
انتشار «نگرششناسی تاریخنگاری انقلاب اسلامی»
کتاب «نگرششناسی تاریخنگاری انقلاب اسلامی» نوشته دکتر یعقوب توکلی از سوی دفتر نشر معارف منتشر شد. این کتاب به جریانها و رویکردهای تاریخنگاران انقلاب اسلامی میپردازد و ویژگی هر جریان و رویکرد را به صورت خلاصه و کلیدی بیان میکند. این کتاب از هشت بخش تشکیل شده است: 1. تاریخنگاران موافق پهلوی (شامل تاریخ نگاری پهلویها، تاریخنگاری سفرا و سیاستمداران غربی، تاریخنگاری خادمان جدا شده و تاریحنگاری تجارینویسی)، 2. تاریخنگاری مخالفان رژیم پهلوی (شامل تاریخنگاری اسلامگرایان، تاریخنگاری ملیگرایان، تاریخنگاران چپگرا)، 3. تاریخنگاری محققان خارجی و نویسندگاه حامی انقلاب اسلامی، 4. تاریخنگاری دانشگاهی، 5. تاریخنگاری روشنفکری، 6. راهی برای پژوهش در تاریخ، 7. نظریه رسمی تاریخی، بایستهها، موانع و مشکلات، 8. همدلی و تعامل؛ ضرورت تاریخنگاری انقلاب اسلامی.
نویسنده در مقدمه کتاب مینویسد: «پدیدههای تاریخی و سیاسی از منظر هر نویسنده با عقاید ویژه او تجزیه و تحلیل میشود و یکسان دیدن منظرهای نویسندگان، خیلی مطابق با واقع نیست. این درست است که بزرگان تاریخنگاری و اساتید علم تاریخ تأکید میکنند که مورخ باید بیطرف باشد و این امر یک ضرورت در امر تاریخنگاری است، اما همیشه هم، طرفیت مورخ به آن معنا نیست که بیان خلاف واقعی صورت گیرد.» دکتر توکلی در ادامه مینویسد: «بحث ما در بررسی مقوله نگرششناسی تاریخی به این فرضیه برمیگردد که هیچ مورخ و گویندهای در بیان حوادث تاریخی بیطرف نیست. در اینکه مورخ باید بیطرف باشد به لحاظ ایدهآلی، حرف درستی است، ولی به لحاظ علمی و عملی، غالباً مورخان دارای موضع هستند و بیطرفی مورخ، کمتر پذیرفتنی است. بنابراین لازم است به واسطه بازکاوی و بازشناسی، گرایشهای نویسندگان تاریخ معاصر مشخص گردد.»
دفتر نشر معارف پیش از این کتابهای «راز درخت سیب» (داستانی درباره شکلگیری انقلاب اسلامی)، «امام خمینی(ره)، مردی در انتهای افق»، «شخصیتشناسی تاریخ معاصر»، «شوق استاد»(درباره استاد شهید مطهری)، «سرچشمه»(درباره شهید آیتالله بهشتی) و «جستارهایی در تاریخنگاری معاصر ایران» را از این پژوهشگر منتشر کرده است. منبع: رسا
تفسیر پژوهی در جهان مالایا
دکتر مجید دانشگر، استادیار دینپژوهی دانشگاه اتاگو، در نشستی به بیان گزارش و تحلیلی از وضعیت «تفسیر پژوهی در جهان مالایا» پرداخت و گفت:
این یک واقعیت است که جنوب شرق آسیا و منطقه مالایا (ملایو) که تعداد زیادی از مسلمانان جهان را در خود جای داده از دید بسیاری از مسلمانان و ساکنین خاورمیانه مغفول واقع شده است. بسیاری با ذکر نام مالزی، سنگاپور، اندونزی، تایلند، برونئی و غیره، به یاد مناطق زیبای گردشگری، اقتصاد رو به رشد، جاذبههای تفریحی، و حتی مکانی بیدردسر برای ارائه مقالات میافتند. اما این ناحیه همچون دیگر مناطق خاورزمین، مملو از تنوع فرهنگی، دینی و ادبیاتی است که قابلیت جذب تعداد زیادی گردشگر علمی، پژوهشگر و مشتاق فراگیری فرهنگ مالایی را دارد.
