
درآمد
یکی از اصول مهمی که در آیات قرآن برای پاسخگویی به شبهات دینی میتوان اصطیاد نمود، «اصل اولویتبندی» است. این اصل بیان میدارد در امر پاسخگویی باید بر اساس معیارهای عقلی، شرعی و عرفی اولویتها را در نظر گرفت. این اولویت گاه ناظر به محتوای پاسخ است، گاه به روش و شیوه پاسخگویی، و در برخی موارد در ارتباط با نوع مخاطب قابل بررسی و ارزیابی است. مسئله اولویت را میتوان در اقسام معارف، چه پرسشهای اعتقادی، چه احکام و سوالات فقهی و نیز ارزشهای اخلاقی قابل بررسی و ارزیابی دانست.
در قرآن بر اساس شاخصهای لفظی و صوری و نیز محتوایی، «اصل اولویت در پاسخگویی» مورد توجه قرار گرفته است.
یک. اولویت در روش
ما در بیان مباحث و یا پاسخگویی به پرسشها باید به چه روشی اقدام کنیم؟ آیا روش کلامی را انتخاب کنیم یا روش حضوری و یا روش مکتوب را ؟ و پس از آن چگونه آن را ابراز کنیم؟ انتخاب این روش ناظر به محتواست. قرآن برای بیان اولویت، از چند روش استفاده میکند؛ از جمله:
الف. تاکید؛ که خود چند گونه است:1.جمله اسمیه 2.جمله فعلیه 3.تاکید در مسند الیه.
ب. تکرار؛ ضمن آنکه جنبه هنری دارد، میتوان آن را از فنون بلاغی بشمار آورد و برخی آن را حتی از تأکید بلیغ تر دانسته و ازمحاسن فصاحت برمیشمرند.[2] برای تکرار باید فایدهای باشد که با دقت در آیات الهی میتوان ثمره آن را دریافت. فارغ از اینکه تکرارهای قرآن را در دو قسم تکرار لفظی و معنوی بیان نمودهاند توجه به این تکرارها ما را به این نکته میرساند که در این تکرارها اهدافی است و میتوان اهمیت و اولویت متعلق این تکرارها را مورد توجه قرار داد. در این زمینه با رویکرد پاسخگویی به چند مسئله توجه میکنیم و سپس به بیان چند نکته میپردازیم:
* در چند آیه از قرآن دیده میشود که یک جمله و عبارت کامل مورد تکرار قرار گرفته است که میتواند در ساماندهی امر پاسخگویی نیز مهم باشد. به عنوان نمونه یکی از شبهات اعتقادی که همواره مورد توجه منکران روز قیامت بوده، در چند جای قرآن بیان شده است؛ آنجا که میفرماید: «وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»[3] این چنین آیاتی مسئله اولویت و ارزشگذاری شبهات و سوالات دینی را از چند منظر بیان میدارد: اینکه طرح چنین پرسشهایی در اولویت است و میتوان این سئوالات را مطرح نمود کما اینکه قرآن چنین پرسشی را از جانب منکران بارها تکرار نموده است. نکته دیگر اینکه محتوا و پیامی که پاسخ چنین پرسشی دارد مهم است؛ به تعبیری این اصل هم ناظر به عملکرد مراکز پاسخگویی و در اصل حکومت است که آنها را در برابر پرسشهای بنیادین و مهم حائز مسئولیت بیشتری میداند و هم ناظر به افراد پاسخگوست که باید چه دغدغههایی را به عنوان دغدغههای اساسی در امر پاسخگویی مورد توجه قرار دهند.
