
درآمد
نخست. از مهمترین شئون مرجعیت دینی که دین، پیامبران و معصومان و در عصر کنونی مروجان و مراجع دینی باید بدان بپردازند، پاسخگویی به سئوالات دینی است. چنین شأنی اکنون بر اساس نوع کار کردهای نظام آموزشی برعهده آموزگاران دین و زندگی و نیز استادان معارف اسلامی در دانشگاهها که متولی ارائه محتوای دینی هستند نیز میباشد؛ اگر چه مبلغان دین و حوزه علمیه نقش اساسیتری در این زمینه دارند.
شاید بتوان به جرأت اذعان کرد دفاع از آموزههای دینی و پاسخ به شبهات آنگونه که در دانش کلام وظیفهاش به عهده متکلمان نهاده شده است امروزه متولیان بیشتری را در بر دارد و به ویژه در سطح دانشگاهها که به شکل جدیتری به ایراد شبهات در حوزه دین دامن زده میشود این وظیفه بیشتر خود را نشان میدهد و بر اساس آن باید تلاش بیشتر و موثرتری در زمینه دفاع و پاسخگویی به شبهات صورت گیرد.
قرآن که بر اساس کریمه «تبیاناً لکل شیء» از هیچ چیزی فروگذار نکرده است میتواند بهترین اصول و روش را در حل چالشها و مسائل دینی و پاسخ به شبهات ارائه دهد. چنین امری در کلام معصومان(ع) نیز منعکس شده که دوای هر دردی را از قرآن بخواهید و قرآن را به سخن آورید که پاسخگوی امور شماست.
دوم. آنچه در این نوشتار منظور نظر ماست، توجه به مقوله پرسش و پاسخ وشبهات دینی است.چنین مقصودی صرفاً نمیخواهد به تبیین معارف دینی و گزارشی از نوع نگاه قرآن بپردازد بلکه در نظر دارد با ارائه اصول بنیادین و روشهای کارآمدی که دین در اختیار ما میگذارد در مرحله اول معرفت و دانش ما را در این عرصه فزونی بخشد و در نهایت مهارت و توان ما را در نحوه مواجهه با شبهات دینی و پاسخ به آنها بالا ببرد.
سوم. اصل در هر علمی به عنوان بنیاد آن علم بیان شده است.چنین معنایی به معنای اصطلاحی اصول نیز رخنه کرده و کاربرد اصول در علوم مختلف بیانگر بنیان و اساس یک علم است. با این بیان اگر پاسخگویی به سوالات و شبهات دینی را یک مهارت، علم یا صنعت بدانیم میتوان اصول را به معنای پایه و اساس آن بیان کرد. البته با این تصویر که چنین اصولی گاه ناظر به پاسخگو به عنوان عامل و فاعل پاسخگوییست و گاه این اصول ناظر به محتوای پاسخ و گاه مربوط به پاسخگوست و حتی میتواند ناظر به فضا، مکان و روش پاسخگویی نیز باشد.. از منظری دیگر چنین اصولی گاه اصول اخلاقی، گاه مهارتی، گاهی روانشناسی است و میتواند همراه با رویکردهای مختلف باشد.در این مجال «اصل هدفداری» را به عنوان مهم ترین اصل در پاسخگویی مورد توجه قرار میدهیم.
اهمیت اصل هدفداری
عرصه پاسخگویی به شبهات وسوالات دینی عرصهای خطیر و حساس است که اگر هدف روشنی در آن نباشد به آسیب و نهایتاً دور ماندن از مسیر پاسخگویی میانجامد. به ویژه آنکه میدان پاسخگویی صحنه رقابت و مبارزه و درگیری و نزاع نیست بلکه ساحل امنی است که میخواهد پرسشگر را از دریای پرتلاطم شبهه و سوال به ساحل آرامش بکشاند و شهد معارف دینی را به جان او بنشاند. از این رو نباید هدف اصلی در بحث پاسخگویی به سوالات دینی گم شده وجای خود را به اهداف ناچیز و سلیقهای و گاهی مغرضانه و شخصی دهد.
