
اشاره
ظرفیت بالای حکمت صدرایی در حوزههای مختلف فلسفی، کلامی، سیاسی، اجتماعی و... میطلبد تا با رویکرد جدیدی به این فلسفه نگریسته شود. انسانشناسی ملاصدرا، در پرتو تفکر فلسفی او، ازجمله این ظرفیتهاست. وی در حکمت تأسیسی خود با طرح مبانی خاص بر اصالت و تشکیک وجود، حرکت جوهری، نظام خلقت و هستی را با شعور همراه دانسته و همه موجودات ممکن را در نظام استکمالی جهان دارای نقش میداند. در این نظام انسان از جایگاه ویژهای برخوردار بوده، بهگونهای که میتواند از مرتبه مادی تا مقام خلافت الهی را درباره این موجود تصویر کرد.
ملاصدرا در حکمت خود با رویکردهای مختلفی به انسان توجه دارد. انسانشناسی تجربی، انسانشناسی فلسفی، انسانشناسی عرفانی و انسانشناسی دینی مد نظر اوست. دو رویكرد اخیر در نگرش انسانشناختیاش بیشترین نقش را دارد. برای درک جایگاه انسان و اهمیت شناخت انسان در فلسفه او همین بس که وی حکمت متعالیه، یعنی سلوک عقلیاش را در هستیشناسی بر مبنای چهار سفر معنوی انسان مرتب کرده است. غایت فلسفه را نیز استکمال انسان از جهت عقل نظری و عملی میداند. وی در بیشتر آثار فلسفیاش به مناسبتهای مختلف از انسان سخن میگوید، تا آنجا که دو جلد از نُه جلد اسفار او به سیر تکامل و تحولات انسان از ابتدا تا انتها اختصاص یافته است.
دکتر مرتضی شجاری در کتاب «انسان در حکمت صدرایی» بهطور گذرا به مبانی فکری و برخی نکات اساسی تفکر صدرالمتالهین در این باب پرداخته است. ساختار نگارش کتاب از سوی نویسنده بهگونهای طراحی شده که دانشجویان رشته علوم انسانی بیشترین بهره را از آن خواهند برد. این کتاب برای درس انسان در اسلام بهعنوان دو واحد درسی از دروس معارف اسلامی در نظر گرفته شده است. نشریه معارف برای آشنایی بیشتر اساتید محترم با این اثر مصاحبهای را با مؤلف کتاب انجام داده که تقدیمتان میشود.
معارف
در ابتدا بفرمایید ضرورت تألیف کتاب انسانشناسی را بهعنوان درس معارف اسلامی چه میدانید؟
اگر هدف از آموزش معارف اسلامی را رسیدن آدمی به سعادت و نشان دادن راه آن بدانیم، انسانشناسی را میتوان یکی از مهمترین این معارف دانست؛ همچنانکه در حدیثِ شریف «مَن عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه» به این مطلب اشاره شده است. در واقع، سعادت، عنوانی کلی است که هر انسانی در پی دستیابی بدان است؛ اما در اینکه چه چیزی سعادت آدمی را تأمین میکند، اختلافنظر وجود دارد. عدهای سعادت را فقط در همین دنیا جستجو کرده، مصداق آن را رفاه مادی میدانند؛ پارهای دیگر سعادت را فقط در آخرت میجویند، و گروهی نیز هم طالب سعادت دنیایند و هم خواهان سعادت آخرت. بهیقین نوع نگرش هر فرد به انسان و بهطور خاص به خویشتنِ خویش، در درک وی از سعادت و یافتن مصداق آن مؤثر است. از دیدگاه متفکران مسلمان، رسیدن به سعادت بدون باور به اصول اعتقادی (خداوند، نبوت و معاد) ممکن نیست و همچنان که در فصل اول کتاب بهتفصیل آمده است باور به این اصول بدون شناخت انسان امکانپذیر نیست.
چرا در میان آراء و اندیشههای مختلف در حوزه انسانشناسی به حکمت صدرایی توجه کردید؟
به باور نگارنده در حکمت صدرایی تمام وجوه و جهات آدمی مورد توجه واقع شده است و این امر مبتنی بر اصول اساسی حکمت متعالیه از جمله «حرکت جوهری» است که یکی از نتایج آن «حدوث جسمانی نفس» است. بر این مبنا آدمی حقیقتی واحد است که مرتبهای از او بدن مادی و مرتبهای روح مجرد است. درع دوگانگی نفس و بدن در این حکمت از بین میرود و بدن آدمی همانند روح او، اهمیت پیدا میکند. ملاصدرا معتقد است همچنانکه خداوند دو عالَم غیب و شهادت دارد، آدمی نیز که جلوۀ کامل الهی است، دارای دو جهت غیب و شهادت است. غیب آدمی روح او و شهادتش، بدن اوست. اگر این نکته را با حدیث شریف «الدنیا مزرعة الآخرة» مقایسه کنیم، میتوان گفت که بدن آدمی نیز مزرعۀ روح اوست. بنابراین بدون توجه به دنیا و اهمیت قائل شدن برای آن، نمیتوان به سعادت حقیقی رسید؛ همچنانکه بدون توجه به بدن، رسیدن به سعادت کامل امکانپذیر نخواهد بود. دانستن این نکات که در کتاب با بیانی ساده و همراه با مثالهای متعدد توضیح داده شده است، میتواند به دانشجویان، در تمامی رشتهها انگیزه دهد که با پشتکار به رشتۀ تخصصی خود پرداخته و آن علم خاص را امری جدای از اسلام و معارف اسلامی تلقی نکند.
