطه، چیز عجیب و غریبی نیست و مدلِ پیشرفته و کلاسیک همان عدالتخانه است. ابتدا علما مخالفت کردند و این بحث مطرح بود که ما مشروعه میخواهیم نه مشروطه ولی بعداً با این القائات حتّی خود علماء هم موافق مشروطه شدند و اینجاست که دستهبندی جریان مذهبی در دورۀ مشروطه به مشروطه خواه و مشروعه خواه اتفاق میافتد که بعداً خواهد آمد.
خلاصۀ عملکرد جریان روشنفکری غرب گرا در مشروطه به شرح زیر است:
-طرح مشروطۀ غربی در مقابل نهضت عدالتخانه از زمان تحصّن در سفارت
-طرح مجلس شورای ملّی به جای مجلس شورای اسلامی
-تدوین قانون اساسی بر اساس قوانین غربی
-مقابله و اخلال در اجرای اصل نظارت فقها بر قوانین
- طرح مشروطه به جای مشروعه (در دورۀ محمد علی شاه)- ابهام در ادبیّات و واژهها نظیر مشروطه، مساوات، آزادی و.....
- نفاق و پنهان شدن در ورای جریان مشروطه خواه نجف
- ترور و حذف فیزیکی رهبران جریان اسلام ناب.
-دستهبندیهای جریان مذهبی در دوره مشروطه:
تقسیم و عملکرد علما در مشروطه
علما نسبت به مشروطه به دو دسته تقسیم شدهاند:
1. روحانیون مشروطهخواه؛ در تهران کسانی چون: سید محمد طباطبایی، سید عبدالله بهبهانی، و در نجف و شهرستانها علمایی چون: آخوند خراسانی، نائینی، آقا نجفی اصفهانی.
2. روحانیون مشروعهخواه؛ کسانی چون: شیخ فضلالله نوری، ملّا قربانعلی زنجانی، میرزاحسن مجتهد تبریزی، ملّامحمد خمامی و سید احمد طباطبایی.
موضع اوّل علمای مشروطهخواه، موافقت با مشروطه و موضع اوّل علمای مشروعهخواه، مخالفت با آن بود.
این تقسیمبندی، خود کار را مشکل میکرد؛ آنجا که مثلاً آیا آخوند خراسانی دنبال شرع و دین نیست؟! مرحوم آخوند خراسانی بر این باور بود که مشروطه و قوانینی نظیر حقوق مساوی زن و مرد، حجاب و.... که از غرب میآید مقتضای قوانین و برنامههای دینی آنهاست و ما میتوانیم مشروطه را به عنوان قالب بپذیریم و آن را بر حسب مذهب شیعۀ اثنی عشری اجرا کنیم. موافقان مشروطه معتقد بودند که مشکلات غیر مذهبی در اروپا ناشی از مشروطه نیست، بلکه ناشی از دین آنهاست و اصولاً مشروطه، چیز بدی نیست و مشروطیّت با دین ناسازگار نمیباشد.
جریان مشروعهخواه مثل شیخ فضلالله نوری معتقد بودند اگر قرار است مشروطه غربی به عنوان قالب قرار گیرد و بعد به حسب مکتب تشیّع اجرا شود، مانعی ندارد و قابل پذیرش است؛ لذا آن را قبول کرده و گفتند اگر مشروطۀ مشروعه باشد آن را میپذیرند و این موضع بعدی آنهاست.
علل اختلاف علما در مشروطه
اختلاف موضع علما در مشروطه، در دو بخش زیر قابل تأمّل و بررسی است:
الف) اختلاف مشروطهخواهان تهران و مشروعهخواهان: این اختلاف عمدتاً در روش برخورد با روشنفکران غربگرا (تساهل و تسامح یا جدیّت ) تبلور مییافت.
