
اشاره
دروس معارف اسلامی هم به لحاظ محتوا و هم به لحاظ هدف و انگیزه ایجاد آنها و هم تنوع دانشجویان دارای ویژگیهای ممتازی بوده و کارکردی خاص دارند؛ لذا لازم است در ارائه این دروس بر روی اثرگذاری خاص، بُعد هدایتی و تربیتیشان تأکید شود. بنابراین روشهای پرورش، خلاقیت و کارآفرینی مبتنی بر بروز استعدادها، تقویت حس کنجکاوی و پرسشگری و اعتماد به نفس دادن به آموزشپذیری در حل مسئله باید به گونهای باشد که هرج و مرج و سردرگمی فراگیر را موجب نشده و به باور دینی و معرفت مذهبی او عمق بخشیده و هدایتگریش را در پی داشته باشد.
روش تدریس نیازمحور بر همین اساس طراحی و به مرحله اجرا در آمد که البته راه درازی در به ثمر نشستن آن در پیش خواهد بود،[1] اما این به معنای غیرضروری بودن و کنار گذاشتن این روش نیست. در گفتگوی پیش رو، برخی از سؤالاتی که در این روش به ذهن استاد، دانشجو و ناظر بیرونی خطور کرده و به روشنتر شدن چیستی و ماهیت این روش کمک کرده و به اجرای بهتر آن میانجامد، مطرح و پاسخ آن توسط استاد قیومزاده بیان میشود.
معارف
روش تدریس نیازمحور به شکل تفصیلی چیست و تفاوت آن با سایر روشهای تدریس چه میباشد؟
تدریس و آموزش دادن، ابزاری است جهت یاددهی و یادگیری و باید از این وسیله بهترین استفاده را برد. برای بهینه استفاده کردن باید تدریسی را برگزید که بیشترین توفیق را در به ثمر رساندن داشته باشد. یادگیری یعنی تغییر رفتار و اگر آموزش به تغییر رفتار منجر نشود یادگیری حاصل نشده است.[2] با این توضیح برای تدریس دروس معارف اسلامی که دروسی ایدئولوژیک و باورمند بوده و انگیزه ارائه آنها تربیت اسلامی و انسانی است، شیوه تدریس خاص خود را میطلبد. روشهای معمول تدریس که مبتنی بر ارائه متن و روش سخنرانی و نیز روش گفتگوست که فیالبداهه سؤالاتی به ذهن دانشجو تبادر و در کلاس مطرح و به بحث گذاشته میشود، کارایی لازم را در اثر بخش نمودن دروس معارف اسلامی ندارند. ارائه مطلب در تدریس دروس معارف اسلامی باید مبتنی بر تفکر سابق و حلاجی، بالندگی و غربالگری در کلاس و پژوهش و تحقیق در آینده باشد. به گمان نگارنده روش تدریس نیازمحور که شیوهای منطقی بوده و ضرورتی اجتنابناپذیر در اساس سیستم آموزشی علوم عموماً و علوم انسانی خصوصاً و بالاخص علوم بینشی، اعتقادی و اسلامی میباشد، باید با ساز و کار خاص خودش همراه باشد؛ این روش باید قطعاً با نیازسنجی واقعی و مبتنی بر تفکر اولیه بوده که منجر به سؤال حاکی از نیاز باشد. این سؤالات نیازسنج باید واکاوی، حلاجی و بررسی شده و پس از تحلیل، جوابهایی برای آن فراهم کرد که این جوابها پایلوت و مبنایی جهت تحقیق و پژوهش را فراهم میآورد. با این وصف تدریس نیازمحور به صورت مقطعی انجام نمیشود، بلکه مرحله به مرحله باید آن را انجام داد. اجرای این طرح زیرساخت فرهنگی در طراحی سیستم آموزشی را میطلبد؛ فرهنگی مبتنی بر یاددهی و یادگیری تأثیرگذار بر رفتارها و ارزش مدار.[3] پس مشخص است که ابتدا باید برای حضور در چنین کلاسهایی، افرادی را گزینش و آماده نمود؛ و این آماده نمودن هم برای دانشجوست و هم برای استاد و اگر این زیرساخت فراهم نباشد، هرگونه تلاشی در این جهت عقیم بوده و احیاناً به لوث شدن دروس معارف اسلامی و لطمه خوردن اساسی آن منجر خواهد شد. ارتباط استاد با دانشجو در تدریس نیازمحور مقطعی، ترمی و سالی نیست، بلکه تا نیاز هست و سؤال مطرح بوده و تا پژوهش پیرامون مطالب ضروری است، این ارتباط تعلیمی باید باشد.