از طرف دیگر در مورد ملاصدرا نظرات مختلفی وجود دارد. عدهای کاملاً مرید او هستند و عدهای دیگر به شدّت با افکار او مخالفت کرده و از آنها انتقاد میکنند؛ اما متأسفانه تا کنون این افکار بهخوبی و با بیانی ساده تقریر نشده است تا اهل فرهنگ و دانشجویانی که رشته تخصصی آنها فلسفه اسلامی نیست، شناختی دقیق و صحیح نسبت به این اندیشهها پیدا کنند. از این رو نگارنده جای خالی چنین کتابی را در میان کتابهای درسی معارف احساس میکرد.
از چه منابعی برای این اثر بهره بردید؟ آیا مستقیماً به متون خود ملاصدرا مراجعه کردید یا از شارحان وی هم بهره بردید؟
در مباحث اصلی این کتاب مستقیماً از خود آثار ملاصدرا استفاده شده است و اگر ملاصدرا از اقوال مکاتب دیگر مانند متکلمان، عرفا و فیلسوفان پیش از خود نقل قول کرده و بر آنها ایرادی وارد کرده است، به منابع اصلی (آثار خود متفکران) رجوع شده است. با وجودِ این، اگر شارحان ملاصدرا و حتی نویسندگان معاصر، نکتۀ بدیعی در مباحث مطرح در کتاب داشتهاند، در حد ممکن از مطالب ایشان نیز بهره بردهام.
ذیل عنوان کتابتان «ویژه رشتههای علوم انسانی» آمده است. اولاً چرا؟ ثانیاً آیا دیگر رشتهها نمیتوانند از آن بهره گیرند؟
این عبارت «ویژه رشتههای علوم انسانی» را احتمالاً ارزیابان محترم کتاب یا مسئولان محترم دانشگاه معارف افزودهاند؛ و شاید دلیلشان این بوده است که دانشجویان مهندسی یا پزشکی نمیتوانند مطالب کتاب را درک کنند یا برای آنها مفید نخواهد بود. درحالیکه طرح نگارش کتاب ـ بر اساس تجربهای که در تدریس این مطالب داشتهام ـ برای تمامی دانشجویان دوره کارشناسی، بهخصوص دانشجویان رشتههای مهندسی بوده است. امیدوارم در چاپهای بعدی کتاب ـ اگر به چاپ بعدی رسید ـ این عبارت برداشته شود. از نظر اینجانب کتاب برای تمامی دانشجویان و نیز علاقهمندان به معارف اسلامی میتواند مفید باشد و آنها را با دیدگاه یکی از بزرگترین متفکران مسلمان در مورد انسان آشنا سازد.
شما کتابهای دیگری نیز درباره انسانشناسی دارید. عناوین آنها چیست؟ چه تفاوتی با این کتاب دارند؟
کتاب دیگر بنده درباره انسانشناسی در سال 1388 توسط انتشارات دانشگاه تبریز و با عنوان «انسانشناسی در عرفان و حکمت متعالیه» به چاپ رسیده است؛ که کتابی حجیم و تخصصی است و برای تدریس در دوره دکتری فلسفه تألیف شده است و البته بخشهایی از آن در دوره دکتری معماری اسلامی و شهرسازی اسلامی نیز تدریس میشود. در آن کتاب علاوه بر استفاده از اصطلاحات تخصصی، استدلالهای بسیار دقیق و عمیق ملاصدرا نیز بهتفصیل آمده است. اما کتاب جدید بهمنظور آشنایی دانشجویان دوره کارشناسی و علاقهمندان به فلسفه صدرا، با زبانی بسیار ساده و همراه با مثالهای متعدد نگارش یافته و مقصود اصلی، فهم صحیح و دقیق سخنان ملاصدرا در مورد انسان بوده است و نه یاددادن استدلالهای عمیق فلسفی. البته مقالات متعدد پژوهشی نیز از بنده در مورد انسانشناسی و بعضی از مسائل آن در نشریات مختلف پژوهشی چاپ شده است که هدف هریک از آنها بیان نکتهای بدیع از ملاصدرا در مورد انسان بوده است. این مقالات ـ که امیدوارم برای متخصصان و مدرسان این کتاب مفید باشد ـ از سایتهای اینترنتی مانند نورمگز و پرتال جامع علوم انسانی قابل دریافت و دانلود است.