* بخش دیگری از اولویت در محتوی را میتوان ناظر به آوردن تکراری یک آیه یا جمله در کنار هم در نظر گرفت که در برخی از آیات چنین اتفاقی افتاده است. به عنوان نمونه در سوره انشراح چنین آمده : «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا» و بلافاصله همین آیه تکرار شده «انَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ». در این آیه به یک مبنای انسانشناختی تاکید فراوان شده است، که در دل و کنار هر سختی آسانی هست. هرچند در برخی آیات «یسر» بعد از «عسر» بیان شده ولی در این آیه که در کنار هم تکرار شده یسر همراه با عسر بیان شده و این همراه بودن، از مهمترین مبانی انسانشناختی است که قرآن میخواهد سختیها را به عنوان مسیری برای سعادت و گشایش انسان معرفی کند و از این رو ضمن تاکید دست به تکرار هم زده است.
* گاهی برخی آیات در فواصل آیات یک سوره تکرار شده؛ مثل فراز «فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ» در سوره الرحمن؛ که نشان از اهمیت مطلب داشته و انسان را وادار به یادآوری نعمتهای الهی میکند. بر این اساس میتوان این نکته را گوشزد نمود که در امر پاسخگویی متذکر شدن آن هم به روش پرسشی که منجر به تحریک عواطف مخاطب شود حائز اهمیت است و این اهمیت باید در قالب تکرار صورت گیرد تا شخص به یک تنبه درونی نسبت به آن دست پیدا کند. این تکرار ضمن بیان اهمیت محتوا به اهمیت روش که یک نوع پرسش انکاری و رویکرد عاطفی است نیز توجه میدهد و بیان میدارد که پرسشگر چنین رویکردی در تنبه و ایجاد تذکر را باید به رویکردهای دیگر در شرایط خاص مقدم کند.
* البته در قرآن تکرار به انگیزههای مختلف صورت میگیرد. به تعبیر دقیقتر تکرار در آیات قرآن کاملا هدفمند و مبتنی بر انگیزههای مشخصی است. گاهی لفظ و گاهی جمله و گاهی معنی، تکرار میگردد. به عنوان نمونه کاربرد واژه «تقوی» و مشتقاتش 258 بار، واژه «صبر» با مشتقاتش 103 بار و واژه «احسان» با مشتقاتش 194 بار صورت گرفته که اهمیت این ارزشهای اخلاقی را بیان میکند.
* نکته دیگر توجه به برخی واژههاست که از نظر معنایی یا نوع شکلی که دارند اهمیت محتوا و متعلق معارف اسلامی را بیان میکند. در صورت واژگان قرآنی، افعل تفضیل[4] یا صفت مشبهه یا کاربرد فعل در قالب امر یا توجه دادن با صیغه جمع، بیان کننده اهمیت و جایگاه آنهاست. از طرفی توجه به ماده برخی واژگان مبین چنین مطلبی است؛ واژه خیر، سرعت، سبقت، میتواند چنین مقصودی را ارائه کند.
دو. اولویت در محتوی
مهم ترین دغدغه پاسخگو توجه به پرسشهای بنیادین افراد است. افراد نیز متفاوتند: گاهی معاند و منکر و گاهی شکاک هستند، گاهی نیز مستضعف فکری میباشند؛ که باید برای هرکدام مهمترین پرسشها را رصد نمود و به پاسخ آنها مبادرت ورزید.
نکته دیگر انطباق پرسشهای جدید با موارد مشابه قدیمی و پرسشهاییست که همواره در تاریخ مطرح شده است.
نکته دیگر توجه به متعلق پرسش است؛ اینکه محتوای پرسشهایی که ناظر به مسائل اعتقادی است اولویت دارند یا پرسشهایی که به مسائل اخلاقی یا تربیتی و یا مسائل فقهی توجه دارند؟ اینکه آیا میتوان پاسخی روشن به این مطلب داد یا خیر، خود مسئلهای قابل پژوهش است. باری میتوان مسئله اولویت را با اصل تناسب گره زد به این معنا که متناسب با شرایط زمانی و مکانی و نوع مخاطب و محتوای پاسخ و روشی که باید برگزید به این پرسش پاسخ دهیم و این شرایط را در انتخاب اولویت دخیل بدانیم.