مهمترین بخش از ادبیات و تاریخ جهان مالایا (sastera dan sejarah Melayu) مرتبط با دین اسلام میباشد. گمانهزنیهای متفاوتی از ورود اسلام به جهان مالایا وجود دارد، ولی اتفاق نظر کلی این بوده که اسلام به طور رسمی در قرن سیزدهم میلادی وارد صحنه زندگی و سیاست مردم این سرزمین شده است. مارکو پولو (Marco Polo) در بازگشت از چین در سال 1292 میلادی به بازدید از ناحیه شمال غربی سوماترا واقع در اندونزی میپردازد و اذعان میدارد که ساکنان آن از قبل مسلمان شدهاند. سالها بعد ابن بطوطه نیز در بازدید از شمال سوماترا (سال 1345 میلادی)، ساکنان آنجا را مسلمان بر میشمارد. بدون توجه به مشخص نمودن اولویت ورود فرقهها و دستههای مسلمان اعم از شیعه، سنی، و یا صوفی، نکته قابل توجه این است که پس از قرن سیزدهم میلادی، جهان مالایا بسیار سریع تحت تاثیر اسلام و آموزههای آن قرار گرفت. مطالعات اسلامی در این منطقه سیر بسیار جالبی را طی کرده است. نه تنها فقه مردم مالایا تحت تاثیر مکتب شافعی بوده بلکه ادبیات تفسیری آنان نیز تا حد بسیار زیادی تحت تاثیر اندیشمندان اهل سنت بوده است. هرچند اسلام در این منطقه قدمت کمتری نسبت به خاورمیانه دارد، اما گروهی براین باورند که جنبش تفسیری مالایی را میتوان به دو بخش دوران کلاسیک و دوران تفسیری مدرن مالایی (اندونزیایی) تقسیم نمود؛ چراکه تفاسیر کلاسیک مالایی همچون «ترجمان المستفید» توسط عبدالرئوف السینگکلی به زبان کلاسیک مالایی - جاوی (با الفبای عربی/پارسی) که در سال 1675 میلادی نگاشته شد و از ابتداییترین تفاسیر مالایی میباشد، به شدت تحت تاثیر آثار کلاسیک اسلامی بوده است؛ بهطوری که اطلاعات تفسیری آن غالباً برگرفته از تفسیر جلالین بوده و در برخی جاها از انوار التنزیل و اسرار التأویل اثر بیضاوی و لباب التاءویل فى معانى التنزیل معروف به خازن بهره برده است.
بنابر قولی، یکی از ابتداییترین تفاسیر مدرن نگاشته شده توسط مالاییها را یگ عالِم مالایی با نام محمد النووی الجاوی (1813-1897) در عربستان سعودی و به زبان عربی با عنوان «مراح لبید لكشف معنى القرآن المجید» به رشته تحریر در آورده است. النووی به دلیل همزمانی با پیدایش اندیشههای مدرن جمال الدین اسدآبادی(افغانی) و شاگرد و همکارش محمد عبده، تا حدودی تمایلات اصلاحطلبانه را در «مراح لبید» به کار برده است. برخی دیگر از تفاسیر مدرن نگاشته شده در مالزی و اندونزی نیز به زبان مالایی (باللغة الملایویة) جاوی نگاشته شدند که علاوه بر بهره گیری از آراء مفسران قدیمی، تا حد قابل توجهی تحت تاثیر اندیشههای مفسران مدرن جهان اسلام از جمله محمد عبده، رشید رضا، طنطاوی جوهری، سید قطب و حتی ابوالکلام آزاد (از هندوستان) قرار گرفته بودند.
برخی از تفاسیر مدرن مالایی همچون عَبرالاثیر: تفسیر القرآن د ِ رادیو (به جاوی) نگاشته مفسر سنگاپوری، احمد صُنهاجی محمّد (1922-2010)، بعدها به مالایی مدرن (با الفبای لاتین ) تجدید چاپ شد.
