
در دنیای معاصر، اسلام از کجا و چگونه مورد تهاجم واقع شده است؟
مختاری: این جزء بدیهیات است که در جهان معاصر، اسلام از دو جهت مورد هجمه است و چندان نیاز به برهان و استدلال هم ندارد:
1. تهاجم از سوی ابرقدرتها که خصومت دیرینه با اصل دین اسلام و نگاه توحیدی با همه اشکالش دارند و همه امکانات و ظرفیتها بهخصوص رسانه را به خدمت میگیرند تا روحیه دینداری را در جامعه تضعیف کنند. اگر امروزه در گوشه و کنار دنیا کتاب مقدس مسلمانان به آتش کشیده میشود یا به پیامبر اسلام(ص) اهانت و به بزرگان دین بیاعتنایی میشود و یا در مراکز آکادمیک خود به دنبال این هستند که ساختار دینداری را به صورت علمی تحت عنوان کلام، متکلم، فیلسوف و... مورد شبهه و اشکال قرار دهند، این هجمهای است که از دیرباز بوده و البته اکنون به نقطه اوج رسیده است؛ یعنی اگر تا دیروز در خفا بوده امروز علنی شده است. رفتارهای خصمانهشان به اینجا رسیده که در مراکز عمومی و خصوصی آنها شاهد ممنوعیت حجاب و حتی ممنوعیت خواندن قرآن هستیم! البته نطفه این جریان از دو سه قرن پیش توسط ابرقدرتها بسته شده که امروز اَشکال این مذاهب و دینداری را به صورت یک نظام فکری و ارزشی جهانی میبینیم که به تعبیر مقام معظم رهبری باید مبارزه هم در برابر اینها جهانی باشد.
2. هجمه توسط گروههایی که تحت عنوان دینداران در دنیای اسلام خلق کردهاند. روی تفکر و اندیشهای برنامهریزی چندده ساله کرده و حساب شده روی آن هدف کار میکنند تا نتیجه بگیرند. مسلماً این تفکری است منبعث از جمود و جهالت و عمق تعصب و قشریگری، که گروه یا گروهکی را با این نوع نگاه خاص و در قالب مذهب خلق و آن را به نام اسلام به دنیا معرفی کنند. چون هدف اینها مشترک است ابرقدرتها از یک سو به صورت مستقیم و از سویی دیگر با خلق گروهکهای افراطی به صورت غیر مستقیم به دنبال کوبیدن اصل اسلام یا به تعبیر امام راحل(ره) اسلام ناب هستند.
این اسلام ناب و خالص در بین جوانان غرب و در انگلیس که ما دیدهایم، تحت عنوان «پییور اسلام/pure islam» جا افتاده است و همه جا میگویند ما اسلام ناب و خالص را میخواهیم ولی دشمن تا جاییکه بتواند خودش و در مواردی هم این گروهکهای شبه اسلامی را وارد میکند.
مقام معظم رهبری در نامههایی که به جوانان غرب نوشتند، هر دو بار تکرار فرمودند که این گروهکهای افراطی زاییده دست استکبار جهانی هستند. فرمایش ایشان دقیقا تأیید این کلام است که گرچه اینها از دو سو حرکت میکنند ولی به یک مقصد میرسند و آن این است که به اصل اسلام ضربه بزنند. مقصد این است که نگاه مدرن امروزیِ مطابق با منطق و برهان و عقلانیت را به نوعی از جامعه و به ویژه نسل جوان دور کنند.
گروهکهایی که ساخته و پرداخته دست دشمنان اسلام هستند، چه در اهل سنت و چه در شیعه با نگاه تفسیری و نوع قرائت خاص هر کدام، یک قدر جامع و مشترک دارند و آن ضربه زدن به اسلام ناب است. اگر چه این دشمنان در اقلیتند اما متأسفانه ظرفیتها و رسانههای زیادی در اختیارشان است.
در میان اهل سنت، در انگلستان و غرب، دیدهایم که خیلیها با این گروهکها مخالفند ولی نمود و قدرت تبلیغاتی ندارند. مثلا 98٪ از علمای اهل سنت که در انگلستان با آنها در تماس بودیم با ما هم فکر بودند ولی آن2٪ دیگر چنان از کاه کوه میسازند که دنیا تصور میکند مسلمانها فقط همین اقلیت وهابیت و گروهکهای افراطی هستند! همین کار را درون شیعه هم انجام میدهند؛ یعنی تفکر شیعیان تکفیری را به وسیله رسانهها به عنوان تفکر همه شیعیان، تبلیغ میکنند! دشمنان روی این روش کار علمی کردهاند و پشتوانه نظری دارند.