سه. اولویت در مخاطب
در برخی آیات قرآن برای امر تبلیغ دین برخی افراد در اولویت هستند. شاید مهمترین اولویت را قرآن در سوره توبه، رجوع افراد به قوم خود میداند تا مسئولیت هدایت آنها را به عهده گیرند «وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِینْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِینْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ؛[5] شایسته نیست، مؤ منان همگی (به سوی میدان جهاد) كوچ كنند، چرا از هر گروهی، طایفه ای از آنان كوچ نمیكند (و طایفه ای بماند) تا در دین (و معارف و احكام اسلام) آگاهی پیدا كنند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود آنها را انذار نمایند تا (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خودداری كنند.»
در مورد این آیه چند نکته قابل توجه است:
1. مسئله «تبلیغ» و روشنگری در برخی شرایط حتی بر مسئله مهمی مثل جهاد اولویت دارد؛ از اینرو قرآن تاکید میکند و حتی با روش بازخواست کردن و تعبیر«لولا نفر»به اهمیت این مسئله توجه میدهد.
2.اولویت دیگری که در این آیه مورد توجه قرار گرفته مسئله «تفقه» است. به تعبیری برای پاسخگو فهم و تفقه اولویت دارد و از طریق این تفقه میتواند تاثیرگذار باشد.
3.نکته سومی که در این آیه میتوان مبتنی بر اصل اولویت بیان کرد مسئله روش تاثیرگذاری است که در اینجا از راه انذار بیان شده است؛ چرا که انذار با عث تحذیر آنها از عقابهای الهی خواهد شد. قطعاً برای این روش نیز شیوههایی است که در این آیه مد نظر قرار نگرفته است؛ با این وصف میتوان بر اساس آیه فوق به نحوی از اولویت در مخاطب توجه نمود و مراجعه به قوم خود را مد نظر داشت.
برخی آیات قرآن تربیت اخلاقی که از طریق پرسش و پاسخ میسور است را با بیان اولویت مخاطب مورد توجه قرار میدهند؛ به عنوان نمونه آیهای از قرآن به اهل ایمان دستور میدهد:«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِیكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ؛ ای كسانی كه ایمان آوردهاید! خود و خانواده خویش را از آتشی كه هیزم آن انسانها و سنگها هستند، نگاهدارید.»[6] این آیه از طریق امر، بهکار بردن صیغه جمع و نیز تاکید، یکی از مهمترین اولویتها را در تربیت اخلاقی و بازدارندگی آنها از مکاید شیطان و در نهایت عذاب الهی بیان میکند؛ که آن بازداشتن نفس خود و خانواده خود از آتش جهنم است.
بر این اساس میتوان یکی از اولویتهای پاسخگویی علما و اساتید و صاحب نظران دینی را به خانواده، فامیل و خویشان محله و شهر خود دانست. روایت شده هنگامی كه آیه فوق نازل شد، یکی از یاران پیامبر اکرم؟ص؟ سؤال كرد: چگونه خانواده خود را از آتش دوزخ حفظ كنم؟ حضرت؟ص؟ فرمودند:« آنها را امر به معروف و نهی از منكر میكنی، اگر از تو پذیرفتند آنها را از آتش دوزخ حفظ كردهای، و اگر نپذیرفتند وظیفه خود را انجام دادهای.»[7]
در جامعه اسلامی هر کس نسبت به دیگری مسئول است و نمیتواند بیتفاوت باشد. از این جهت میتوان یکی از روشهای امر به معروف را پرسش کردن و یافتن پاسخ مناسب دانست که میتواند به عنوان شبنشینیهای خانوادگی و با روشی جذاب در خانوادهها صورت گیرد این روش کنار تشویق و ترغیب اعضای خانواده و ایجاد روح محبت و هم بستگی میتواند مورد توجه قرار گیرد. با توجه به مطالبی که بیان شد میتوان برای مخاطبان پرسشها و پاسخهای دینی و شبهات، اولویتهایی را به جهت قرابت و نزدیکی، ایمان و مکان و موقعیت افراد، در نظر گرفت.
