
درآمد
ادعیه وارده از پیامبر اسلام و ائمه(ع) یکی از منابع غنی در متون دینی خصوصاً مذهب شیعه است؛ که سرشار از معارف بلند توحیدی است و در حقیقت این ادعیه شارح قرآن و قرآن نازلند.
برخی از این دعاها از چنان عمق و عظمتی برخوردارند که تفسیر آنها بدون آگاهی از مبانی عرفانی امکانپذیر نیست؛ مگر به مجرد ترجمه و یا حمل بر مجاز. برخی ظاهر اندیشان نیز ممکن است اینگونه ادعیه را حمل بر غلوّ کرده و بر سند آن خدشه کنند.
چنین دعاهایی که فراوان هم هست، فوق فهم اهل کلام و اخلاق است؛ برای مثال فقراتی مانند: «لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ» در زیارت ماه رجب و: «ذِكْرُكُمْ فِي الذَّاكِرِينَ وَ أَسْمَاؤُكُمْ فِي الْأَسْمَاءِ وَ أَجْسَادُكُمْ فِي الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاحِ وَ أَنْفُسُكُمْ فِي النُّفُوسِ» که در زیارت جامعه کبیره است.
برخی از این فقرات اگر صد صفحه شرح هم داده شوند، جای تعجب نیست؛ ولی متأسفانه بر بسیاری از این ادعیه یا شرحی نگاشته نشده و یا شروح نوشته شده به بطن ادعیه راه نیافته است. البته شرحهای اندکی مانند شرح اسماءالحسنی (شرح دعای جوشن کبیر) و شرح دعای سمات مرحوم ملاهادی سبزواری و شرح دعای سحر امام خمینی(ره) را میتوان یافت که به تفسیر عرفانی ادعیه پرداختهاند.
جامعیت ادعیه
ادعیه وارده در کتب شیعه از آنجا که در حالات و زمانهای مختلف بیان شده، مشتمل بر معارف و حقایق جامعی است. علاوه بر اینکه در برهههایی از زمان که امکان اظهار معارف از ناحیه ائمه(ع) نبوده، ایشان این معارف را در قالب ادعیه بیان میکردند؛ مانند آنچه در صحیفه سجادیه آمده است.
با بررسی اجمالی از مجموع ادعیه مشاهده میشود که مباحث مختلفی از علوم در ادعیه آمده است؛ از جمله: 1. اخلاق و ملکات اخلاقی پسندیده و ناپسند، 2. تربیت و معاشرت فردی و اجتماعی، 3. خداشناسی و شناخت صفاتالهی، 4. امامشناسی و مسائل حکومتی و خلافتی، 5. شناخت انسان کامل و بیان درجات و مقامات او، 6. معادشناسی و مسائل قبر و قیامت، 7. مباحث کلامی مانند بداء، رجعت، جبر و اختیار، شفاعت و مانند این امور، 8. شناخت اسمایالهی، ترتیب اسماء، احاطه و محاط بودن اسماء، آثار اسمای الهی و جایگاه هستیشناسی در اسمای الهی و مانند این امور، 9. چگونگی رابطه خالق با مخلوق و ارتباط مخلوق با خالق، 10. منازل و مقامات سلوک، 11. مسائل سیاسی و حکومتی، 12. هدایتگری و مبارزه با ظلم، 13. مباحث هستیشناسی عالم، 14. شناخت ملائکه و ملکوت و جبروت عالم، 15. شناخت انبیای الهی، نبوت و ارسال رسل، 16. بیان مسائل تاریخی که وارونه نشان داده شده است. این مسائل، کلیات مباحثی است که ذیل هر کدام عنوانهای جزیی فراوانی قابل استخراج است.