زمانی همراه آیتالله محسن اراکی، دیداری خصوصی با سید حسن نصرالله دبیر کل حزبالله لبنان داشتیم. جناب نصرالله گفت: شنیدهام خطبای نماز جمعه خیلی سطحی از کنار جریانهای تکفیری میگذرند و میگویند اینها خوارجند و جاهلند و... در صورتیکه اینگونه نیست بلکه اینها پشتوانه نظری دارند و ده سال دیگر میفهمید که اینها چگونه هستند و چه روشی را در پیش گرفتهاند که جوان 25 ساله را از وسط دانشگاه منچستر و واشنگتن در عرض سه ماه وارد میدان جنگ سوریه میکنند؛ به او هم دین و تفکر میدهند و هم اسلحه دستش میدهند و این نمیتواند اتفاقی باشد بلکه روی آن کار میشود. اینها در درون مذهب شیعه هم همین خیال را دارند. در شیعه یکپارچگی را نمیخواهند و برای اینکه تفرق و انشعابی در درون شیعه ایجاد کنند به دنبال خلق گروهکی افراطی با جنبه فکری هستند و با همه امکانات در چند سال اخیر حمایتشان میکنند.
نظرتان در مورد مؤلفههای این نوع مکتبداری افراطی در درون مذاهب رسمی اسلامی چیست؟
مختاری: این گروهکها که به لحاظ فکری نگاه متعصبانهای دارند و قشری و سطحی هستند معتقدند بر اساس کتاب و سنت عمل میکنند؛ البته با نوع نگاه و قرائت امروزی خود و در عین حال استفاده بهینه از ابزار و امکانات مدرن در راستای تقویت تفکر افراطی و متحجرانه خود.
این گروهکها امروزه بخشی از فتاوا و نقطهنظرات بزرگان سلف را با سبک و سیاق مدرنیته، رنگ و لعاب میکنند تا به تعبیر خودشان باعث آگاهی نسل جوان شوند؛ لذا در تمامی حرفهایشان میگویند که اینها حرفهای فقهای ماست تا ریشهدار بودن خودشان را نشان دهند. میخواهند بگویند که ما سنی یا شیعهای هستیم که چند قدم از شما جلوتریم و نگاه و قرائت و تفسیر ما از قرآن منطبق با نگاه و قرائت و تفسیر فقها و بزرگانی است که نامشان لرزه بر اندام بزرگان امروز میاندازد! برای مثال وقتی میگویند مرحوم علامه نائینی یا شیخ اعظم انصاری، دیگر همه ساکت میشوند! این یک متد است غافل از اینکه امروز اگر مرحوم شیخ انصاری یا شیخ محمد حسین اصفهانی زنده بودند با اقتضائات زمان حرکت میکردند و شاید بسیاری از مباحث اصولیشان نیز تفاوت داشت و دیگر برخی از حرفهای اخباریگری را نمیآوردند بلکه مباحثی در زبانشناسی، هرمونتیک و... را مطرح میکردند چرا که امروز انبوهی از شبهات مدرن متوجه متن دین شده است. همانگونه که امام خمینی(ره) فرمودند: زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند؛ بنا بر این اعتماد کردن به برخی حرفها و نقطه نظرات چند قرن گذشته اگر چه به زبان آسان است اما در عمل بسیار مشکل است. این نوع گروههای افراطی میخواهند خودشان را به گذشته مرتبط و متصل کنند؛ در عین حالی که نوع تفسیر و قرائتشان توأم با تعصب و جمود فکری است.
آیا میشود این گروههای افراطی را در درون مذهب شیعه، در امتداد گروههای غالی در تاریخ تشیع برشمرد؟
مختاری: در تاریخ مذهب شیعه این گروهها همیشه بودهاند و چیز جدیدی نیست؛ البته الآن غالی به معنای مدرن خود است. اگر در گذشته گروههایی غلو میکردند، در حیطهکاری و به اندازه ظرفیت فکریشان بود؛ اما امروزه بر اساس ابزار و ظرفیتهای تکنولوژی امروزی همان مبانی و تفکرات را به روش جدید و مدرنیستی خود القاء میکنند. بله میتوان گفت این چیزی جز غلو نیست؛ چون احادیثی را بیان میکنند که به حسب معنا ضعیف است و به کلماتی از ائمه استناد میکنند که به لحاظ رجالی حاضر نیستند درباره آن بحث کنند. اگر چه این گروه در بین قشر جوانی که پرشور و با احساسند حضور فعال دارند، ولی هیچ وقت در جمع علما حضور نیافته تا بحث عالمانهای ارائه کنند.
