
1. پیامبر عظیمالشأن اسلام با مردم به نرمی و مدارا رفتار میكرد؛ باآنکه از همان مردم، درشتگویی و درشتخویی فزاینده و طاقتفرسایی دیده بود. او با كسی كه دشنامش میداد، درشتی و درگیری نداشت و از كسی كه روزی بر سر مباركش خاكروبه میریخت، عیادت میكرد و در حق كسانی كه او را آزرده و از زادگاهش بیرون كرده بودند، به نیكی دعا مینمود و میفرمود: «امرنی ربی بمداراة الناس؛ كما امرنی باداء الفرائض». حضرتش نرمخویی و مدارا با مردم را همتراز انجام واجبات برمیشمرد. [1]
2. سیره معصومان(ع) چنین بود كه دعوت دیگران را رد نمیكردند. در حقیقت اجابت دعوت مؤمن – چه دارا و چه ندار – سنت آنان بود. با تهیدستان غذا میخوردند و حتی دعوت جزامیان را میپذیرفتند و در سیره رفتاری آنان توانگر و فقیر، توفیر و تفاوتی نداشت. امام رضا(ع) در حدیث شریفی راز این دعوتپذیری را این گونه بیان میفرماید: «السخی یاكل من طعام الناس لیاكلوا من طعامه و البخیل لا یأكل من طعام الناس لئلا یأكل من طعامه»[2]؛ انسان كریم از سفره دیگران میخورد، تا دیگران نیز از سفره او بخورند و انسان بخیل از سفره دیگران نمیخورد، تا مبادا از سفره او بخورند.
3. سلوك و سبك پیامبر(ص)در سخنرانی بسیار قابل دقت و شایسته الگوگیری است. حضرت، خطبههای طولانی نمیخواند، از حرفهای اضافه و لغو در سخنرانی پرهیز و از رساترین و شیواترین كلمات برای ادای مقصود استفاده میكرد و با این روش مخاطبان خویش را خسته نمیساخت؛ «كان اقصر الناس خطبة. . . و یتكلم بجوامع الكم . . . و لا یتكلم فی غیر حاجة»[3]. همچنین هنگام ادای جماعت و جمعه، نماز را طولانی نمیكرد و آسانتر و كوتاهتر از سایرین به اقامه جماعت میپرداخت؛ «و كان اخف الناس صلاه فی تمام»[4]. پیامبر(ص)نمازهای مستحبی خودشان را با طمأنینه و نماز جماعت را به آسانی و كوتاهی میخواندند. جالب اینجاست كه اگر هنگام ادای همین نماز مستحبی كه آن را طول میداد نیازمندی میآمد، حضرت نمازش را سریع به اتمام میرساند و از نیاز و حاجتش سؤال میكرد و وقتی از كار او فارغ میشد، دوباره به نماز میایستاد.[5]
4. سیره امام حسین(ع)در مواجهه با مخالفان، اقامه حجت و دلیل و به كارگیری همه مهارتها و روشها برای راهیابی و هدایت آنان بود. امام به صرف آن كه زهیربن قین گرایش عثمانی دارد، از او روی بر نتافت؛ زیرا تذكر را برای برانگیختن فطرت آدمیان سودمند میدانست. یا عمر سعد را به صرف آن كه در لشكر یزید قرار گرفته است، از موعظه بیبهره نمیكرد و حتی با او جلسات خصوصی برگزار نمود. صبح عاشورا و قبل از آن، با كسانی كه شمشیر علیه او گرفته بودند، با متانت سخن گفت تا عذری برای كسی باقی نماند. شاید اهل و عیال امام بیش از هر كس از حربن یزید ریاحی رنجیده خاطر شده باشند؛ اما وقتی حر بر میگردد، امام دادگاهیش نمیکند تا به تخلفاتش رسیدگی كند، بلكه با آغوش باز او را میپذیرد.
5. سیره حضرت صدیقه كبری تقدم دیگران بر خود بود. در شب عروسی لباس ویژه عروسی را به مستمندی بخشید. حضرت سه شب پیاپی افطار خود را به مسكین و یتیم و اسیر میدهد و با آب افطار میكند. آن بزرگوار در دعای خیر نیز دیگران را بر خود مقدم میداشت. امام حسن مجتبی(ع) میفرماید: شبی تا صبح شنیدم كه مادرم فقط برای همسایهها دعا میكرد، نه برای خودش و وقتی پرسیدم، فرمود؛ «الجار ثم الدار»[6]؛ اول همسایه، بعد خانه.