از بین مفسران مدرن در مالزی حاج محمد سعید بن عمر (1854-1932) با تفسیر «نور الاحسان» و در اندونزی، حاجی عبدالمالک کریم امرلله معروف به حمکه (1908-1981) با تفسیر «الازهر» دارای شهرت به سزایی هستند. البته این نکته قابل توجه است که محمد قریش شهاب صاحب تفسیر «االمصباح» یکی از مفسران معاصر اندونزیایی است که به دلیل ارائه برخی نظرات متفاوت، مورد توجه پژوهشگران مسلمان و غیرمسلمان میباشد.
«گنجینه تفسیر در مالزی»، به زبان مالایی تالیف دکتر مصطفی عبدلله، دانشیار دانشکده مطالعات اسلامی دانشگاه مالایا (یوام) به معرفی چهرههای به نام و گمنام تفسیری کشور مالزی میپردازد. نویسنده کتاب به دلیل تحصیل در الازهر، و ایجاد ارتباط بین اندیشههای مفسران مصری و مالایی (به طور مثال در این کتاب به رشید رضا و نفوذش در مالزی میپردازد) دامنه تحقیقاتش در ارتباط با شناسایی مفسران جهان مالایا را گسترش داد و در اثری جدید با عنوان «گنجینه تفسیر در مجمع الجزائر مالایا»، به معرفی شخصیتهای تفسیری در مالزی، سنگاپور، برونئی دارالسلام و تایلند پرداخت. پیش از وی نیز، محققی اندونزیایی کتابی با عنوان «گنجینه تفسیر اندونزی: از هرمنوتیک تا ایدئولوژی» را در سال 2003 نگاشته بود. منبع: گلستان قرآن
استاد خلیق
الف: تجلیل: مراسم اعطای ششمین جایزه علمی استاد دکتر علی محمد کاردان و بزرگداشت حجتالاسلام والمسلمین دکتر احمد احمدی با حضور چهرههای برجسته علمی و دانشگاهی، 16 دی ماه برگزار شد. در این مراسم، دکتر رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم، دکتر سیدمصطفی محقق داماد، رئیس گروه علوم و معارف اسلامی فرهنگستان علوم و دکتر غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی سخنرانی کردند.
دکتر رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم درباره حجتالاسلام والمسلمین دکتر احمد احمدی گفت: همواره این بخت را داشتم که با دوستانِ خوب زندگی کنم. من هم نزدیک به ۵۰ سال است دکتر احمدی را میشناسم و معتقدم هرگز کسی در محضر ایشان خسته نمیشود چون خوش سخن هستند و صفا دارند. روزی در گروه فلسفه یکی از تکالیف دانشجویان را درباره علیت خواندم که مجذوب آن شدم. نام نویسنده آن دکتر احمدی بود و ایشان همچنان پرتوان و پرنشاط است. ضمن آنکه ایشان همچنان مانند من گرفتار علیت هستند. وجه نزدیکی ما به هم این است که هر دو به فلسفه علاقه داریم و فلسفه در لغت به معنای دوستی و دانشی است که عین دوستی معنا مییابد.
با شناختی که از دکتر احمدی دارم میدانم که ستایش دیگران از ایشان، لحظات سختی را برای دکتر احمدی باعث میشود و این هم از فضیلتهای ایشان است. هرگز از دکتر احمدی دورویی و تملق ندیدم. هرگز غیبت و تظاهر نمیکنند و از دنیا چیزی نمیاندوزند. شاگردان خوبی دارند و رضایت شاگردان از استاد مقام بزرگی است که ایشان مانند علامه طباطبایی از آن برخوردارند.