من به اشخاص کاری ندارم، اما چنانکه مشاهده میکنم میبینم نوع افراطیهای متعصب، به لحاظ معلومات پایهای، ضعیف هستند. چیزی که دلیل نداشته باشد سر از تعصب در میآورد، چیزی که پشتوانه نظری، منطق و برهان نداشته باشد و کلامی که مبرهن و مستدل نباشد، سر از قشریگری در میآورد؛ همانی که امام راحل(ره) فرمودند که این همه گرفتاریهایی که ما تا به حال کشیدهایم از متحجران حوزوی است که البته هنوز هم رسوبات همان تفکرات درحوزههای علمیه ما اعم از نجف و قم و مشهد وجود دارد، اما امروزه رنگ و لعابی به آن میدهند که میتواند تا حدودی برای نسل جوان اغفال کننده باشد.
حجازی: بنده نیز در پاسخ به این پرسش، ابتدا به دو مقدمه اشاره میکنم:
1. مسئله بودن همین نوع تفکر در تاریخ اسلام و روشی که اینها برای به صحنه کشاندن این نوع تفکر به کار میبرند.
در تاریخ اسلام اعم از شیعه و سنی از همان ابتدا مسئله افراط و تفریط مطرح بوده است. بعد از رحلت رسولخدا(ص) هم در تفکر تسنّن و هم تشیّع افراط و تفریط را شاهدیم؛ مثلا در شیعه داستان «غلو» را مشاهده میکنیم.
در مجموع باید گفت اگر اعتقادات و مبانی فکری یک مذهب در مسیر درست و علمی خود قرار نگیرد، تبدیل به تعصب میشود. در زمان امیرالمؤمنین علی(ع) عدهای بودند که راجع به آن حضرت تعبیراتی از جمله الوهیت و امثال آن به کار میبردند که ایشان به شدت برخورد میکرد و میفرمود من اینگونه نیستم ولی آنها میگفتند این از شکسته نفسی حضرت است!
امروز نیز در مسایل عزاداری تشیع، عدهای نسبتهایی بسیار اغراقآمیز میدهند و حرفهایی میزنند که ممکن است در قشر جوان به لحاظ روحیه تعصب و عواطف مقتضای سن و سالشان، جذاب باشد. تاکید ما بر این است که اگر امثال این بسترهای عزاداری در مسیر علمی و درست خود قرار گیرند، حتی لازم نیست که دیگر مستقیماً با این نوع افراطیگری مبارزه شود. پس نه فقط در اسلام بلکه در مسیحیت و یهودیت و ادیان دیگر هم مسئله غلو و افراط دینی (در مقابل سستی و تفریط آن) بوده است و این یک مسئله تاریخی است و چیز جدیدی نیست.
برخی خیال میکنند که مسئله جدیدی به وجود آمده که وظیفه خاصی بر دوش متفکران میگذارد، در صورتیکه چنین نیست بلکه وقتی به تاریخ علما مراجعه میکنیم میبینیم در بسیاری از زمانها یکی از دغدغههای علمای ما برخورد با این افراط و تفریطها بوده و امروز هم این قضیه ادامه دارد.
2. یک روش آکادمیک و قابل قبول در برخورد و مبارزه با یک تفکر یا پدیده، مبارزه از درون است. گروههای افراطی چون بخواهند با انقلاب اسلامی مبارزه کنند، اگر از بیرون هجمه کنند یک نوع برخوردی با آنها میشود و اگر از درون هجمه بکنند نوع دیگری خواهد بود؛ در صورتی که میدانند با تهاجم از درون، بهتر و بیشتر به نتیجه میرسند. اینها در دههها و سالهای اخیر بهترین روش را برای مبارزه با تفکر شیعه مخصوصاً شیعه انقلابی یافتهاند که همان تهاجم درونی است. این بهترین روش است که از درون کادرسازی کنند و افرادی را انتخاب نمایند؛ مانند همان روشی که برای شروع بهائیت شروع کردند که از درون حوزه علمیه کادرسازی کردند و طلبهای قدرتطلب را به نام سید محمدعلی باب ساختند؛ چون بهترین راه این است که از درون به مسئله شیعه و مهدویت ضربه بزنند. الان داعش از درون به اهلتسنن و تفکراتش ضربه میزند و این برای عوام قابل قبولتر است. برای شیعه هم همینطور اینها بهترین روش را انتخاب کردند؛ روشی که از نظر جامعهشناختی و روانشناختی پذیرفته شدهتر است که از درون جامعه مذهبی شیعی، افرادی که تحصیل کرده حوزه و حتی معمم باشند، تفکراتی را مطرح بکنند که از درون جامعه شیعه، آنتیتزی ایجاد شود تا با آن تز درگیر شود و از برآیند آن سنتیتزی به وجود آید. پس این روش و متد نظری، آکادمیک و قابل قبول است که جواب هم میدهد.