نکته دیگری که باید توجه نمود اینکه کدام یک از مجاری ادراکی و تحریکی مخاطب را در اولویت قرار داده و با توجه به آن به امر پاسخگویی مبادرت ورزیم. حقیقت آن است که انسان دارای لایههای معرفتی قلبی و درونی متفاوتی است؛ از طرفی برای انسان ورودیهایی که است که چشم و گوش و دهان و لمس از جمله آنهاست. باید توجه داشت که به جهت تاثیرگذاری، کدام یک از این اعضا میتواند تاثیر بیشتری در مخاطب گذاشته و به کمال پاسخگویی و نهایت تاثیرگذاری بیانجامد؟
نکته دیگر در بحث اولویت، دامنه تاثیرگذاری است؛ اینکه پاسخگو از چه مسیری پاسخگویی را شروع و به خاتمه برساند، حائز اهمیت است. گاهی باید قلب را نشانه رفت و گاهی فکر و ذهن را درگیر نمود و گاهی چشم و گو ش و حواس دیگر را. با این وصف نوع ترتیبی که در برخی آیات در مورد مجاری ادراکی آدمی بیان شده است نشان میدهد که برخی مجاری، تقدیم ارزشی و رتبی دارند؛ به عنوان نمونه مسئله قلب و تأثیر آن بسیار حائز اهمیت است. مسیر پاسخگویی و تاثیر گذاری را عنصر قلب تعیین میکند تا جایی که اگر مسئله «ختم قلب» و مهر شدن قلبی در کسی صورت گیرد، باید از هدایت او ناامید شد؛ «خَتَمَ اللَّهُ عَلىٰ قُلوبِهِم وَعَلىٰ سَمعِهِم ۖ وَعَلىٰ أَبصارِهِم غِشاوَةٌ»[8]. کما اینکه ورودی «سمع» در قرآن مقدم به «بصر» است؛ که این نشان دهنده اهمیت گفتگو و از طرفی مسئله شنیدن و خوب گوش فرا دادن است؛ مثلاً در قرآن مسئولیت اعضا و جوارح به این ترتیب آمده «إِنَّ السَّمعَ وَالبَصَرَ وَالفُؤادَ...»[9] یا در آیه دیگر ابتدا منافقان ناشنوا و کر معرفی شدهاند، سپس کوری آنها مطرح شده است: «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْی فَهُمْ لَا یرْجِعُونَ»[10]. در پاسخگوییهای تلفنی که در برخی از مراکز صورت میگیرد اهمیت دادن به چنین رویکردی حائز اهمیت است. این تأثیر شنیداری و تقدیم آن در آیات الهی است که باید به پاسخگویان گوشزد شود. به جهت آنکه رسانههای شنیداری نیز مسئولیت ویژهای در این زمینه دارند پاسخگویی که فقط از این طریق (یعنی شنیدن) با مخاطب و پرسشگر ارتباط برقرار میکند باید به اهمیت و جایگاه تأثیرگذاری آن پی برده و ملاحظات اخلاقی و غنی در پاسخگویی شنیداری را توجه نماید.
نکات کاربردی
1. برای مباحثی که در کلاس یا منبر یا سخنرانی ارائه میدهید، به محتوای مباحث توجه کافی کنید. شما باید مهمترین و ضروریترین نیازهای مخاطب خود را مورد توجه قرار داده و محتوای مباحث خود را بر اساس آن سامان دهید؛ چرا که پرسشهای مهم و خوب از محتوای خوب و مهم ایجاد و ارائه میشود.