دکتر غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز در این مراسم ابراز داشت: نزدیک به ۵۰ سال است با دکتر احمدی آشنا هستم یعنی از زمانی که در مؤسسه در راه حق فعالیت داشتند. مؤسسه در راه حق که بعداً مؤسسه آموزشی امام خمینی(ره) از دل آن بیرون آمد، سعی کرد علوم انسانی را وارد حوزه کند. من و دکتر احمدی در دوره دکتری با هم بودیم. در آن زمان در مجموع چهار نفر در دوره دکتری حضور داشتیم و مانند اکنون نبود که یک دانشکده با یک استاد نیمه وقت۳۰ تا ۴۰ نفر دانشجوی دکتری پذیرش کند. در آن زمان با ۱۴ تا ۱۵ نفر استاد تمام وقت فقط چهار دانشجوی دکتری پذیرش میشد. من شبهای پنجشنبه به منزل دکتر احمدی در قم میرفتم تا در کلاسهای درس تفسیر علامه طباطبایی حضور داشته باشم و من مبهوت فضائل این علامه بزرگوار میشدم. دکتر احمدی از نظر اخلاقی یک استاد خلیق و مؤدب به آداب اسلامی است. تواضع و فروتنی و دوری از حب مال و مقام از خصوصیات ایشان است. او با ۸۲ سال سن مانند همان ۵۰ سال پیش کار میکند و عشق ایشان به ایران و تربیت جوانان برای خدمتگزاری ستودنی است. دکتر احمدی نمونه عینی وحدت حوزه و دانشگاه است. ایشان فلسفه غربی را میخوانند و هرگز تعصب غیرعلمی نسبت به یک فکر و استدلال ندارند. دکتر احمدی علاوه بر آشنایی با فلسفه غربی و اسلامی به ادبیات فارسی علاقهمند است و علاوه بر زبان عربی در زبان انگلیسی هم استادی مثال زدنی است که شاهد آن ترجمههای ایشان است.
ب: «سمت» علوم انسانی اسلامی: موضوع بومیسازی علوم انسانی و به تعبیر دیگر اسلامیسازی علوم انسانی از مباحث مورد تأکید مقام معظم رهبری است. اما فرآیند و روند این امر و تحقق و یا عدم تحقق آن همواره محل بحث و گفتوگو بوده است. یکی از شاخصههای این امر، مسئله تولید محتوای لازم برای آن است. حجتالاسلام والمسلمین دکتر احمد احمدی، رئیس سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت) در گفتوگویی با خبرگزاری قرآن، به بحث اسلامیسازی علوم انسانی در کتب علوم انسانی دانشگاهها پرداخت و گفت:
سمت در این سالهای حیاتش، تقریباً هزار و نهصد و اندی عنوان کتاب منتشر کرده است؛ که بعضیهایشان تا سی و چند بار چاپ شدهاند. انشاءالله تا پایان سال، دو هزارمین عنوان را رونمایی میکنیم. تا کنون حدود 38 میلیون نسخه را با تحمل دشواریها به دست دانشجویان دادهایم. روزی که ما «سمت» را دائر کردیم، در دانشگاهها جزوههای استادها را میدادند و برایشان تکثیر میکردند. در مورد ترجمه به زبان خارجی ما در حال حاضر حدود 15 کتاب در دست ترجمه داریم. 3 اثر از «سمت» در چین ترجمه و چاپ شده است. برای دانشگاههای عراق هم حدود 40، 50 کتاب ترجمه شده است.
بعضیها فکر میکنند که اگر در جامعه ما مشکل فرهنگی است، همه مربوط به آثار غربی است و ما کاری هم نکردهایم؛ حتی کسانی که اصلاً موقعیت دانشگاهی ندارند میآیند و همایش علوم انسانی میگذارند؛ اینها به یک معنا کارهایی از سر نادانی است. علوم انسانی، علوم دشواری است. افرادی مثل علامه طباطبایی، شهید مطهری و امام(ره) در این زمینه کار کردهاند. نباید آن را ساده تلقی کنیم و بگوییم که هر کسی میتواند راجع به علوم انسانی اظهار نظر کند. در ریاضیات هر کس آگاهی داشته باشد میتواند نظر دهد، حتی پزشکی، معماری و شهرسازی و امثال اینها خط مشی روشنی دارند. علوم انسانی بسیار دشوار است. دقت کنید مسائل