چنانکه اشاره کردید، در تاریخ اسلام همیشه مسئله افراط و در مقابل آن تفریط بوده است. لطفاً روشنتر بفرمایید که به نظر شما آیا در حال حاضر جریان سیاسی خارجی و قدرت بیگانهای پشت این افراطگرایان حوزههای شیعی وجود دارد؟
حجازی: اگر ما این تقابلات و افراطگریها را میبینیم باید دو بعد و نکته را در نظر داشته باشیم که بتوانیم به بهترین وجه با آن مقابله کنیم: 1. جنبه اعتقادی و تاریخی است که همیشه بوده است؛ 2. جنبه سیاسی است؛ ولی جنبه سیاسی شاید قدمت تاریخی نداشته باشد. در زمان اهلبیت(ع)، بنیعباس و بنیامیه ممکن است کارهایی انجام باشند ولی با این نظر که آنها مؤسس تفکرات افراطیِ درون یک مذهب باشند، نمیتوانیم شواهد تاریخی برایش بیاوریم؛ اما جنبه اول بوده و متون زیادی هم بر آن داریم.
در مورد جنبه دوم عرض کنم وقتی داستان انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاد و حضرت امام(ره) به ایران تشریف آورد، جریان استکبار و استعمار که زمانی انگلیس پرچمدارش بود و زمانی دیگر آمریکا، برای مقابله با جریان انقلاب اسلامی برنامههایی تدارک دید؛ یعنی علاوه بر جنبه مقابلههای ظاهری مثل کودتای نوژه و قضیه طبس و جنگ تحمیلی 8 ساله و... بدون شک جنبههای پشت پرده که به ماجراهای درونی ختم شود را نیز برنامهریزی کردند.
بعد از ماجرای انقلاب اسلامی در آمریکا و غرب، نام اسلام و دین و ایران و امام خمینی(ره) زنده شد و نگرش و تفکر تازهای راجع به اصل اسلام شکل گرفت. مثلا قبل از انقلاب هر وقت میخواستند در محافل آکادمیک اسم اسلام را بیاورند میگفتند «محمدیه» یعنی به عنوان پیروان پیامبر میآوردند اما بعد از انقلاب مجبور شدند در تحقیقات خودشان کلمه اسلام را به کار ببرند یعنی تفکرشان راجع به اسلام. حتی مسیحیت هم برای ایجاد گرایش به دینشان، به اسلام ارجاع میدادند و میگفتند: ببینید جوانهای مسلمان چطور به دینشان رغبت پیدا کردهاند پس ما هم باید به کلیسا و دین رغبت پیدا کنیم! بنا بر این انقلاب اسلامی جنب و جوشی در جنبه دینی و اسلامی همه جهان به وجود آورد.
بعد از 11 سپتامبر که به عراق حمله کردند جنبه «شیعه» رخ داد؛ یعنی تا آن زمان خود ایران هم خیلی تاکید نداشت که روی کلمه شیعه پافشاری کند. حضرت امام(ره) سعی میکرد وحدت سنی و شیعه حفظ شود و کمتر به شیعهگری دامن میزد و لذا انقلاب به عنوان برنامه اسلامی ناب در جهان مطرح شد. بعد از حمله به عراق و نمود داستان مرجعیت و تقابل شیعه و مظلومیت شیعه و بلاهایی که بر سر شیعه در عراق آورده بودند، تازه شیعه برای جامعه آمریکایی و اروپایی مطرح شد و خواستند بدانند که شیعه چیست و کجاست؟ پس موج عجیبی برای شیعهشناسی ایجاد شد. تا قبل از حمله به عراق، بیشتر در مورد ایران و انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) از ما میپرسیدند اما بعد از آن حتی وقتی ما را در فرودگاه میدیدند میپرسیدند شیعه چیست و فرق آن با تسنن چه میباشد؟
وقتی کمکم با شیعه و تفکرات آن آشنا شدند و دانستند که شیعه یک حرکت انقلابی است و زیر بار ظلم نمیرود، برای اینکه این حرکت را خنثی کنند پادزهری برایش درست کردند و آن این بود که بیایند جنبههای منفی شیعان را علنی کنند که هر وقت کسی بخواهد در مورد شیعه تحقیق کند، با جنبههای منفی و افراطی برخی شیعیان رو برو شود. افراطیگری در شیعه در این چند سال اخیر اوج گرفته است که کاملا حساب شده و برای تخریب شیعه میباشد.
