
اشاره
دکتر سعید زیباکلام (زاده ۱۳۳۲ ش در تهران)، فارغالتحصیل مهندسی برق و الکترونیک و دوره دکتری فلسفه از انگلستان، استاد فلسفه دانشگاه تهران، و در سه حوزه فلسفه و روششناسی علوم، فلسفه سیاست و فلسفههای پست مدرن، مشغول به آموزش و پژوهش است.
«معرفتشناسی اجتماعی» (کتاب سال ایران ۱۳۸۵)، «خلاف جریان» (دو جلد)، ترجمه «ساختار انقلابهای علمی» اثر تامس کوهن، ترجمه «چیستی علم: درآمدی بر مکاتب علمشناسی فلسفی» اثر الن چالمرز، ترجمه و تحشیه انتقادی «طرح و نقد نظریه لیبرال دموکراسی» اثر اندرو لوین، از جمله آثار مکتوب اوست.
در ادامه گزیدهای از آراء و نقد و نظرات دکتر زیباکلام را درباره علم دینی میخوانیم:
نکات مقدماتی در کسب معرفت
· هیچ وجود خالی از تعلّقات و عاری از تلقّیات نمیتواند بیندیشد و حدس و گمان بزند.
· همواره چنین است که عقاید فرهنگی در حوزههای بکر و بیسابقه و یا در آغاز پیدایش هر یک از شعبات علوم، در تشخیص عوامل دخیل مؤثرند.
· مشکل اول ما با کارنپ این است که او نقش عقاید فرهنگی در «بعضی موارد» را مؤثر میداند درحالی که از نظر ما همواره اینگونه است. مشکل دوم ما این است که عقاید فرهنگی، افزون بر اینکه در تشخیص عوامل دخیل مؤثرند، در طرد و غفلت نسبت به عوامل دیگر نیز حضور و نقشی جدی دارند.
عوامل مؤثر بر فهم از علم
باید دانست که:
· در آزمون نظریهها، همچون جمیع فعالیتهای بشری، تعلّقات و تمنّیات انسان نقش تقویمی و سرنوشتسازی ایفا میکنند.
· در هر حوزهای از علوم، آزمایش و تجربه تنها به سوالاتی که میپرسیم پاسخ میدهند، نه به سوالاتی که مطرح نکردهایم.
· ما همواره در آزمایشها محدودیتهایی داریم. یکی از محدودیتهای آزمایشها این است که از حیث زمانی و مالی و امکانات، نمیتوانیم همه عوامل ممکن در یک پدیدار را مورد تجربه و آزمون قرار دهیم.
· در یک وضعیت ابطالی (یعنی در شرایطی که میخواهیم یک نظریه را ابطال کنیم)، نه منطق و نه تجربه، هیچکدام نمیگویند کدام یک از طرفین تعارض، کاذب یا خطا، و یا نامقبول و ناصواب است.
· همه هنر و توانایی منطق و تجربه این است که دو دسته از گزارههای مشاهده شده و مشاهدهپذیر را در اختیار ما قرار دهد. از اینجا به بعد، منطق و تجربه ساکت و خاموش میشوند و لاجرم عوامل دیگری عاملیت مییابند.
جایگاه تعلّقات و تمنّیات در آزمون نظریهها
آنچه «ملاحظات نفعانگارانه» (این اصطلاح را پوپر در «منطق اکتشاف علمی» مطرح مینماید) را تقویم و تقدیر میکند، تعلّقات و تمنّیات ما است؛ و از آن جهت که تعلّقات و تمنّیات را نمیتوان احصا کرد، آن ملاحظات را هم نمیتوان تعیین و تحدید کرد.
نه تنها تلقّی یا تصوّر از هر میزانی از قبیل ثمربخشی، دقت، زیبایی، تبیینپذیری، کفایت تجربی و غیره، الزاماً یکسان نمیشود، بلکه حتی اطلاق و به کارگیری آن میزان هم میتواند توسط افراد مختلف و به نحو متفاوت صورت گیرد، و هم میتواند توسط یک فرد، در زمانها و شرایط مختلف متفاوت باشد.
اینک با توجه به این ژرفکاوی، باز میگردیم به بحث اصلی خود و سوال میکنیم:
آیا مجموعه ذوابعاد و پیچیده تعلّقات و تمنّیات جامعه عالمان، نمیتواند از چشمههای ژرف و جوشان کلام خداوندی و آموزشهای انبیا و اوصیای الهی آبیاری و تغذیه شوند؟
و آیا بدین ترتیب، آموزههای الهی نقش بسیار مهمی در ساختن علوم طبیعی و اجتماعی ایفا نخواهند کرد؟
جایگاه ارزشهای دینی در معیار تمیز معارف
پوپر، ابطالپذیری را به منزله قراردادی برای تمییز علم از غیر علم یا شبه علم، پیشنهاد میکند. معیار تمییز پوپر، به اعتراف وی، یک امر قراردادی است؛ قراردادی که همچون همه قراردادهایی که انسانها وضع و جعل میکنند، خادم و معطوف به هدف یا اهدافی است؛ که این خود محصول تعلقات و تمنیات ماست.
انتخاب و اخذ اهداف منوط به تصمیم افراد است؛ و تصمیمات، مولود مجموعه متکثر و ذوابعادی از تعلّقات و تمنّیات ماست.
حال یک پرسش مهم دیگر:
آیا آموزشهای انبیا و اولیای الهی نمیتواند از طریق تقویم تعلّقات و تمنّیات ما، اهداف ما را تعیین و تقدیر کند؟
ارکان علوم انسانی و اجتماعی
به عقیده من تمامی نظریهپردازیهای خُرد و کلان در علوم انسانی و اجتماعی، در تحلیل نهایی، بر دو رکن اساسی استوارند: یکی «کیستی انسان»؛ دیگری «چیستی سعادت و کمال انسان».
سخن من با کسانی است که سازنده علوم انسانی و اجتماعیاند. اینها در قرن هجدهم و نوزدهم رابطه خود را با وحی قطع کردند و پس از آن مجبور شدند در نظریهپردازی خود، ارزشهای جدیدی ابداع کنند؛ مانند هیوم.
رفع موانع نقش تقویمی دین در ساختار علم
دین میتواند در عرصه وضع نظریههای علم حضور داشته باشد، ولی نقد و ارزیابی نظریهها تنها بر اساس روش علمی انجام میگیرد.
دو نکته دیگر اینکه:
1. برخی میگویند اگر چنین ارزشهایی در علوم وارد شود، آفاقیت علم از بین میرود؛ اما چه کسی گفته است که علوم تجربی آفاقیاند یا حتی باید آفاقی باشند؟!
2. اگر کسی از نزدیک با هریک از علوم اجتماعی، و به ویژه با تاریخ علوم اجتماعی آشنا باشد و چگونگی ساختن و پرداختن و ارائه کردن نظریهها را در علوم بررسی کند، با شفافیت شگفتانگیزی درخواهد یافت که تعلّقات و تمنّیات بنیانی فردی و اجتماعی، چگونه علوم مختلف را تقویم و تأسیس کردهاند.