اجتماعی ذو ابعاد است. بعضی افراد نمیدانند که اشکال کجاست، فوری میروند سراغ علوم انسانی و میگویند: پس این علوم انسانی است که در دانشگاهها درست عرضه نشده است؛ کتاب خوب برایش نوشته نشده است. البته در این باره مسائل مختلف سیاسی و اعتقادی تأثیر دارد؛ استاد، دانشجو، انواع و اقسام رسانهها، ماهوارهها، تصویرها، تبلیغات و همه اینها تأثیر دارد. مگر همهاش با علوم انسانی است؟! کتابهای قرآنی که ما در باب قرآن نوشتیم همینها را دانشجویان میخوانند اما مسلمان نمیشوند! چرا؟ برای اینکه چیزهای دیگری هم هست. فقط 2 هزار ماهواره دارند برنامههای ضد اخلاقی، ضد اسلامی و ضد انقلابی عرضه میکنند؛ آن هم با این دنیایی که واقعاً میگویند دهکده جهانی الان در یک موبایل خلاصه میشود. باید همه اینها را نگاه کنیم. منبع: ایکنا، خبرآنلاین
سازمان اخلاقی نهج البلاغه
مصطفی دلشادتهرانی، از بنیانگذاران دانشگاه علوم و حدیث است که نامش با تحلیل و تفسیر نهج البلاغه گره خورده است. از وی آثار قابل توجهی منتشر شده که میتوان به سیره نبوی (منطق عملی) در ۴ دفتر، سیره نبوی از منظر امام خمینی(ره)، حکومت حکمت: حکومت در نهجالبلاغه و تفسیر موضوعی نهجالبلاغه اشاره کنیم. دلشادتهرانی در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن، ضمن تبیین دستگاه اخلاق در آموزههای امام علی(ع) به تحلیل مبانی اخلاقی از منظر آن حضرت پرداخت:
اخلاق از نظر لغوی به صفات و ویژگیهایی گفته میشود که دو مفهوم در آن مستتر است: نخست، ویژگیها و صفاتی که در انسان شکل گرفته و نهادینه شده است (چرا که به بعضی از رفتارهای گذرا اخلاق نمیگوییم) و دوم، کارهایی که به سهولت و نرمی انجام میگیرد. کاری که با تکلف و سختی انجام شود، دیگر فعل اخلاقی نیست؛ به عنوان نمونه اگر کسی جلو راه شما را بگیرد و به شما اصرار کند که به او کمک کنید این دیگر فعل اخلاقی نیست؛ چرا که فعل اخلاقی کاری است که انسان با گوارایی آن را انجام بدهد.
قبل از میلاد مسیح در باب اخلاق بسیاری از متفکران سخنها گفتند؛ «ارسطو» یکی از این فیلسوفان است. بسیاری از اندیشمندان مسلمان پیرو اخلاق ارسطویی هستند. اما در دوره جدید، اخلاق بیشتر به سمت رفتار رفته است. اگر بخواهیم در نهجالبلاغه اخلاق را رصد کنیم باید اخلاق را فراتر از این تحلیلها ببینیم. اخلاق در نهجالبلاغه صرفا دال بر صفات یا رفتار نیست.
به نظر من در نهجالبلاغه یک سازمان اخلاقی داریم که شامل مجموعهای از عناصر است. در نگاه امیرالمومنین(ع) اگر انسانی میخواهد اقدام به اصلاح اخلاق خود کند باید در همه حوزههای اخلاقی به اصلاح دست بزند. این حوزهها عبارت از ۶ عنصر است: ارزشها، گرایشها، بینشها، روشها، کنشها و گویشها؛ از مجموعه این عناصر یک اصل استخراج میشود.
اگر قرار است کسی رفتار اخلاقی داشته باشد باید بینش او هم اخلاقی باشد. ممکن است فردی در چارچوبهایی کارهای اخلاقی انجام بدهد، اما فهم، دید و نگاه او اخلاقی نباشد. در منظر امیرالمومنین(ع) دستگاه اخلاقی این فرد ناقص است.
همانگونه که اشاره کردم از این ۶ عنصر یک اصول اخلاقی استخراج میشود؛ کسی که تابع اخلاق است باید تابع اصول اخلاقی نیز باشد؛ اصول اخلاقی یعنی قواعد کلی عملی ثابت در همه رفتارها و ویژگیهای صفات انسان. پس اگر بخواهیم با ادبیات امیرالمومنین علی(ع) صحبت کنیم باید به سمت سازمان و دستگاه اخلاقی ایشان برویم.