چه تهدیداتی ممکن است از سوی افراطیان شیعه متوجه تشیع ناب گردد؟
حجازی: این جریان افراطی سه نوع تهدید و برنامه برای شیعه تدارک دیدهاند:
1.تحریف حقایق 2. تضعیف نمادها 3. تخریب بنیانها. البته بعد از اینکه این سه کار انجام شد،فاز چهارم کار آنها آغاز میشود که بحث خاص خودش را دارد. پس تهدیدها و چالشهایی که ممکن است اینها در برابر تفکر درست و اعتدالی شیعه به وجود بیاورند این سه تاست:
اول: در تخریب حقایق تلاش عجیبی دارند تا در دو منبع اصلی ما کتاب و سنت، تحریف ایجاد کنند! مثلا یکی از تفکراتی که ممکن است کمتر شنیده شود و کمتر مطرح کنند، تفکر و روشهای غالی و اندیشههای انحرافی و به دنبال آن طرح ادعای تحریف قرآن است که از سوی همینها مطرح میشد. آنها میگویند آیاتی از قرآن که در مورد امیرالمؤمنین(ع) و امامت است و اسم حضرت در آنها آمده، از قرآن حذف شده است! این حرف در ظاهر برای حمایت از شیعه و تفکر ولایت و امامت است، ولی در واقع برای تحریف قرآن است. در سنت هم همینطور با بها دادن به عواطف و احساسات، نقش عقلانیت و عقل در تفکر را زیر سوال میبرند.
دوم: تضعیف نمادها، مثلاً یکی از نمادهای ما نماد مرجعیت و ولی فقیه است. تفکر افراطیای که الان در شیعه وجود دارد، مهمترین کاری که انجام میدهد، تضعیف و زیر سؤال بردن مرجعیت و بالاتر از آن تضعیف ولایتفقیه است.
گاهی نقد ولایتفقیه به عنوان یک بحث علمی و آکادمیک مطرح میشود که این اشکالی ندارد و ما از این دست نقدها بین علما هم داشتهایم، ولی این با تضعیف و با هدف ضربه زدن در تریبونهای عمومی به مفهوم و مصداق ولایت فقیه، تفاوت دارد. روشن است که پشت صحنه تضعیف مرجعیت و ولایتفقیه، تضعیف تفکر سیاسی شیعه است. بنده معتقدم چیزی که توانسته تفکر شیعه و صلابت آن را از همان ابتدا در زمان رسولخدا(ص) و حضرت علی(ع) تا کنون حفظ کند و با نشاط نشان دهد، همین تفکر سیاسی شیعه است؛ که یک تفکر عمیق، معتدل و پیشتاز میباشد. تفکر سیاسی شیعه بود که انقلاب اسلامی را به وجود آورد؛ تفکر سیاسی شیعه است که امروز در عراق تحت هدایت و تدبیر مرجعیت، تصمیمهای اساسی میگیرد.
تمام قضایایی که اخیراً توسط این جریان مشکوک مطرح میشود و خطوطی که ایجاد شده و حرفهایی که زده شده برای همین است که تفکر سیاسی شیعه را تضعیف کنند و ما نمونههای آن را میبینیم؛ مثلاً در صحبتهایشان شاهد هستید وقتی میخواهیم راجع به امام حسین(ع)صحبت کنیم میگویند ما نمیخواهیم سیاسی صحبت کنیم! تناقض آشکار را ببینید. اصلاً حرکت امام حسین(ع) کاملاً سیاسی است، اما آنها میگویند: ما در باره امام حسین(ع) و کربلا صحبت میکنیم ولی راجع به سیاست صحبت نمیکنیم! این حرفها جز عوام فریبی و تناقضگویی نیست.