6. در سیره معصومان(ع)ملاطفت و مهربانی با فرزندان بسیار درخشان و چشمگیر است. اگر سبك زندگی خویش را با آموزهها و سنت آن بزرگواران تراز نماییم و فرزندان خویش را از عاطفه سیراب سازیم، آنان با دعوت نابجای دیگران دچار لغزش نمیشوند و این مسأله در مورد دختران اهمیت بیشتری دارد. پیامبر اكرم(ص)دخت گرامی خویش را مادر خود «ام ابیها» میخواند. امام موسی كاظم(ع) وقتی از آراستگی فرزندش حضرت فاطمه معصومه(ع) به فضیلت علم و پاسخگویی به سؤالات مراجعان آگاه شدند، فرمودند: «فداها ابوها»[7] امام رضا(ع) در نامهای به امام جواد(ع) فرمودند: «ابقاك الله طویلا. . . یا ولدی! فداك ابوك»[8]
7. امام سجاد(ع)بسیار عذرپذیر بودند. چون كسی به ایشان جفایی میکرد و سپس پوزش میطلبید، امام فوراً میپذیرفت. سبك و سلوك امام رأفت به جای انتقام و گذشت به جای كینه ورزی و مجازات بود و این نشانگر سعه صدر و ظرفیت فوقالعاده انسانی امام بود. روزی از كنیز امام خطایی سر زد ـ گویا ظرفی در دستش بود و رها میشود و به صورت امام میخورد ـ كنیز آیه «و الكاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین»[9] را میخواند و امام نه تنها او را بخشید، بلكه آزادش نیز کرد. امام در وصیتی به فرزندش میفرماید: «اگر كسی از سمت راست به تو بد كرد و سپس از سمت چپ از تو عذرخواهی كرد، از او بپذیر.»[10] هشام بن اسماعیل، حاكم مدینه بسیار امام را آزرده بود، اما وقتی از كار بركنار شد و همه حقداران از او شكایت کردند، امام به نیكی از او و خطاهایش گذشت؛ زیرا «به افتاده لگد نمیزنند».
8. در هم آمیختگی و عطف توجه توأمان به دنیا و آخرت در سیره معصومین(ع) موج میزند. در واقع سبك زندگی آنان نه مانند راهبان، دنیا گریز بود و نه مانند طماعان آخرت ستیز. امام باقر(ع) میفرمود: «لیس منا من ترك دنیاه لآخرته ولا آخرته لدنیاه».[11] امام باقر(ع) كسب روزی (حلال) را اطاعت در راه خدا میدانست.[12] امام علی(ع) به حفر چاه و كار در نخلستان زبانزد شدهاند، در حالی كه هنگام نماز از همه دنیا بریده میشد. امام صادق(ع) هنگام خرید از فروشنده درخواست تخفیف میكرد (و اصطلاحا چانه میزد) یعنی تا این حد دنیا را جدی میگرفتند و از آن سو میفرمود: «شفاعت ما به كسانی كه نماز را سبك بشمارند، نمیرسد».[13]
9. پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص)هیچگاه از اصحاب و دوستان غفلت نمیكرد و همواره به یاد آنان و در فكر آنها بود. «كان رسول الله(ص)اذا فقد الرجل من أخوانه ثلاثة ایام سأل عنه؛ فان كان غائبا دعاله و ان كان شاهدا زاره و ان كان مریضا عاده»[14] ؛ اگر یكی از اصحاب را سه روز نمیدید سراغش را میگرفت. اگر در سفر بود، برایش دعا میكرد. اگر در شهر بود نزد او میرفت و اگر مریض بود، عیادتش میكرد. راستی پیامبری كه به عیادت خاكروبه ریز میرود، چگونه به عیادت اصحابش نرود؟!
10. پاسخگو بودن و سعه صدر در شنیدن نقدها و دیدگاههای دیگران یكی از نقاط عطف سیره و سنت پیشوایان دینی است. علی(ع) كه خلیفه بلاد اسلامی (چیزی در حد امپراطوری امروز) بود حتی یاوهپرانیهای خوارج را پای منبر میشنود و پاسخ میداد. اصلا همه را دعوت به پرسش میكرد و «سلونی قبل أن تفقدونی» را بر سر زبانها میانداخت. امام عسكری(ع) میفرماید: زنی از طرف مادرش محضر صدیقه كبری(ع) میرسد و سؤالاتی میپرسد. وقتی دهمین سوال را میپرسد، از ادامه پرسش خجالت میكشد و میگوید: به زحمت افتادید. حضرت میفرمایند: «هاتی و سلی عما بدا لك»[15]؛ بیا (ادامه بده) و از آنچه برایت اتفاق افتاده (و سؤال برانگیز شده) بپرس.
حضرت امیر(ع) حتی در میدان جنگ وقتی كسی درباره قضا و قدر از او میپرسد پاسخ میگوید و وقتی یكی از اصحاب به پرسش کننده اعتراض میكند، میفرماید: ما برای همین (روشن شدن ابهامات و روشنگری) شمشیر میزنیم.