ادعیه دارای سطوح مختلف معرفتی است و در حالات مختلف روحی انشاء شده و تفاوت آنها با روایات در این است که روایات، مخاطب خاص خود را داشته و امام معصوم(ع) بر اساس فهم مخاطب سخن گفته است، اما ادعیه مقام مناجات با خداوند است و اظهار حقیقت در آن مقید به فهم خاصی نیست. از این جهت شرحی که یک عالِم اخلاق بر دعا مینویسد با شرحی که یک عارف مینویسد متفاوت است؛ و این به جهت سطوح معنایی مختلف در ادعیه است.
ادعیه نیز خود گاهی در سطوح مختلف معرفتی انشاء شده است. بعضی ادعیه عمومی است و برای اتصال همه مردم از جاهل و عالم و ضعیف و قوی در ایمان، بیان شده است و سخن از حور و قصور و جزا و پاداش است؛ ولی در ادعیهای که برای خواص است سخن از این امور نیست بلکه سخن از عشق و محبت و استغفار از نقصان در وجود و هجران است؛ و ادعیههایی نیز مخصوص اولیاء و انبیاست که به دست ما نرسیده است.
ظهور و بطون ادعیه
همانگونه که قرآن کریم دارای ظهر و بطن است و برای هر بطنی نیز بطنی منطبق بر بطون جهان و انسان است، ادعیه نیز که خود قرآن نازلند، دارای بطونی هستند؛ زیرا ادعیه نیز از همان منبع وحی و نور صادر شده و سفره گستردهای است که با وجود اینکه همگان میتوانند از ظاهر آن استفاده کنند، خواص نیز از آن بهره ویژهای میبرند.
امام خمینی(ره) در این باره میفرماید: «ادعیه ائمه اطهار(ع) همانطور که خود قرآن شریف هم همانطور است- که سفرهای پهن شده است و اکثر مردم از آن استفاده میبرند- در قرآن کریم هم آیاتی است که فقهای عظام از آن استفاده میکنند؛ آیاتی است که فلاسفه از آن استفاده میکنند؛ آیاتی است که عرفا از آن استفاده میکنند؛ آیاتی است که خاصه اولیا از آن استفاده میکنند؛ و آیاتی است که رسولاکرم(ص) به او رسیده است و به وسیله او به کسانیکه لایق آن هستند، رسیده است».[1]
همانگونه که قرآن، نازل شده و خطاب آن به مردم است، ادعیه هم قرآن صاعد است و روی و جهت آنها الیالله است؛ از این جهت ائمه(ع) هم اکنون نیز داعی الیاللهاند. بنابراین متون ادعیه متونی است که حقایقی در خود دارد که مخصوص خواص از اولیای الهی است و بطونی دارد که عمیقتر از ظاهر آن است. برای مثال در دعای سفر آمده است: «أَنْتَ الصَّاحِبُ فِي السَّفَرِ وَ الْخَلِيفَةُ فِي الْأَهْلِ...»[2] ظاهر آن همراهی و معیّت خداوند در سفر به همراه مسافر است، ولی اهل معرفت این دعا را بصه معیّت حقتعالی در سیر و سلوک معنوی تفسیر میکنند؛[3] و اوست که سالک عاشق را در سفر الیالله و فیالله همراهی میکند و به سوی خود میکشاند و اوست که متولی امور سالک مجذوب و فانی از اشتغالات دنیوی در حال بیخودی و محو است.