سوم: تخریب بنیانهاست. اولین بنیانی که ما در شیعه روی آن تاکید داریم بحث وحدت اسلامی است. اساس این تشکیلات برای ایجاد وحدت است. تا زمانی که ما بتوانیم چه در حوزه وسیعی مثل وحدت بین سنی و شیعه و چه در بین خود شیعه وحدت را حفظ کنیم مشکلی نخواهیم داشت. متأسفانه این جریان افراطی هم وحدت بین شیعه و سنی را هدف گرفته و هم به ایجاد اختلاف بین حوزههای شیعه و بین بیوت مراجع دل خوش کرده است. حتی به ایجاد اختلاف و تقابل بین انقلابی که در ایران شده با آنچه در عراق انجام گرفته، میپردازد؛ که همه اینها برای شکست وحدت اسلامی و وحدت شیعی است. آنها معتقدند که وحدت شیعه هم باید شکسته شود.
دومین کاری که این جریان در برنامه تخریب بنیانها به دنبال آن است، تخریب پیوند تاریخی و ایجاد گسست قومی است؛ مثلاً میخواهند در ماجرایی که در عراق و ایران اتفاق افتاد با گسست تاریخی، شکاف ایجاد کنند، لذا القا میکنند که انقلاب ایران و حکومت اسلامی هیچ ارتباطی با شیعه ندارد، یا خط مرجعیت در عراق، هیچ ارتباطی با شیعه ندارد!
آیا احتمال نمیدهید که اگر برخوردی با این جریان افراطی در درون شیعه صورت نگیرد، سمت تهدیدهای نیمه آرام آنها به سوی چالشهای سخت و حتی نظامی بر علیه شیعه و دولتهای شیعی برود؟
حجازی: این کار را کردند و جواب نداد. جنگ ایران و عراق برای همین بود. وقتی جنگ شروع شد صحبتهای صدام و حمایتهای کویت و عربستان را ببینید، حرف اینها همین بود؛ اصلا مصر به دلیل مقابله با تفکر مجوس و... کنار صدام قرار گرفت! زمان جنگ دولتهای عرب به عوام خود میگفتند: کلمه شیعه از شیوعی گرفته شده! آن زمان کمونیستها شیوعی بودند و اوج آنها بود میگفتند ایرانیها که نزدیک شوروی هستند دنبالهرو شوروی و شیوعی هستند و میخواهند این تفکر سیاسی را رواج دهند!
سیاست خلق طالبان و القاعده و دیگرگروههای تکفیری نیز در همین راستا بود که این هم خیلی خطرناک است. امروز هم پشت قضیه داعش مقابله با شیعه است. هر چند در ابتدا چند نفر سنی را سر بریدند اما میخواستند هسته مرکزی دولت الاسلامیه را تشکیل بدهند. اصل مبارزهشان با هلال شیعه بود. آنها میخواستند به اصطلاح خود هلال شیعه را بشکنند و در راس این هلال، دولت اسلامی خودشان را شکل دهند. خوشبختانه با بیداری مسلمانان به ویژه شیعیان لبنان تا سوریه و عراق و ایران و بحرین و یمن، این تفکر تکفیری تا حدودی زمینگیر شده است.
مختاری: امروزه حربهای که در دست استکبار جهانی است خلق این گروههای تکفیری است. اینها در درون هر مذهب یا گروه یا قوم، به مهرههایی نیاز دارند؛ و یکی از شگردهای استعمار همین است که اگر قرار باشد کشوری را تصرف کنند، عوامل خود را از درون آن کشور انتخاب میکنند تا راحتتر بر آن مسلط شوند.
نکته دیگر این است که بیتوجهی ما باعث پیشرفت جریانهای افراطی شیعی در دنیا و در نتیجه تضعیف مبانی ناب و اصلی شیعه میشود. آنها چون در متن جامعه خارج از کشور رسوخ کردهاند و از روی احساس جلو آمدهاند، تا حدودی هم موفق شدهاند. امروز ما پشت تریبونها حرف قشنگ میزنیم ولی متأسفانه حضور جریانهای افراطی در متن جامعه خارج کشور، بیش از ماست.