11. پیامبر اسلام(ص)در سخن گفتن هم تا آنجا كه روا و سزا بود با مردم همسویی داشت. مثلا اگر مردم از بازار سخن میگفتند، نمی فرمود به بازار چه كار دارید؟! اگر درباره خوراكیها صحبت میكردند حضرت نیز در همان زمینه صحبت میكرد و با مردم همراهی مینمود. اگر در باب آخرت سخن میگفتند حضرت نیز در همان حوزه و حیطه صحبت میكردند. زید بن ثابت درباره پیامبر(ص)میگوید: «ان اخذنا حدیث فی ذكر الاخره اخذ معنا و ان اخذنا فی ذكر الدنیا اخذ معنا . . . و ان اخذنا فی ذكر الطعام و الشراب اخذ معنا».[16] یعنی پیامبر به ظرفیت مخاطب و ذهن او توجه داشت. این نشان میدهد كه مبلغان دینی نباید خواستهها و موضوعات مورد بحث مخاطبان را نادیده بینگارند و مثلا اگر كسی از آشفته بازاری بازار سخن گفت، به گونهای تقدسگرایی نشان بدهند كه او از آنچه گفته، استغفار بطلبد.
12. نشست و برخاست حضرت رسول الله(ص)واقعاً الگوست. به اصطلاح امروزیها برای خودش كلاس نمیگذاشت و با تشریفات خاص آمد و شد نمیكرد. حضرت امیر(ع) درباره حضرتش میفرماید: «یجلس جلسة العبد»[17] همانند بندگان مینشست، نه پادشاهان.
در حضور دیگران پای مباركشان را دراز نمیكردند. اگر كسی وارد مجلس میشد، كمی خودش را جمع و جور میكرد تا برای تازه وارد جایی مهیا شود. جلساتی كه برگزار میكرد، به شكل دایرهوار بود تا اصحاب دایره وار بنشینند و مجلس، صدر و ذیل نداشته باشد. كسی هم كه وارد میشد نمیفهمید از این جمع چه كسی پیامبر است؛ زیرا هیچ شأن و شرافت ظاهری و مادی برای خویش قائل نبود. این یكی از مصادیق «خفیف المؤونه» بودن پیامبر(ص)است. حتی «لا یوطن الاماكن و ینهی عن ایطانها»[18] جایگاه ویژهای برای نشستن نداشت و از این كار منع میكرد و وقتی هم در مجلسی وارد میشد، در اولین جایی كه جا بود مینشست و دنبال جا نمیگردید: «و اذا انتهی الی قوم جلس حیث ینتهی به المجلس و یأمر بذلك»[19] هر وقت وارد مجلس میشد در آخر مجلس مینشست و همواره به این كار دستور میداد.
وقتی هم وارد جلسهای میشد، دوست نداشت دیگران به احترامش بلند شوند و میفرمود: «من احب ان تمثل له الرجال، قیاما فلیتبؤا مقعده من النار»[20] كسی كه دوست دارد دیگران به احترامش برخیزند، جایگاهش در آتش است. چنانچه اجازه نمیداد هنگام راه رفتن كسانی از پشت سر او حركت كنند. اگر سواره بود و كسی میخواست پشت سرش حركت كند میفرمود: یكی از این سه كار را بكن: یا جلوتر حركت كن، یا من میروم تو بعداً بیا یا اینكه با هم بر مركب سوار شویم و حركت كنیم.[21]
در مجلسی كه پیامبر(ص)حضور داشت اجازه نمیداد حرمت كسی هتك و هدم گردد و لغزشهای كسی عیان و بیان شود. مسایل پنهانی كسی را دنبال نمیكرد؛ «و كان مجلسه مجلس حلم و حیاء و صبر و امانه». [22] و البته «الذین یلونه من الناس، خیارهم»[23] كسانی كه دور و بر حضرتش مینشستند و از ملازمانش بودند، بهترینهای مردم بودند.
13. مهمانداری سیره پیشوایان دین بوده است؛ نه مهمانكاری! یعنی مهمان در منزل و سرای معصومان مهمان بود. امام رضا(ع)میفرماید: «انا قوم لا نستخدم اضیافنا»[24] ما كسانی هستیم كه مهمان را به كار نمیگیریم. امیرالمؤمنین(ع) حتی خدمتگزار میهمان بود و در شستن دستش قبل از غذا و خشك كردن آن و آوردن آب همراهی و كمك میكرد. وقتی با جمعی به سفر میرفتند كه همه دوست داشتند آنان چون میهمان محترم باشند و دست به چیزی نزنند، آنجا بخشی از كار را عهده دار میشدند. پیامبر اكرم(ص)در سفری با اصحاب بودند و هر كس قبول كرد برای تهیه ناهار كاری را انجام دهد، حضرت فرمودند: من هیزم جمع میكنم.