«هدایت» شالوده هدف
بر این اساس باید مهمترین هدف را در پاسخ به پرسشها و شبهات دینی از خود قرآن جستجو کردکه از دیدگاه قرآن همت وهدف پاسخگو ومدافع دین در برابر پرسشگران چه باید باشد؟ این پاسخ را میتوان به صراحت و دلالت بسیاری از آیات قرآن مسئله «هدایت» دانست که بر اساس نوع مخاطب و محتوای پرسش باید آن را در نظر گرفت. این هدف میتواند اهداف کوتاه مدت یا مقطعی ما در پاسخ به سوالات را نیز توجیه کند.عدم توجه به چنین اصلی آسیبهای فراوانی را به دنبال خواهد داشت؛ از جمله آلوده شدن عرصه پاسخگویی به اغراض شخصی، لجبازی، خودکامگی و استبداد و خود رأیی، ایجاد بدبینی نسبت به دین، متواری شدن افراد از عرصه مباحثات اعتقادی و دینی و بسیاری دیگر از آسیبهای موجود.
از این رو قرآن همواره به این اصل توجه داشته و پیامبران را به چنین اصلی گوشزد داده و از طرفی دیگر اصول را در خدمت چنین اصلی بر میشمارد. چنین اصلی در سرتاسر قرآن قابل مطالعه و بررسی است. در طلیعه آیات قرآن و درسوره بقره آیات اولیه چنین مسئلهای مورد گوشزد قرار گرفته است. بر این اساس کتاب قرآن که از آن به بزرگی و فخامت یاد شده و هرگونه شک و ریبی را از آن نفی نموده است، هدف و غایتش هدایت متقین بیان شده است «ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ»[1]. البته این آیه بیانگر آن است که قرآنهادی اهل تقوا خواهد شد و به تعبیر رسا متقین هستند که از هدایت قرآن منتفع میگردند و گرنه قرآن برای همه انسانها چراغ هدایت را بر افروخته است. در سوره بقره که حکایت نزول قرآن را بیان میکند با تعبیر « هُدًى للناس» پرده از عمومیت هدایت قرآن برای همه انسانها بر میدارد.
چنین آیاتی بیانگر آن است که نمیتوان امر هدایت را مخصوص عدهای دانست و از دامنه پاسخگویی و تبیین معارف اسلامی و دینی عده خاصی را برگزید؛ بلکه این هدایت عمومیت داشته و همه افراد را در بر میگیرد. شاید بتوان از دل چنین هدایتی عمومی که هدف دین و رسالت رسولان و امامان را هدایت انسانها معرفی نموده است «اصل عمومی بودن» را نیز منظور کرد.بر این اساس پاسخگویی به پرسشهای دینی هم شامل افراد ملحد و بی دین و هم شامل مؤمنین و دینداران و هم شامل پرسشگران ادیان دیگر نیز میباشد.[2]
قرآن مسئله هدایت را به عنوان عمدهترین و اصلیترین هدف بیان میکند و از جمله در ابتداییترین آیات قرآن با اشاره به آیه دوم سوره بقره که فرمود «ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ»، نزول کتب الهی و ازجمله قرآن را که به بزرگی از آن یاد میکند و هرگونه شک و شبهه را از ساحت آن نفی میکند، هدایتگر متقین میداند.
قرآن در جایی دیگر نیز وظیفه پیامبران و فرستادگان الهی را چنین امری میداند ومسئولیت آنان را هدایت خلق بیان داشته است. در این صورت به تبع قرآن و پیامبران چنین رسالتی به دوش امامان معصوم(ع) و جانشینان ایشان یعنی علمای راستین نیز میباشد.در سوره بقره در باره چنین هدفی به صراحت اشاره شده و آن را در زمره صفت حکمت الهی بیان کرده و از هدف حق در آوردن رسولان پرده برداشته است؛ آنجا که فرمود: «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ؛و اوست آن كس كه در ميان بى سوادان فرستادهاى از خودشان برانگيخت تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بديشان بيامود.»[3]
در این آیه وظیفه رسولان هم دغدغههای فکری و عقلی انسان مورد نظر است و هم دغدغه اخلاقی؛ لذا هم سخن از تزکیه است و هم تعلیم و البته آنچنان که بیان کردهاند در اینجا تزکیه بر تعلیم مقدم شده که نقش و اهمیت تزکیه و اخلاق را در هدایتگری افراد نشان میدهد.