زمانی برای گزارش همایشی در انگلیس خدمت مقام معظم رهبری رسیدم و عرض کردم آقایان دارند از نجف و لبنان و... میآیند، قرار است راجع به «کلونی» (شبیهسازی ژن) از نظر فقه شیعه صحبت کنیم که بحثی جدید و بسیار عالی است. رهبری فرمودند: اینها که میخواهند دعوت بشوند باید سه ویژگی داشته باشند: 1. زبان بدانند، 2. مایه حوزوی داشته باشند تا اگر مورد سوال واقع شدند بتوانند جواب دهند؛ و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند، 3. با لباس روحانیت باشند چون این لباس نماد تشیع است. بعد از آن نشستهای علمی ایمیلهای زیادی دریافت کردیم با این مضمون که ما نمیدانستیم مذهب شیعه اینقدر حرف برای گفتن دارد و مذهب آکادمیکی است و راجع به تئوری شبیهسازی که سنیها، یهودیها و مسیحیها در آن ماندهاند، شیعه ایده دارد و فکرش باز است.
افراطیها هم در محیطهای علمی حضور جدی و فعال دارند؟
مختاری: بله، حضور پیدا کردهاند و استکبار جهانی پشتیبان اینهاست و اینها را به محافل علمی دعوت میکنند. در منچستر انگلیس و جاهای دیگر دیدهام که خطبای نماز جمعه از ترکیه، قطر و عربستان میآمدند و برای هزار دانشجوی جوان و احساسی، اراجیف میگفتند. افراطیان در حال کار کردن در محیطهای علمی هستند؛ فقط ماهوارهها را نبینید.
دهه محرم امسال در لندن بودم و دیدم که آنجا چقدر کار میکنند! مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی در وصیتنامهاش حرف خوبی زده که لندن مرز ورود به اروپاست و خوب است آنجا مسایل تحقیقاتی داشته باشیم. در کشور کنیا هم دیدم که افراطیان شیعه نماز جمعه داشتند؛ حتی جمعیتی که ما در ایران هم نداریم! اینها مقلد همین افراطیها هستند! بیشترشان از حوزه علمیه قم و تحصیل اینجا هستند.
یک بحث این است که آنها چقدر پیشرفت کرده و چقدر حضور دارند و یک بحث هم این است که ما چقدر کم کاری کرده و میدان را خالی کردهایم که آنها پر کردهاند؟! آن بخش هم داستان طول و درازی دارد.
به هر حال شرایط فعلی به گونهای است که این طیف افراطی در همه جا حضور فعال دارند به خاطر اینکه دشمن میداند با یک پرچم سبز به سر بستن، خیلیها را میتواند جمع میکند. امروز در داخل کشور نوع افرادی که این افکار را درون شیعه دارند، انحصار طلبند؛ تنها خودشان را حق و نوع برداشت و قرائتشان را محق و مطابق کتاب و سنت میدانند و قابل بحث هم نمیدانند! یعنی یک نوع تعصب و جمود فکری و سکون منهای تحرک و عقلانیت دارند و در مباحثات و مناظرات رودر روی هم حضور پیدا نمیکنند. اینها با فلسفه و هر نوع نگاه عقلانی مخالفند. جنبه اخباریگری آنها شدید است. در مقابل نظام هم هستند؛ چون خلق شده و زاییده دست استکبار جهانیاند که در تقابل با معتقدان به ولایت فقیه و بُعد نظام سیاسی فقه و مباحث اجتهاد پویا هستند. این جریان از زمینه احساسی در نسل جوان سوء استفاده میکنند. مداحی چهار خواب و چند رؤیا از امام زمان؟عج؟ نقل میکند و مورد توجه قرار میگیرد آنگاه هرچه دلش بخواهد میگوید! اینجا علما باید نقش آفرین و تاثیرگذارتر باشند. باید در تنویر افکار جامعه نقش داشته باشند و به جامعه آگاهی بیشتر بدهند. در بخش اهل سنت هم همینگونه است. بنابراین علمای جامعه و ائمه جماعات هستند که باید در بین نسل جوان نقش آفرین باشند. خطر این نوع تفسیر و این نوع قرائت قشری و سطحی و منهای عقلانیت را به جوانان گوشزد کنند، آنوقت اسلام ناب خود به خود جا میافتد.
قطعا در نسل جوان چون مخاطب انسان فطرت اوست، جواب میدهد. از آن طرف احساس خیلی دخالت دارد اما از اینطرف پویایی، نواندیشی و نوآفرینی در نسل جوان بسیار موثر است. البته الان خود دنیای غرب هم به این نتیجه رسیده که شیعه تنها مذهبی است که اگر بخواهد روی مبانی خودش حرکت کند کاملا عقلانی است و با عقلانیت و اعتدال پیش میرود و این رویه را دنیا میپسندد.