وقتی اصحاب میپرسیدند چرا؟ میفرمود: «ان الله یكره من عبده ان یراه متمیزا بین اصحابه»[25] خداوند دوست ندارد كه بنده اش در میان سایر بندگان متمایز و صاحب امتیاز باشد.
14. امام رضا(ع) اهل تأمل و درنگ بودند. لذا قرآن هم كه میخواندند با تأمل و درنگ میخواندند و با آن كه میتوانستند كمتر از سه روز قرآن را ختم كنند، هر سه روز یكبار قرآن را ختم مینمودند. البته حضرت نه فقط در قرآن خواندن كه در همه كارها اهل تفكر و حوصله و بردباری بودند. ابراهیم بن عباس – كه معاصر حضرت است – میگوید زبان حضرت، زبان محترمی بود. با این زبان كسی را آزرده نمیكرد. كسی را با نیش و كنایه نمیرنجانید. با زبان به كسی جفا نمیكرد، در سخن هیچكس ورود پیدا نمیكرد - مادامی كه حرف او به انتها نرسیده بود - و سخن كسی را قطع نمیكرد. آری آن تفكر و تأمل، چنین آثار ارجمندی داشت. انسان متفكر به دیگران حرمت مینهد. [26]
درباره حضرت رضا(ع) آمده است كه نه تنها پایش را پیش همنشینانش دراز نمیكرد بلكه در حضور آنان حتی تكیه هم نمیداد. تا این حد حضرت آداب اجتماعی و دینی را مراعات میكرد. [27]
15. این سیره و سنت پیامبر اسلام و جانشینان معصوم ایشان(ص)برای همه معلمان و مبلغان، درس آموز و سودمند است. حضرت در آموختن، بسیار سهل و ساده میگرفت. با مثالهای ملموس نكات بسیار دشوار را آموزش میداد. میخواست از فواید نمازهای پنج گانه در طهارت روح آدمی بگوید؛ به شستن در جوی آب كنار خانه، آن هم روزی پنج مرتبه مثال میزد كه با آن چركی در بدن باقی نمیماند. میخواست اثر ریا را در تخریب اعمال بیان نماید، میفرمود: با گفتن سبحان الله خانهای در بهشت ساخته میشود؛ اما مواظب باشید آن خانه را نسوزانید. گاهی به شكل سمعی - بصری تعلیم میدادند و میفرمودند: «صلوا كما رأیتمونی اصلی» ببینید من چگونه نماز میخوانم، همانگونه نماز بخوانید. لذا میفرمودند: «علموا و یسروا و لا تعسروا»[28] یاد بدهید اما به آسانی و نه با دشواری. و وقتی معاذین جبل را برای تبلیغ به یمن فرستاد فرمود: یسر و لا تعسر و بشر و لا تنفر[29]؛ یعنی دین با سهولت و بشارت گسترش مییابد و دشوار گویی (یا دشوارگیری) و نفرت آفرینی آفت تبلیغ دین است.
پینوشتها:
[1] . كافي، ج 2، ص 117.
[2] . عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 12.
[3] . مكارم الاخلاق طبرسي، ج 1، ص 70.
[4] . همان.
[5] . كحل البصر، ص 69.
[6] . . بحارالانوار، ج 43، ص 81.
[7] . مهدی پور.زندگانی کریمه اهل بیت.ص63.
[8] . مهر ولايت از آسمان ايران، آيت الله كريمي جهرمي، ص 63.
[9] . آل عمران:134.
[10] . وسايل الشيعه، ج 8، ص 553.
[11] . من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 156.
[12] . كافي، ج 5، ص 74-73.
[13] . بحارالانوار، ج 82، ص 235.
[14] . مكارم الاخلاق طبرسي، ج 1، ص 66.
[15] . بحار، ج 2، ص 3.
[16] . مكارم الاخلاق، طبرسي، ج 1، ص 70.
[17] . مكارم الاخلاق، ج 1، ص 34.
[18] . همان، ص 48.
[19] . همان.
[20] . وسایلالشیعه، ج12، ص 227.
[21] . بحارالانوار، ج 16،ص236.
[22] . مكارم الاخلاق، ج 1، ص 48.
[23] . همان، ص 46.
[24] . كافي، ج 6، ص 283.
[25] . هديه الاحباب، ص 277.
[26] . عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 184.
[27] . كافي، ج 6، ص 283.
[28] . نهج الفصاحه، حديث 1957.
[29] . سيره نبوي، ج 2، ص 47.