باری نباید از این نکته غفلت ورزید که متولیان امر پاسخگویی به سئوالات و شبهات دینی که در اصل به نوعی رسالت پیامبرگونه دارند باید به این جنبه هدایتگری و هدفداری توجه نمایند. در اصل استادان معارف و علمایی که در جهت تنویر افکار جامعه و تالیف قلوب آنان به معارف اسلامی گام بر میدارند جانشین معصومان و ایفا کننده نقش آنان در این زمینه هستند. با بررسى در روايات معلوم مىشود كه اين وظيفه و چنین نقش مهمی به علمای راستین احاله شده و به واسطه چنین ویژگی حکیمانه و هدفدارانه است که پیامبر رحمت در حق آنان دعا کرده است.[4]
استادان معارف اسلامی و علمای دین بایست از این مسئله غفلت نکنند که همه آنچه آنها به دوش میکشند باید در خدمت چنین هدفی - که هدایت انسانها به سوی خداست - باشد. با توجه به چنین اصلی است که هیچگاه کار پیامبران و کسانیکه در این راستا گام برداشتهاند بیهوده نیست و همواره در منظر الهی صاحب اجر و مقاماند؛ چه فردی یا گروهی بر اساس این تلاششان هدایت شوند و راه را بشناسند چه تلاش آنان اثر بخش و اقع نشده و افراد از چنین هدایتی سرباز زنند. اینگونه است که روشی که در قرآن به عنوان روش تبلیغ و تعلیم پیامبران و مرشدان الهی بیان شده به عنوان الگویی میتواند راهگشا و موثر باشد.
چالشها و نکات کاربردی
1. یکی از دغدغه افراد در پاسخگویی آن است که بعضی افراد دغدغه یافتن حقیقت را ندارند؛ در این شرایط آیا میبایست به اهداف پاسخگویی در این زمینه توجه داشت؟ آیا از جهت اخلاقی باید به پرسشها و دغدغههای چنین افرادی پاسخ گفت؟ چرا که در این صورت مراعات چنین هدفمندی در قرآن موجب مسائلی مثل اتلاف وقت، بازماندن از دیگران در امر تربیت، تحقیر شدن و مسائلی از این قبیل است!
شاید در نگاه اول پاسخ این باشد که باید در مقام اعمال چنین اصلی، گزینشی عمل کرد و بین افراد در چنین امری تفاوت گذاشت و بر اساس اصولی مثل اولویتبندی یا اصل اثربخشی به هر شبهه و پرسشی نپرداخت و در مورد افراد قابل و توانمند سرمایهگذاری کرد. اما به نظر میرسد منطق قرآن کمی متفاوت باشد. در منطق قرآن حسن فعلی و فاعلی در امر پاسخگویی و تبلیغ دین امری ضروری است؛ لذا در درجه اول پاسخگو باید خالصانه قصد قربت نموده و در مسیر پاسخگویی گام بردارد. مرحله بعد پرداختن به شبهه و پاسخ آن به شیوه درست و استفاده از ابزار مناسب، هم چنین زمانسنجی و شناخت پرسشگر است که به حسن فعلی مدد میرساند. از اینرو استاد یا عالمی که دارای انگیزه الهی است و نیز از نظر دانش به تعالیم دینی مجهز میباشد و از دیگر سو مهارتهای لازم را آموخته است باید به چنین اصلی توجه نموده و متناسب با افراد چنین اصلی یعنی هدفداری و به ویژه هدایت افراد را در امر پاسخگویی به شبهات مد نظر داشته باشد. بر این اساس نمیتوان بدون توجه به این امر به شکل گزینشی عمل نمود. بلکه اصل هدفداری به ما میگوید در کنار توجه به اصولی مثل «مراعات اولویت» و نیز «تناسب»، با ملاحظه اولویت و متناسب با افراد از روش موثر که میتواند طرف مقابل را مجاب سازد بهره بگیر.