انصاف اینکه تدریس نیازمحور آرمانی بوده و برای اجرای دقیق و مطلوب آن بسترسازی فرهنگی، آموزشی و اداری لازم است. در یک کلام میتوان گفت: که تدریس نیازمحور، آموزشی است مبتنی بر ایجاد حس کنجکاوی و پرسشگری در آموزشپذیری و ارائه سئوالات مبنی بر نیاز بر اساس تفکر در پرتو حس کنجکاوی. بیان سئوال حاکی از نیاز فکری و رفتاری است؛ و بررسی، حلاجی و غربالگری آن باید به گونهای باشد که سئوالات اساسی، منطقی، واقعی، پرورشدهنده و علمی و هدایتگر بوده و در ضمن پاسخ به سؤالات در کلاس باید به سمت سوق دادن تفکرات و پژوهشهای آینده به جوابهای علمی برای آن سؤالات باشد. بدیهی است که چنین سیستم آموزشی چه زیرساخت فرهنگی و اساتید مبرز و دانشجویان علاقهمندی را میطلبد؛ که امید است چنین زیرساختی فراهم شود و آموزشها به خلاقیت و ابتکار علمی و هدایت و بالندگی انسانی و اسلامی بیانجامد.
نهادیترین مسئله در تدریس نیازمحور، واژه «نیاز» است، منظور از نیاز چه بوده و نیاز چه کسی ملاک است؟
نیازمحوری در تدریس به معنای شناخت نیاز مخاطب در جهت آموزش مبتنی بر هدایتگری وی است. اما باید دقت کنیم که برای دستیابی به چنین نیاز مشترکی، گروههای هدف را باید تفکیک کرد و هر کدام را جدا دید. قطعاً در هر دوره سنی مشخص، سؤالی خاص ذهن دانشپذیر را درگیر کرده و به دنبال یافتن پاسخ منطقی برای دغدغههای فکری خود است. از این جهت لازم است این جداسازی صورت گیرد. به نظر میرسد در ردههای سنی 18 تا 24سال و از 24 تا 30 سال و از 30 سال به بالا را میتوان گروهبندی مناسبی برای این جهت دانست؛[4] چراکه در هر یک از دورههای خاص سنی اشاره شده نیاز و دغدغه فکری تحت تأثیر عوامل مختلف متفاوت بوده و دانشجو هم سؤالات فکری و اندیشهای خاصی را مطرح میکند. از طرف دیگر مخاطبان رشتههای مختلف در پی یافتن پاسخ جهت سؤالات مخصوص به خود هستند. دانشجویی که در زمینه علوم تجربی تحصیل میکند با دانشجوی علوم انسانی و اسلامی هم به جهت حساسیت فکری و هم اقناع منطقی، متفاوت است؛ لذا سؤالات مطرح شده برای هر یک که حکایت از نیاز اندیشهای او دارد، تفاوت داشته و میطلبد که کلاسهای تدریس نیازمحور از این جهت هم متفاوت باشد. گرچه نیاز هم نیازهای فعلی و فوری را در برگرفته و هم نیازهای آتی و بالقوه را، ولی در تدریس نیازمحور اگر ملاک سؤالاتی باشد که ذهن مخاطبان را درگیر کرده و در کلاس مطرح میکنند، باید نیاز فکری و اندیشهای فعلی باشد؛ اگر چه بسیار مناسب است که در دروس معارف اسلامی به دنبال پاسخ به سؤالات مربوط به نیازهای بالقوه و آتی هم بود که در این خصوص باید گروهی متخصص و اساتیدی برجسته سؤالات را مطرح، بررسی و به پاسخدهی آنها اقدام و بر آن اساس تدریس داشته باشند؛ که البته دیگر این شیوه تدریس، روشی متفاوت از روش تدریس نیازمحور معهود خواهد بود.
مهمترین نقاط قوت و یا ضعف و کاستیهای روش تدریس نیازمحور چیست؟
روش تدریس نیازمحور یک ایده راقی و آموزش آرزویی بوده که چنانچه زیرساخت آنها مهیا و مقتضیات آن فراهم و به خوبی اجرا شود، دارای اثرات مثبت بسیاری خواهد بود. به نظر اینجانب نقطه قوت تدریس نیازمحور توجه به نیاز واقعی دانشجو و حساسیت بر تأثیرگذاری تدریس میباشد و نیز تدریسی که منجر به خلاقیت فکری و لزوم تحقیق و پژوهش پیرامون ابهامات فکری خواهد شد.