2. برای روش خود در بیان مباحث و پاسخ به سوالات مخاطب نیز اولویت قائل شوید. گاهی نوع مخاطب اقتضا میکند اولویت شما روش استدلالی باشد و گاهی اولویت روش اقناعی؛ گاهی باید از شیوه بیان مثال بهره ببرید و گاهی باید به شیوه بیان الگو متمسک شوید؛ نوع مخاطب و نوع پرسشی که از شما میشود روشهای مختلف را در اولویت انتخاب شما قرار خواهد داد.
3. برخی پرسشها به ملاحظاتی اولویتشان از مسائل بنیادی بیشتر است. شناخت این اولویت باید یکی از مهارتهایی باشد که مورد دغدغه استادان و مشاوران و کارشناسان مذهبی است. عدم شناخت چنین مطلبی ممکن است منجر به خسارتهای مالی، جانی و معنوی فراوانی شود؛ ممکن است پاسخ به جوان شکست خوردهای که در مرز خودکشی قرار دارد اولیتر از پاسخ یک مسئله فقهی باشد.
4. بر اساس روایت «علیکم بالاحداث» اقشار جوان و نوجوان به جهت تاثیر پذیری و قابلیتهای فراوانی که دارند میتوانند در اولویت جلسات پرسش و پاسخ باشند؛ از این جهت مراکز پاسخو و نیز سازمانهایی مثل آموزش و پرورش، و وزارت ورزش و جوانان و نیز مراکز دینی اثر گذار مثل مرکز ملی پاسخگویی و سازمان تبلیغات و همچنین مراکز آموزش عالی و نهادهای مرتبط میتوانند با توجه به چنین اولویتی اقدامات لازم را در آن زمینه مبذول فرمایند.
5.حضور در مناطق و جاهایی که کمترین بهرهمندی فرهنگی در زمینه پرسش و پاسخ صورت گرفته، میتواند در اولویت مراکز و افراد پاسخگو باشد. در برخی مناطقی که سطح پایین معیشتی دارند یا بالعکس در مناطقی که میزان برخورداری مادی در حد بالاست، هم چنین آسیبهایی بیشتر به چشم میخورد و هم نیاز به پاسخ مناسب بیشتر احساس میگردد.
6.نوع پاسخگویی نیز میتواند در ترازوی اولویت باشد؛ پاسخگویی مجازی، تلفنی،حضوری، مکاتبهای، پیامکی و... انواع مختلف پاسخگویی است که اولویت انتخاب آن متناسب با افراد مختلف میتواند مورد کارشناسی و دقت نظر قرار گیرد.
پینوشتها:
[2]. جلالالدین عبد الرحمن سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن،، ج2، ص213.
[3].انبیا: 38؛ نمل:71؛ یس: 48؛ ملک:25؛ یونس:48؛ سبا:29؛ سجده:28.
[4].به عنوان نمونه در مباحث اخلاقی مهم ترین توصیه ای که مورد توجه قرار گرفته مسئله تقواست و برای بیان این اهمیت از صفت کرامت و افعل تفضیل یاد شده. در سوره حجرات آیه 13 آمده است «إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللَّهِ أَتقاكُم» واژه اتقی و اکرام مبین اهمت تقوای الهی است.از طرفی چنین صورت و شکلی در برخی مباحث و آسیبهای اخلاقی یا فکری خود را نشان میدهد آنجا که فرمود.
[5] . توبه: 22.
[6]. تحریم:6.
[7]. «أمُرُهُم بِما أمَرَهُمُ اللّه ُ، و تَنهاهُم عَمّا نَهاهُمُ اللّه ُ عَنهُ، فإن أطاعُوكَ كُنتَ قَد وَقَيتَهُم، و إن عَصَوكَ فكُنتَ قَد قَضَيتَ ما عَلَيكَ». (تفسیر نور الثقلین، ج5، ص372، نقل از تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1374، ج24، ص294.)
[8] . بقره: 7.
[9] . اسرا: 36.
[10] . بقره: 18.