در دستگاه امیرالمومنین(ع) مانند پیامبر(ص)، دین برای این آمده است که اخلاق را تکمیل کند. به همین دلیل پیامبر برای این دستگاه اخلاقی زیرساخت و مبانی فراهم میکند و برای حوزههایی که از آنها غفلت کردند مبانی را فراهم میکند. جالب است امیرالمومنین(ع) نیز معتقد هستند پیامبر(ص) به محض اینکه از شیر گرفته شدند تحت تربیت اخلاق عالم قرار گرفتند. اخلاق عالم، از جنس اخلاق دین و گروه خاصی نیست. پس میتوان چنین نتیجه گرفت که اخلاق از منظر امیرالمومنین و پیامبر(ع) فرا دینی و پیشا دینی بود.
اگر بخواهیم اخلاق حرفهای در نهج البلاغه را استخراج کنیم لازم است که همه نهج البلاغه را یکجا ببینیم چرا که این مباحث پراکنده هستند، البته لازم است بیرون از نهجالبلاغه هم آموزههایی که از امام به ما رسیده است را ببینیم و با یک مجموعنگری نظریهپردازی کنیم. به نظر من میتوان یک مدل سه بخشی ترسیم کنیم. بخش اول مبانی، بخش دوم تمهیدات و مقومات و بخش سوم اصول اخلاق حرفهای. این مدل در واقع مدلی است که بینشها و ارزشها را پوشش میدهد.
در قسمت تمهیدات، باید به مبانی توجه کنیم. مراد از مبانی، مباحث معرفتشناسی و زیرساختی در هر حوزهای است. در اخلاق حرفهای نیز ما سه مبنای نگاهشناسی، حقوقشناسی و وظیفهشناسی داریم.
در نهجالبلاغه ۲۴ اصل اخلاق حرفهای داریم؛ ۱۲ تا از این اصول جنبه سلبی دارند، یعنی خط قرمز هستند و ۱۲ تای دیگر جنبه ایجابی دارند به این معنا که خط حاکم هستند. البته ۸ تا از اصول اخلاقی جنبه شخصیتی دارند یعنی خاستگاه آن به شخصیت فرد باز میگردد و ۸ تا از این اصول بر رفتار و تعامل اخلاق حرفهای دلالت دارند و ۸ اصول اخلاقی هم جنبه کارکردی و حرفهای دارند. منبع: ایکنا
تکنیکهای گفتوگوی امام صدر
امام موسی صدر چارچوبهای خاصی در برقراری ارتباط و ایجاد کنشهای انتقادی داشت که به راحتی میتوان آن را به عنوان استانداردی جهت دوری از بنیادگرایی از یکسو و حفظ هویت بومی از سوی دیگر قلمداد نمود. روح الله اسلامی در نوشتاری به همین عنوان، شیوههای اجرایی، عملی و استانداردهای تکنیکی گفتوگو را در منش و اندیشه سیاسی امام صدر مورد واکاوی قرار داده او مینویسد: یکی از رهبران جنبش اسلامی که با قرائت شیعی و خاصی از مذهب توانسته است الگویی جالب و ناشناخته از حضور دین در عرصه عمومی بازنمایی کند، امام موسی صدر است. او در منش و اندیشه خود دارای مبانی و اصولی است که برچسبهای تکفیر و خشونت را افشاسازی میکند. این نوشتار قصد دارد رویکرد روادارانه، عقلانی، متکثر، مبتنی بر صلح و گفت وگو را در منش و اندیشه امام صدر مورد واکاوی قرار دهد و نشان دهد که او با استفاده از چه تکنیکهایی برخلاف بسیاری از اندیشهها و جنبشهای سیاسی و اجتماعی در جهان اسلام دستاوردهای بسیار درخشانی برای مسلمانان به بار آورده است. در این نوشتار الزامات یک گفت وگو از منظر امام موسی صدر عبارتند از:
۱-تکنیک «دین اجتماعی»؛ ۲-تکنیک توجه به «حاشیهها»؛ ۳-تکنیک نهادسازی؛ ۴-تکنیک عقل معاش؛ ۵-تکنیک عقلانیت ارتباطی؛ ۶-تکنیک گفتمان انتقادی در فضای عمومی؛ ۷-تکنیک شناخت غیریت. منبع: ادیان نیوز.