از این جهت گمان نشود که دعای ما که لقلقه لسان است، با دعای اولیای الهی یکسان است و ما نیز همان معانی را قصد میکنیم که اولیای الهی قصد میکنند:
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گرچه ماند در نبشتن شیر، شیر
جمله عالم زین سبب گمراه شد
کم کسی ز ابدال حق آگاه شد
همسری با انبیا برداشتند
اولیا را همچو خود پنداشتند
گفته اینک ما بشر ایشان بشر
ما و ایشان بسته خوابیم و خور
این ندانستند ایشان از عما
هست فرقی در میان بیمنتها[4]
لسان دعا در مراتب بطونی عالم
دعا، منحصر به زبان نیست، بلکه نوعی طلب و سؤال از معبود است و مراتبی دارد که پایینترین آن سؤال و طلب به لسان ظاهر و قال است. همچنین گاهی دعا به لسان حال، به لسان روح و به لسان استعداد است. صدرالدین قونوی میگوید: «اهدنا سؤال از عبد و دعاء و سؤال است. دعا گاهی به زبان ظاهر یعنی زبان قال و گاهی به لسان روح و لسان حال و لسان مقام و استعداد کلی ذاتی و غیبی و عینی است (که در مرحله اعیان ثابته توسط فیض اقدس جعل میشود) که حکم آن در استعدادهای جزیی وجودی که تفاصیل آن استعدادهای کلی هستند جاری و ساری است». [5]
لسان استعداد انسان بر اساس استعداد ذاتی خود طالب رحمت است و آنچه بر اساس استعداد باشد مردود نخواهد شد؛ زیرا فاعل تام و فوق تمام است و فیض غیرمنقطع و عدم استجابت به جهت نقصان استعداد است. پس باید دعا کننده در تنزیه باطن و قلب خود بکوشد تا دعا از قال به حال و از حال به استعداد او تسرّی کند تا به مقصد برسد و او را به مقصود برساند و این سرّ استجابت دعا در حال اضطرار و ناامیدی از اسباب است؛ زیرا در این حال، قال و حال با یکدیگر منطبق میگردند و از اینجاست که فرمود: «أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ».[6]
بلکه در ادعیه باید دانست که مُجیب و مُجاب یکی است و داعی و مدعوّ هم اوست و دعای ما لبیک اوست؛
گفت آن الله تو لبیک ماست
و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست
حیلهها و چارهجوییهای تو
جذب ما بود و گشاد این پای تو
ترس و عشق تو کمند لطف ماست
زیر هر یا رب تو لبیکهاست[7]
اصطلاحات عرفانی در ادعیه
ادعیه وارده در منابع شیعی یکی از منابع غنی از اصطلاحات عرفانی است؛ و شاید بتوان ادعا کرد بلکه مسلّم است که بسیاری از این اصطلاحات از آیات، روایات و ادعیه گرفته شده است. از جمله این اصطلاحات میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. تجلی اعظم: اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِالتَّجَلِّي الْأَعْظَمِ فِي هَذِهِ اللَّيْلَة (دعای لیله المبعث[8])؛
2. صعق: لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلَالِكَ (دعای ماه شعبان)؛ [9]
3. سبحات وجه: سُبُحَاتُ وَجْهِهِ لِقُلُوبِ عَارِفِيهِ شَائِقَة (مناجاتالمحبین)؛ [10]
4. مکاشفه: وَ فِي رِيَاضِ الْقُرْبِ وَ الْمُكَاشَفَةِ يَرْتَعُونَ (مناجات عارفین)؛ [11]
5. معامله: وَ عَذُبَ فِي مَعِينِ الْمُعَامَلَة (مناجات عارفین)؛ [12]
6. مشاهده: وَ اجْتَبَيْتَهُ لِمُشَاهَدَتِكَ (مناجات المحبین)؛ [13]
7.کلمات الله: فَإِنَّهُمْ مَعَادِنُ كَلِمَاتِكَ وَ خُزَّانُ عِلْمِكَ (دعاء لصاحب الامر)؛ [14]
8. مشیّت: بِمَشِيَّتِكَ الَّتِي دَانَ لَهَا الْعَالَمُون (دعای سمات)؛ [15]
9. کمال الانقطاع: إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْك (دعای ماه شعبان)؛ [16]
10. حجب النور: َ حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّور (دعای ماه شعبان)؛ [17]
11. تفرید: مَرْضِيّاً لَكَ بِنَاصِعِ التَّوْحِيدِ وَ إِخْلَاصِ التَّفْرِيد (دعای سیف)؛ [18]
12. الفنا: اللَّهُمَّ أَبْقِنِي خَيْرَ الْبَقَاءِ وَ أَفْنِنِي خَيْرَ الْفَنَاءِ (دعاء شهر الرمضان). [19]
از این قسم اصطلاحات در ادعیه بسیار است اما اینکه آنها در همان معنای رایج عرفانی (عرفان مصطلح اسلامی) به کار رفته یا نه جای تحقیق بسیار دارد.