آنچه میتواند برای پاسخگو حائز اهمیت باشد، روش متناسب با افراد است نه گزینش کردن افراد.در این صورت ممکن است گاهی روش ما جدلی، گاه خطابی، و گاهی استدلالی باشد و یا گاه از تمثیل و دیگر روشها بهره ببریم. این اصل به ما میگوید از هیچ یک از انسانها غافل نباشید[5] و اگر کسی سئوالی را حتی از روی انکار یا عناد و یا تمسخر و دستاندازی مطرح نمود، متناسب با پرسشگر باید به مسئله هدایت و تاثیرگذاری در فرد مورد نظر توجه نمود و متناسب با آن اقدام کرد؛ چه اینکه در روش الگویی قرآن خداوند پیامبر خود موسی (ع) را مامور هدایت فرعون ساخته و با اینکه فرعون یکی از اخبث فراعنه عصر و مصر خود است به او تأکید میکند که با او مواجهه نرمگونه داشته باش و روش متناسب با شخصی مثل فرعون را گوشزد میکند و یا در مورد پیامبر اسلام(ص) با اینکه خداوند میداند عدهای هدایت ناپذیرند و اینکه پیامبر امیدی به هدایت برخی افراد ندارند با این حال در قرآن با تعبیر «وَمَا عَلَيْنَا إِلاَّ الْبَلاَغُ » به رسالت پیامبر بر عمل به وظیفه هدایتگری توجه نموده و به او امر میکند که پیام الهی را به بهترین شیوه و رساترین صورت به افراد برساند.
آنچه نباید مورد غفلت واقع شود مسئله «بلاغ »است که رساندن در حد کمال و به بهترین صورت ممکن را میگوید. بر این اساس پاسخگوی دینی نباید به بهانه اینکه ممکن است اثری در شخص نداشته باشد و یا با پیش داوری در مورد برخی افراد از تلاش خود در امر پاسخگویی سربار زده و از چنین اصلی یعنی هدفداری در پاسخ به سئوالات و شبهات دینی غفلت و رزد.
2. گاهی افراد به ویژه کسانی که در امر پاسخ به شبهات هستند، دچار غفلت شده و به خاطر کمبودهایی در حسن فعلی و فاعلی و عدم توانمندی علمی یا مهارتی در پاسخ به سوالات، روشی غیر اخلاقی در پیش گرفته و با انگ زدن به پاسخگو با واژههایی چون «معاند»، «بیدین»، «گمراه» و یا چنین تعبیراتی از میدان پاسخگویی شانه تهی میکنند و مجال طرح شبهات و سئوالات را از دیگران میگیرند؛ و به همین دلیل باعث بدبینی و یا چالشهای بیشتری در کلاسهای درس و یا محیطهایی که به خصوص جوانان حضور دارند، میشوند.
اصل«هدفداری» به ما میآموزد که با بالا بردن توان علمی مهارتی و نیز صبر و اخلاص و عبودیت، نسبت به تک تک افراد دلسوزانه تعهد داشته باشیم و متناسب با شخصیت و ویژگیهای زمانی و مکانی و حتی خصیصههای روحی و اخلاقی پرسشگر در راستای هدف عالی خداوند از خلقت انسانها، از امر پاسخگویی سربار نزنیم.
3. نکته دیگر آنکه گاهی مسئله هدف در پاسخگویی جای خود را به انتقامهای شخصی، لجاجت و توهین و تحقیر میدهد و پاسخگو به حکم اینکه شخص قصد به هم ریختن کلاس یا محفل و یا مسائلی از این دست را داشته، به شکل مغرضانه و کاملاً انفعالی اقدام میکند. اینها همه نتیجه غفلت از امر«هدف»در پاسخگویی به شبهات و سئوالات دینی است.