چه مقدار از تکنولوژی آموزشی در این اثر بهره گرفتهاید؟
کتاب در چهارده فصل تألیف یافته که هر فصل آن برای تدریس در یک جلسۀ یک و نیم ساعتۀ درسی است. در آغاز هر فصل، هدف کلی از فصل و هدفهای رفتاری ذکر شده و در پایان آن، خلاصۀ فصل، چند پرسش، چند پیشنهاد برای پژوهش و آدرس منابعی برای مطالعه بیشتر آمده است.
چه سفارشی به اساتید برای تدریس این درس و کتاب دارید؟
در ابتدا از اساتید محترم خواهشمندم بر بنده منّت نهاده و انتقادات و پیشنهادهای خود را با آدرس پست الکترونیکیmortezashajari@gmail.com اطلاع دهند تا در رفع نواقص کار خود بکوشم.
توصیه بنده این است که: 1. نباید دانشجویان را دستکم گرفت؛ زیرا آنها دارای ذهنی تیز و دقیق هستند و هر مطلبی را ـ اگر بهخوبی بیان شود ـ میتوانند درک کنند. بنابراین ابتدا باید خود بهعنوان معلم، مقصود کتاب را کاملاً درک کرده و با روش و بیان خاص خود آن را به دانشجویان انتقال دهیم و آنها را با مطلب درسی درگیر کرده و فرصتی دهیم تا بتوانند راجع به آن بیندیشند و اشکالات خود را مطرح کنند. 2. مطالب این کتاب را بهعنوان حقیقت مطلق در کلاس بیان نکنیم؛ بلکه این کتاب و مباحث مطرح در آن برای آشنایی با آرای یکی از فیلسوفان بزرگ مسلمان است. بگذاریم هر دانشجویی با اندیشه خود به دنبال حقیقت باشد و به اندیشهها و عقاید آنها احترام بگذاریم. بنده بهعنوان معلم اگر دانشجویی در کلاس نظراتی کاملاً در جهت مخالفت با آرای مطرح در کتاب داشته باشد، خواهم گفت که شما عقیده خود را داشته باش؛ ما میخواهیم با فلسفۀ ملاصدرا نیز آشنا شویم.
لطفاً در پایان اگر نکتهای برای تقویت دروس معارف اسلامی به نظرتان میرسد آن را برای ارتقای این دروسها بیان بفرمایید.
به باور بنده تمامی دروس معارف در دانشگاهها و بهخصوص آنچه مربوط به اندیشۀ اسلامی است، بیشتر برای طرح سؤال در ذهن دانشجو و تشویق آنها برای اندیشیدن در مسائل اساسی انسان است؛ مسائلی مانند: خدا، هستی، انسان، آغاز و انجام و... که آدمیان در طول تاریخ همواره با آنها درگیر بودهاند. بنابراین هدف دروس معارف اندیشیدن و یاددادن اندیشیدن در مورد این مسائل است. از طرفی سه ضلع مثلث اینگونه دروس عبارت است از: دانشجو، استاد و کتاب. از آنجا که دانشجویان دائم تغییر میکنند (دانشجویان زمان حاضر مانند دانشجویان ده سال پیش نمیاندیشند)، و چون جهان با شتاب در حرکت است، بنابراین لازم است که استادان نیز دائماً در حال آموختن مطالب جدید باشند و در کتابهای درسی نیز دائماً و هر سال تجدید نظر و به روز شوند.
سوتیتر
آدمی نیز که جلوۀ کامل الهی است، دارای دو جهت غیب و شهادت است. غیب آدمی روح او و شهادتش، بدن اوست. اگر این نکته را با حدیث شریف «الدنیا مزرعة الآخرة» مقایسه کنیم، میتوان گفت که بدن آدمی نیز مزرعۀ روح اوست. بنابراین بدون توجه به دنیا و اهمیت قائل شدن برای آن، نمیتوان به سعادت حقیقی رسید؛ همچنانکه بدون توجه به بدن، رسیدن به سعادت کامل امکانپذیر نخواهد بود. دانستن این نکات که در کتاب با بیانی ساده و همراه با مثالهای متعدد توضیح داده شده است، میتواند به دانشجو انگیزه دهد که با پشتکار به رشتۀ تخصصی خود پرداخته و آن علم خاص را امری جدای از اسلام و معارف اسلامی تلقی نکند.