جلوههایی از عرفان در ادعیه
برخی از ادعیه که در حالات روحی خاص و به صورت مناجات وارد شدهاند، دارای مضامین عرفانی عمیقی هستند که بدون مدد گرفتن از معارف عمیق توحیدی نمیتوان آنها را تفسیر کرد؛ از این جهت دیده میشود برخی از این مضامین را یا حمل بر مجاز میکنند و یا در سند آنها خدشه میکنند! از جمله این ادعیه میتوان به دعاهای زیر اشاره کرد:
1. دعای امام حسین(ع) در روز عرفه: «أَنْتَ الَّذِي تَعَرَّفْتَ إِلَيَ فِي كُلِّ شَيْءٍ فَرَأَيْتُكَ ظَاهِراً فِي كُلِّ شَيْء».[20]
عارف سالک وقتی از تجلّیات افعالی و صفاتی گذر میکند و به تجلّی ذاتی میرسد حق تعالی را در مظاهر، مشاهده میکند در عین حال عارف کامل میداند که حقتعالی مقیّد به تعیّنات نمیگردد و اوست که «فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ»[21] و اوست که «داخل فی الاشیاء لا بالممازجه وخارج عن الاشیاء لابالمزایله».[22] وحدت حق تعالی وحدتی اطلاقی و فوق اطلاق است که کثرات را در خود مستهلک میکند و در عین حال به وحدت او خدشهای وارد نمیشود. این رؤیت سالک در جایی است که به مرتبه قرب نوافل میرسد و حقتعالی را ظاهر در اشیاء مشاهد میکند.
2. از ادعیه ماه رجب: «لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ». انسان کامل از آنجا که مظهر همه اسمای الهی و آینه تمامنمای اوست، مظهر اسم اعظم الهی است و اوست که حقیقت «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها»[23] به او تعلیم داده شد و در او تحقق یافت. از این جهت فرق میان او و حقتعالی فرق میان ظاهر و مظهر و غنی مطلق و فقر محض و فرق میان ربّ و عبد است.
3. از دعای عرفه امام حسین(ع): «مَنْ كَانَتْ حَقَائِقُهُ دَعَاوِيَ فَكَيْفَ لَا تَكُونُ دَعَاوِيهِ دَعَاوِي». بر اساس نگاه توحیدی حقتعالی است که همه هستی را پر کرده و او حقیقهالحقایق بلکه اصل حقیقت وجود است و ما سوای او نمود و ظهور اویند.
کسیکه این حقیقت را بیابد که اصل حقیقت، وجود حق تعالی است و غیر او از حقیقت وجود بهرهای نبرده است، مییابد که غیر حقتعالی همه دعوای حقیقت دارند ولی بهرهای از حقیقت نبردهاند؛
در حقیقت به جز تو نیست کسی
گر چه پوشیدهای لباس مجاز
گفتم اسرار تو بپوشانم
بر زبانم روان گشت این راز
که به غیر تو در جهان کس نیست
جز تو موجود جاودان کس نیست[24]
حال کسیکه حقیقت او جز ادّعا نیست چگونه ادّعای کمالات و محاسن او ادّعا و سراب نباشد؟! بلکه رؤیت این محاسن از خود نیز کافی در نقض و خلل اوست.