در هیچ جای قرآن انبیا و معصومان و اولیا و علمای راستین برای ارضای روحیه خود و یا اغراض شخصی دست به مناظره و جدال و یا پاسخهای انفعالی و مواجهه شتابزده و شخصی نداشتهاند بلکه با سعه صدر، روحیه باز و همراهی با پرسشگر و مدارا با او هدف پاسخگویی که همان هدایت است را دنبال کردهاند. چنین امری به ما میگوید همانگونه که مسئله هدایت و اصل هدایت در دستان خداست و اراده حق است که هدایت و گمراهی را در نهایت رقم میزند و همه اسباب و علل و توجهات و همت و تلاش ما در مسیر چنین ارادهای شکل گرفته است، پس نباید از هیچ انسانی به هیچ بهانهای در امر هدایت نا امید شد و دست کشید.
سوتیتر
آنچه میتواند برای پاسخگو حائز اهمیت باشد، روش متناسب با افراد است نه گزینش کردن افراد. در این صورت ممکن است روش ما جدلی، خطابی، و استدلالی باشد و یا از تمثیل و دیگر روشها بهره ببریم. این اصل به ما میگوید از هیچ یک از انسانها غافل نباشید و اگر کسی سئوالی را حتی از روی انکار یا عناد و یا تمسخر و دستاندازی مطرح نمود، باید متناسب با خودش به مسئله هدایت و تاثیرگذاری در او توجه نمود. در قرآن میخوانیم که خداوند موسی (ع) را مامور هدایت یکی از اخبث فراعنه کرده و تأکید میکند که با او مواجهه نرمگونه داشته باشد. و یا در مورد پیامبر اسلام با اینکه خداوند میداند عدهای هدایت ناپذیرند با این حال در قرآن با تعبیر «وما علیک الا البلاغ» به وظیفه هدایتگری پیامبر توجه نموده و به ایشان امر میکند که پیام الهی را به بهترین شیوه و رساترین صورت به افراد برساند. آنچه نباید مورد غفلت واقع شود مسئله «بلاغ »است که رساندن در حد کمال و به بهترین صورت ممکن است.
پینوشتها:
[1].بقره: 2؛ در باره این آیه و اینکه چرا متقین متعلق هدایت قرآن بیان شده است مسائل مختلفی مطرح است که در امر پاسخگویی نیز مهم است. چرا که ویژگیهای هدایت شوندگی افراد در آن تشریح شده است که چون مسئله ما نیست به ان نمیپردازیم و اهل تحقیق را به تفسیر المیزان جلد اول ذیل آیه دوم سوره بقره ارجاع میدهیم.
[2].این اصل به وسیله نگارنده در جای خود به تفصیل تحلیل و تفسیر شده است.
[3] . جمعه: 2.
[4]. در حدیثی پيامبر اسلام(ص) فرمودند: رَحِمَ اللّهُ خُلَفائى. فَقيلَ: يا رسولَ اللّهِ و مَنْ خُلَفاؤكَ؟ قالَ الَّذينَ يُحْيُوْنَ سُنَّتى وَ يُعَلِّمونَها عِبادَ اللّهِ؛ بحار الانوار، ج 2، باب 8، روايت 83.
[5].آیاتی که در قرآن بیانگر هدایت عمومی جوامع است و هدایتگری خداوند را شمامل همه اقوام میداند مثل آیه شریفه «لِکُل قَومهاد» و یا آیاتی که برای تک تک افراد مسئولیت هدایت را قائل شده و نیز تلاش اولیای معصوم برای تک تک افراد حتی گمراه ترین آنها نشان میدهد که در امر پرداختن به شبهات و سئوالات و دغدغههای دینی افراد نباید گزینشی عمل کرد و هدفداری را معطوف به عدهای خاص دانست و چنین مسئولیت خطیری را محدود کرد.