من دیدهام وقتی مبانی شیعه برای عامه مردم در غرب به درستی توضیح داده شود، میپسندند. همین بحث کلونی/ شبیهسازی را وقتی مطرح کردند قرار بود رئیس دانشکده ده دقیقه در جلسه باشد چون میگفت اگر او بخواهد بیاید باید از شش ماه قبل وقت میگرفتیم. رشتهاش هم همین بود. وقتی آمد چون از این بحثها خوشش آمد تا پایان جلسه نشست. متأسفانه در بعضی از جلسات ما روحانی فاضل در جلسه نشسته آنگاه مداح مطلبی را میگوید که معلوم است برخلاف سیره اهلبیت است و مبنا ندارد، ولی روحانی ساکت میماند و هیچ نمیگوید! بلکه میگوید اگر بگویم ناراحت میشود! پس امر به معروف و نهی از منکر کجا رفته است؟! ما باید صریح اللهجه باشیم. خدا امام(ره) را رحمت کند؛ هر جا که میدید حرفی برخلاف مبناست از هر کس که باشد تذکر میداد. البته مدیحهسرایی مورد تایید است اما الان عوامل نفوذی در مداحی کم نیست؛ نفوذ کرده و این نوع تفکر افراطی را رواج میدهند.
معارف: از شما بزرگواران بابت فرصتی که در اختیار معارف قرار دادید، بسیار سپاسگزاریم.
سوتیتر
جریان افراطی سه نوع تهدید برای شیعه تدارک دیدهاند:1.تحریف حقایق 2. تضعیف نمادها 3. تخریب بنیانها. در تخریب حقایق تلاش عجیبی دارند تا در دو منبع اصلی ما کتاب و سنت، تحریف ایجاد کنند؛ مثلا طرح ادعای تحریف قرآن! آنها میگویند آیاتی از قرآن که در مورد امیرالمؤمنین(ع) و امامت است و اسم حضرت در آنها آمده، از قرآن حذف شده است! این حرف در ظاهر برای حمایت از شیعه و تفکر ولایت و امامت است، ولی در واقع برای تحریف قرآن است. در سنت هم همینطور با بها دادن به عواطف و احساسات، نقش عقلانیت و عقل در تفکر را زیر سوال میبرند.
یکی از نمادهای شیعه نماد مرجعیت و ولایت فقیه است. تفکر افراطیای که الان در شیعه وجود دارد، مهمترین کاری که انجام میدهد، تضعیف و زیر سؤال بردن مرجعیت و بالاتر از آن تضعیف ولایتفقیه است. روشن است که پشت صحنه این سیاست، تضعیف تفکر سیاسی شیعه است؛ چون تفکر سیاسی شیعه بود که انقلاب اسلامی را به وجود آورد؛ تفکر سیاسی شیعه است که امروز در عراق تحت هدایت و تدبیر مرجعیت، تصمیمهای اساسی میگیرد. وقتی میخواهیم راجع به امام حسین(ع)صحبت کنیم میگویند ما نمیخواهیم سیاسی صحبت کنیم! تناقض آشکار را ببینید. اصلاً حرکت امام حسین(ع) کاملاً سیاسی است، اما آنها میگویند: ما در باره امام حسین(ع) و کربلا صحبت میکنیم ولی راجع به سیاست صحبت نمیکنیم! این حرفها جز عوام فریبی و تناقضگویی نیست.
اولین بنیانی که ما در شیعه روی آن تاکید داریم بحث وحدت اسلامی است. تا زمانی که ما بتوانیم چه در حوزه وسیعی مثل وحدت بین سنی و شیعه و چه در بین خود شیعه وحدت را حفظ کنیم، مشکلی نخواهیم داشت. متأسفانه این جریان نو افراطی هم وحدت بین شیعه و سنی را هدف گرفته و هم به ایجاد اختلاف بین حوزههای شیعه و بین بیوت مراجع دل خوش کرده است. حتی به ایجاد اختلاف و تقابل بین انقلابی که در ایران شده با آنچه در عراق انجام گرفته، میپردازد. این جریان در برنامه تخریب بنیانها به دنبال تخریب پیوند تاریخی و ایجاد گسست قومی است؛ لذا القا میکنند که انقلاب ایران و حکومت اسلامی هیچ ارتباطی با شیعه ندارد، یا خط مرجعیت در عراق، هیچ ارتباطی با شیعه ندارد!