مشروطهخواهان تهران مثل سیدعبدالله بهبهانی و سیدمحمد طباطبایی با شیخ فضلالله نوری تعارض داشتند و اختلافشان بر سر این بود که دو سیّد بزرگوار معتقد بودند نهضت هنوز به نتیجۀ کامل نرسیده و اختلاف به صلاح نیست. هرچند قبول داشتند که مشروطهخواهان موجود در مجلس، غربگرا هستند و دنبال مشروطه اسلامی نیستند، ولی قائل بودند که باید با آنها مسامحه کرد و حتّی همراهی نمود تا بعد از نتیجه کامل، اصلاحات لازم انجام شود. در مقابل، شیخ فضلالله نوری معتقد به برخورد جدّی و تند با این افکار و اقدامات بود.
ب) اختلاف مشروطهخواهان نجف و مشروعهخواهان: اختلاف مشروطهخواهان نجف مثل مرحوم آخوند خراسانی و مشروعهخواهان در محورهای زیر خلاصه میشود:
1. اختلاف در مصداق مجلس شورای اسلامی یا مشروطه دینی.
2. اختلاف در شناخت رجال سیاسی فعّال مشروطه مثل سیدحسن تقیزاده. شیخ فضلالله نوری معتقد بود این رجال به دنبال مشروطه غربی هستند ولی علمای نجف آنها را قبول داشتند و تأیید میکردند.
3. اختلاف در شناخت عمیق از غرب (ریشه و لوازم مشروطه در غرب). شیخ فضلالله، انسان بسیار مطلّعی از فضاهای فکری و سیاسی غرب بود و مسایل آنها را پیگیری و رصد میکرد. او به خوبی میدانست که اساس مشروطیّت غربی، بحث مذهب و مسیحّیت نبود و مشروطه غربی نتیجه سکولاریسم غربی است و بنیاد اومانیستی دارد که در قالب یک نظام سیاسی ظهور کرده است، امّا آخوند خراسانی اینها را نمیشناسد.
4. اختلاف در تشخیص اولویت اصلی و خطر اصلی (استبداد یا استعمار). مرحوم شیخ فضلالله به جایی رسید که مشروطه را غیر قابل قبول دانست و آن را تحریم کرد و بعد جریان به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه اتفاق افتاد. شیخ که خود از رهبران مبارزه با استبداد است در یک اولویتسنجی، وقتی دید نتیجه مشروطه غربی، استعمار و حضور غربزدهها و نفوذ آنها در تمام شؤن کشور است، در انتخاب بین بد و بدتر و دفع افسد به فاسد معتقد است که استبداد سلطنت بهتر از مشروطه غربی است. بر همین اساس مشروطه را تحریم کرد؛ ولی مرحوم آخوند این را حس نکرد و شاهدش این است که تا آخر عمر همراهی نمود. البته در تاریخ آمده است که بسیاری از علما بعد از شهادت شیخ فضلالله به این نتیجه رسیدند که اشتباه تشخیص داده و شیخ درست میاندیشیده است.
نتیجه انحرافِ مشروطیت
نتیجه این انحراف دو نکته بود:
1. روی کار آمدن جریان روشنفکری غربگرا که حتی سیّد بهبهانی را هم کنار میزند و نهایتاً مشکلات جنگ جهانی اتفاق میافتد؛ منتها به دلیل اغتشاشات و هرج و مرجهای دوره مشروطه و با توجه به اینکه در دورهای کشور ملوکالطوایفی بود (یعنی در هر منطقهای خان قلدری وجود داشت که در نهایت زیر نظر شاه بود؛ و یکی از دلایل هرج و مرج و ناامنی کشور بعد از مشروطه و رفتن محمدعلی شاه و سپس پا گذاشتن رضاخان به عرصه قدرت که به نوعی ثباتی ایجاد شد، همین است که در دوره مشروطه توان مقابله با این قلدرها وجود نداشت.) روشنفکرانی که میگفتند استبداد، بد است و حتّی شیخ فضلالله را به جرم حمایت از استبداد بالای دار بردند، چند سال بعد با صراحت تمام اعلام کردند که مشکل ما با استبداد حلّ شدنی است، منتها استبداد روشنفکرانه! و به این ترتیب خیلی سریع این تفکّر را تئوریزه نمودند.
2. نتیجه دوم هم برای جریان مذهبی مشروطه است که سرخوردگی شدید علما از حضور در مسائل سیاسی را در پی داشت و انزوای جریان مذهبی را از باب احتیاط پدید آورد.