سوتیتر
ادعیه دارای سطوح مختلف معرفتی است و در حالات مختلف روحی انشاء شده و تفاوت آنها با روایات در این است که روایات، مخاطب خاص خود را داشته و معصوم(ع) بر اساس فهم مخاطب سخن گفته است، اما ادعیه مقام مناجات با خداوند است و اظهار حقیقت در آن مقید به فهم خاصی نیست. از این جهت شرحی که یک عالِم اخلاق بر دعا مینویسد با شرحی که یک عارف مینویسد متفاوت است. بعضی ادعیه عمومی است و برای اتصال همه مردم از جاهل و عالم و ضعیف و قوی در ایمان است و سخن از حور و قصور و جزا و پاداش دارد؛ ولی در ادعیهای که برای خواص است سخن از عشق و محبت و استغفار از نقصان در وجود و هجران است؛ و ادعیههایی نیز مخصوص اولیاء و انبیاست که به دست ما نرسیده است.
همانگونه که قرآن، نازل شده و خطاب آن به مردم است، ادعیه هم قرآن صاعد است و روی و جهت آنها الیالله است؛ از این جهت ائمه(ع) هم اکنون نیز داعی الیاللهاند. بنابراین متون ادعیه متونی است که حقایقی در خود دارد که مخصوص خواص از اولیای الهی است و بطونی دارد که عمیقتر از ظاهر آن است. برای مثال در دعای سفر آمده است: «أَنْتَ الصَّاحِبُ فِي السَّفَرِ وَ الْخَلِيفَةُ فِي الْأَهْلِ...» ظاهر آن همراهی و معیّت خداوند در سفر به همراه مسافر است، ولی اهل معرفت این دعا را به معیّت حقتعالی در سیر و سلوک معنوی تفسیر میکنند؛ و اوست که سالک عاشق را در سفر الیالله و فیالله همراهی میکند و به سوی خود میکشاند و اوست که متولی امور سالک مجذوب و فانی از اشتغالات دنیوی در حال بیخودی و محو است.
پی نوشتها:
[1]. امام خمینی، روحالله، صحيفه امام، ج18، ص119.
[2]. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، ج4، ص 284، ح2، بَابُ الْقَوْلِ إِذَا خَرَجَ الرَّجُلُ مِنْ بَيْتِه.
[3]. فناري، مصباح الانس، ص 440، و کاشاني، عبدالرزاق، شرح منازلالسائرین، ص 168.
[4]. مولوی، جلالالدین محمد ، مثنوی معنوی.
[5]. «اهدنا سؤال من العبد دعاء و سؤال و ا لدعا قد یکون بلسان الظاهر - اعنی الصوره- و قد یکون بلسان الروح و بلسان الحال و بلسان المقام و لسان الاستعداد الکلی الذاتی الغیبی العینی الساریالحکم منالحیثالاستعداد الجزئیه الوجودیه التی هی تفاصیله». قونوي، صدرالدین، اعجازالبيان، ص 280.
[6]. بقره: 186.
[7]. مولوی، جلالالدین محمد، مثنوی معنوی.
[8]. كفعمى، ابراهيم بن على، البلدالأمين، ص183.
[9]. ابن طاووس، على بن موسى، إقبال الأعمال، ج2، ص687.
[10]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار ،ج91، ص149.
[11]. همان، ص150.
[12]. همان، ص151.
[13]. همان، ص148.
[14]. شیخ طوسى، محمد بنالحسن، مصباح المتهجّد، ج1، ص411،
[15]. همان، ص417.
[16]. ابن طاووس، على بن موسى، إقبالالأعمال، ج2، ص687.
[17]. همان.
[18]. كفعمى، ابراهيم بن على عاملى، البلدالأمين، ص344، دعاء السيف و يسمى اليمني[اليماني].
[19]. شیخ طوسى، محمد بنالحسن، مصباح المتهجّد، ج2، ص851،دعاء في آخر ليلة من شعبان.
[20]. ابن طاووس، على بن موسى، إقبال الأعمال، ج1، ص350.
[21]. زخرف: 84.
[22]. گنابادي، سلطان محمد، تفسير بيانالسعاده،ج 1، ص216.
[23].بقره: 31.
[24]. عراقی، فخرالدین، دیوان اشعار، ترجیعات، ترجیعبند1.