اما ضعفها و کاستیهایی در اجرای چنین تدریسی دیده میشود که مانع به ثمر رسیدن کامل این روش خواهد شد؛ که اهم آنها عبارتند از:
اولاً: فراهم نبودن زیرساخت فرهنگی سیستم آموزشی کشور جهت اقامه چنین روشی مانع عمده است که میطلبد نظام آموزش عالی به سمت اجرایی کردن آن حرکت نماید.
ثانیاً: کمبود استاد مجرب و آشنا به این روش که جامعیتی در خود جهت مواجهه با سؤالات و نیازهای دانشجویان داشته باشد.
ثالثاً: فقدان اتاق فکری جهت هماهنگی سؤالات دانشجویان و ابتناء آنها بر نیازهای واقعی، منطقی و اساسی به گونهای که مقطعی و احساسی و گریز از هدایت دینی نباشد.
رابعاً: نگاه اقتصادی شماری به تدریس در دانشگاهها و نیز جمعیت بالا و ناهمگونی سطح دانشجویان مانعی جدی در تحقق این روش میباشد.
خامساً: تنوع دروس معارف اسلامی و دانشجویانی که در تدریس نیازمحور باید همه این کلاسها را تجربه کنند و در تمامی آنها روش نیازمحور باشد. پرسش این است که به عنوان مثال چنانکه سؤالاتی مبنی بر نیازها در درس انقلاب اسلامی مطرح شد، ولی مرتبط با اندیشه اسلامی بود، چگونه باید برخورد کرد؟ نمیتوان گفت که این سئوال را باید در کلاس دیگری مطرح کرد و نه میتوان در همین کلاس به آن پرداخت. برخی معتقدند که لازمه رفع چنین مشکلی، یکی کردن تمامی کلاسهای گروه معارف اسلامی است؛ که به عنوان مثال یک استاد به دانشجویانش در تدریس نیازمحور تمامی دروس زیرمجموعه گروه معارف اسلامی را تدریس کرده و نیازهای آنها را پس از رصد و بررسی و پالایش جهت تحقیق و پژوهش دانشجویان دنبال کند.
گویا این ابهامات و کاستیها موجب میشود که اساتید دروس معارف اسلامی چنانکه باید، استقبال مناسبی از طرح تدریس نیازمحور نداشته باشند و معدود اساتیدی که در این طرح شرکت نموده و آن را به کار بستند، توفیق چندانی نداشته باشند.
این کاستیها و ضعفها میطلبد تا گروهی مجرب با دانشهای مختلف که بتوانند زوایای پنهان طرح تدریس نیازمحور را حلاجی کنند، تشکیل شود و به تهیه نقشه راه برای تدریس نیازمحور اقدام نمایند تا گام به گام این طرح جلو برود. باید از دانشگاهها و مراکز علمی خاص شروع کرد و آن را کمکم فراگیر نمود تا تمامی گروههای معارف اسلامی به این روش مجهز شوند و انشاءالله شاهد تحولی عظیم در ارائه دروس معارف اسلامی و کارآیی آن باشیم.
سوتیتر
روش نیازمحور به صورت مقطعی انجام نمیشود، بلکه مرحله به مرحله باید آن را انجام داد. مشخص است که ابتدا باید برای حضور در چنین کلاسهایی، افرادی را گزینش و آماده نمود؛ و این آماده نمودن هم برای دانشجوست و هم برای استاد. ارتباط استاد با دانشجو در تدریس نیازمحور مقطعی، ترمی و سالی نیست، بلکه تا نیاز هست و سؤال مطرح بوده و تا پژوهش پیرامون مطالب ضروری است، این ارتباط تعلیمی باید باشد.
پینوشتها:
* . دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساوه.
maarefteacher@yahoo.com
[1] . نشریه معارف، شماره 104، چرایی و علت طرح تدریس نیازمحور را بررسی و توضیح داده است.
[2] .نظریه غالب در آموزش و یادگیری همین است؛ جان دیویی، استاد تعلیم و تربیت امریکایی از مشهورترین این نظریه به حساب میآید. ر.ج: اصول تعلیم و تربیت، دکتر علی شریعتمداری.
[3] . نشریه معارف، شماره 106، آنالیزی از طرح تدریس نیازمحور، محمود قیوم زاده.
[4] . اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، شهید دکتر سیدرضا پاک نژاد جزء32 (ازدواج مکتب انسانسازی)، ص218.